➡️⬅️⬆️⬇️
@AdabSar
اگر به آنها دستور داده میشد که به نام امپراتور، زمین را تا برزیل سوراخ کنند، بیل برمیداشتند و شروع به کار میکردند!
بعضیها به این «خلوص» میگویند اما دامپزشک برای آنها کلمات دیگری داشت!
#کجا_ممکن_است_پیدایش_کنم
نویسنده #هاروکی_موراکامی
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🐴🐴🐴🐴
@AdabSar
اگر به آنها دستور داده میشد که به نام امپراتور، زمین را تا برزیل سوراخ کنند، بیل برمیداشتند و شروع به کار میکردند!
بعضیها به این «خلوص» میگویند اما دامپزشک برای آنها کلمات دیگری داشت!
#کجا_ممکن_است_پیدایش_کنم
نویسنده #هاروکی_موراکامی
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🐴🐴🐴🐴
📝📖📚🔏
@AdabSar
باری دگر همراه من آی
از آن آسمان گرفته،
تا گوش بر نغمهی خوشآهنگ و سحرآسای سعدی گذاریم،
بلبلی هزاردستان که
از دل گلستانِ خویش
به پارسی هر دم نوایی دیگر
ساز خواهد کرد...
#سر_ادوین_آرنولد
#ادبیات_جهان
@AdabSar
📝🔏📚📖
@AdabSar
باری دگر همراه من آی
از آن آسمان گرفته،
تا گوش بر نغمهی خوشآهنگ و سحرآسای سعدی گذاریم،
بلبلی هزاردستان که
از دل گلستانِ خویش
به پارسی هر دم نوایی دیگر
ساز خواهد کرد...
#سر_ادوین_آرنولد
#ادبیات_جهان
@AdabSar
📝🔏📚📖
🌾🌿🌱🍃
@AdabSar
هنرمند، طبیعت را تزیین نمیکند؛
زیبایی خلق نمیکند؛
"خود" را پدید میآورد.
انسانها همه هنرمندند؛
و هرکسی به میزان هنری که دارد، انسان است؛
و با انکار واقعیت طبیعت، حقیقت خویش را ابداع میکند.
#علی_شریعتی
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🌾🍃🌿🌱
@AdabSar
هنرمند، طبیعت را تزیین نمیکند؛
زیبایی خلق نمیکند؛
"خود" را پدید میآورد.
انسانها همه هنرمندند؛
و هرکسی به میزان هنری که دارد، انسان است؛
و با انکار واقعیت طبیعت، حقیقت خویش را ابداع میکند.
#علی_شریعتی
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🌾🍃🌿🌱
☘🌷☘🌷
@AdabSar
اگر اردیبهشت ماشین داشت و من افسر بودم، قطعن به او تذکر میدادم که با سرعت ۱۰کیلومتر حرکت کند!
یا به او پیشنهاد میکردم از سرعتش کم کند و از مناظر لذت ببرد!
یا شایدم در بهترین هتل برایش اقامت میگرفتم تا اندکی بیشتر بماند!
اگر اردیبهشت ماشین داشت، قطعن چهار چرخش را پنچر میکردم...
#ناشناس
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🍃🌸🍃🌸
@AdabSar
اگر اردیبهشت ماشین داشت و من افسر بودم، قطعن به او تذکر میدادم که با سرعت ۱۰کیلومتر حرکت کند!
یا به او پیشنهاد میکردم از سرعتش کم کند و از مناظر لذت ببرد!
یا شایدم در بهترین هتل برایش اقامت میگرفتم تا اندکی بیشتر بماند!
اگر اردیبهشت ماشین داشت، قطعن چهار چرخش را پنچر میکردم...
#ناشناس
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🍃🌸🍃🌸
خودم را در آغوش گرفتم!
نه چندان بالطافت
نه چندان بامحبت
اما وفادار...
#ساموئل_بکت
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🌂🌂🌂🌂
نه چندان بالطافت
نه چندان بامحبت
اما وفادار...
#ساموئل_بکت
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🌂🌂🌂🌂
🚬☠🚬☠
@AdabSar
میخواهم از شرکت دخانیات "براون و ویلیام سون"،تولیدکنندگان سیگار "پال مال"،بابت یک میلیارد دلار ادعای خسارت کنم!
دوازده سال بیشتر نداشتم که سیگار را شروع کردم!
هیچ وقت هم غیر از "پالمال" بدون فیلتر، سیگار دیگری را آتشبهآتش دود نکردهام.
سالهای سال است که این شرکت دخانیات درست روی همین پاکت قول داده است که مرا بکشد.
اما من حالا هشتاد و دو سالام است.
واقعن که دستتان درد نکند؛ ای حقه بازهای پست.
#مرد_بی_وطن
نوشته #کورت_ونه_گات
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🚬☠🚬☠
@AdabSar
میخواهم از شرکت دخانیات "براون و ویلیام سون"،تولیدکنندگان سیگار "پال مال"،بابت یک میلیارد دلار ادعای خسارت کنم!
دوازده سال بیشتر نداشتم که سیگار را شروع کردم!
هیچ وقت هم غیر از "پالمال" بدون فیلتر، سیگار دیگری را آتشبهآتش دود نکردهام.
سالهای سال است که این شرکت دخانیات درست روی همین پاکت قول داده است که مرا بکشد.
اما من حالا هشتاد و دو سالام است.
واقعن که دستتان درد نکند؛ ای حقه بازهای پست.
#مرد_بی_وطن
نوشته #کورت_ونه_گات
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🚬☠🚬☠
🙍⛓🙍🔨
@AdabSar
عزیزم
بیا یک تکه دیگر هیزم در آتش بیانداز،
برایم کمی گوشت و لوبیا بار کن،
بعد سراغ ماشینمان برو و لاستیک آن را عوض کن!
حالا جورابهایم را بشوی،
و لباسهایم را رفو کن!
بعد بیا عزیزم...
بیا کنارم بشین!
و پیپم را پر از توتون کن،
راستی اول پیژامهام را بیار،
و یک قوری چای دیگر دم کن،
و بعد بگو چرا میخواهی ترکم کنی؟
چرا میخواهی همهچیز را تمام کنی؟
مگر اجازه ندادم روزهای تعطیل ماشینم را بشویی؟
و مگر به تو اخطار ندادم که داری چاق میشوی؟
دیگر بیشتر از این چه میخواهی؟
چرا نمیفهمی که برای یک مرد این همه یعنی...عشق!!!؟
حالا بیا کنارم بنشین،
البته پیش از آن لباسهایم را رفو کن،
پیژامهام را بیار،
غذایم را بپز و یک قوری دیگر چای دم کن،
و بعد بگو چرا میخواهی ترکم کنی؟
معنی این عصیان زنانه چیست؟
لعنت بر هرچه فمنیست...!
#شل_سیلور_استاین
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🙍⛓🙍⚔
@AdabSar
عزیزم
بیا یک تکه دیگر هیزم در آتش بیانداز،
برایم کمی گوشت و لوبیا بار کن،
بعد سراغ ماشینمان برو و لاستیک آن را عوض کن!
حالا جورابهایم را بشوی،
و لباسهایم را رفو کن!
بعد بیا عزیزم...
بیا کنارم بشین!
و پیپم را پر از توتون کن،
راستی اول پیژامهام را بیار،
و یک قوری چای دیگر دم کن،
و بعد بگو چرا میخواهی ترکم کنی؟
چرا میخواهی همهچیز را تمام کنی؟
مگر اجازه ندادم روزهای تعطیل ماشینم را بشویی؟
و مگر به تو اخطار ندادم که داری چاق میشوی؟
دیگر بیشتر از این چه میخواهی؟
چرا نمیفهمی که برای یک مرد این همه یعنی...عشق!!!؟
حالا بیا کنارم بنشین،
البته پیش از آن لباسهایم را رفو کن،
پیژامهام را بیار،
غذایم را بپز و یک قوری دیگر چای دم کن،
و بعد بگو چرا میخواهی ترکم کنی؟
معنی این عصیان زنانه چیست؟
لعنت بر هرچه فمنیست...!
#شل_سیلور_استاین
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🙍⛓🙍⚔
Forwarded from ادبسار
🌾🌾🌾🌾
هر آنچه را كه به سختی
در دستهايت نگاه داشتهای،
هر آنچه را كه به سختی
به آن عشق میورزی،
هر آنچه را كه اكنون به سختی
از آنِ توست...
رها كن، ای مونس من
تا به راستی از آنِ تو باشد...
#يانيس_ريتسوس
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🕊🕊🕊🕊
هر آنچه را كه به سختی
در دستهايت نگاه داشتهای،
هر آنچه را كه به سختی
به آن عشق میورزی،
هر آنچه را كه اكنون به سختی
از آنِ توست...
رها كن، ای مونس من
تا به راستی از آنِ تو باشد...
#يانيس_ريتسوس
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🕊🕊🕊🕊
همراهان ارجمند
شما نیز میتوانید چکامهها(شعرها)، نوشتههای ادبی و یا داستانهای کوتاه خود و دیگران را که به پارسی پاک سروده یا نوشته شدهاند، و نیز پیشنهادها و یا پرسشهای خود را در بارهی #پارسی_پاک، به نشانی @New_View بفرستید تا پس از بررسی، به نام خودتان در ادبسار گذاشته شود.
برای دیدن پیامها در زمینهی دلخواه نیز میتوانید فَرنام(عنوان) آن را در پهرست (فهرست) زیر بفشارید و یا با نوشتن واژه دلخواه در "Search"، و زدن نشانگر( ^ ) آن را جستجو کرده و بیابید.
#پارسی_پاک
#درست_نویسی
#شعر_ایران
#شعر_جهان
#ادبیات_ایران
#ادبیات_جهان
#سخن_بزرگان
#دل_نوشته
#موزیک
#طنز
برای هَموَندی(عضویت) در ادبسار و آگاهی از پیامهای تازه، "JOIN" را فشار دهید.
ـ 👇👇👇👇👇
@AdabSar
شما نیز میتوانید چکامهها(شعرها)، نوشتههای ادبی و یا داستانهای کوتاه خود و دیگران را که به پارسی پاک سروده یا نوشته شدهاند، و نیز پیشنهادها و یا پرسشهای خود را در بارهی #پارسی_پاک، به نشانی @New_View بفرستید تا پس از بررسی، به نام خودتان در ادبسار گذاشته شود.
برای دیدن پیامها در زمینهی دلخواه نیز میتوانید فَرنام(عنوان) آن را در پهرست (فهرست) زیر بفشارید و یا با نوشتن واژه دلخواه در "Search"، و زدن نشانگر( ^ ) آن را جستجو کرده و بیابید.
#پارسی_پاک
#درست_نویسی
#شعر_ایران
#شعر_جهان
#ادبیات_ایران
#ادبیات_جهان
#سخن_بزرگان
#دل_نوشته
#موزیک
#طنز
برای هَموَندی(عضویت) در ادبسار و آگاهی از پیامهای تازه، "JOIN" را فشار دهید.
ـ 👇👇👇👇👇
@AdabSar
Forwarded from ادبسار
⚡️🔥☠📿
خدا مرا از بهشت راند
از زمین ترساند
شما مرا از زمین راندید
از خدا ترساندید
من اینک
در کنار شیطان آرام گرفتهام
که نه مرا از خویش میراند و نه از هیچ میترساند...
#احمد_شاملو
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🌾🍃🌿🌾
خدا مرا از بهشت راند
از زمین ترساند
شما مرا از زمین راندید
از خدا ترساندید
من اینک
در کنار شیطان آرام گرفتهام
که نه مرا از خویش میراند و نه از هیچ میترساند...
#احمد_شاملو
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🌾🍃🌿🌾
Forwarded from ادبسار
⛪️🕸📿🕸
@AdabSar
اگر حقیقتش را بخواهید، من حتا کشیشها را هم نمیتوانم تحمل بکنم.
هر کدام از این کشیشهایی که در آن مدرسههایی که من درس خواندم بودند، همهشان وقتی که میخواستند موعظه کنند با چنان لحن آسمانی و مقدسمآبی شروع میکردند که انگار جبرییل آیه آورده.
من نمیفهمم چرا اینها نمیتوانند مثل آدمیزاد حرف بزنند! با همان لحن طبیعی!
وقتی که حرف میزنند، قیافهشان طوری است که انگار حقهبازی از سر و صورتشان میبارد!!
نویسنده #جی_دی_سالینجر
از کتاب #ناتور_دشت
#ادبیات_جهان
@AdabSar
⛪️👹📿😈
@AdabSar
اگر حقیقتش را بخواهید، من حتا کشیشها را هم نمیتوانم تحمل بکنم.
هر کدام از این کشیشهایی که در آن مدرسههایی که من درس خواندم بودند، همهشان وقتی که میخواستند موعظه کنند با چنان لحن آسمانی و مقدسمآبی شروع میکردند که انگار جبرییل آیه آورده.
من نمیفهمم چرا اینها نمیتوانند مثل آدمیزاد حرف بزنند! با همان لحن طبیعی!
وقتی که حرف میزنند، قیافهشان طوری است که انگار حقهبازی از سر و صورتشان میبارد!!
نویسنده #جی_دی_سالینجر
از کتاب #ناتور_دشت
#ادبیات_جهان
@AdabSar
⛪️👹📿😈
Forwarded from ادبسار
🎈🍭⛵️🔆
من تنها به خدایی ایمان دارم که رقصیدن را بداند!
وقتی به شیطان نگاه کردم
او را جدی، دقیق، عمیق و عبوس یافتم.
از نسک #چنین_گفت_زرتشت
بخش دربارهی خواندن و نوشتن
نویسنده #فردریش_نیچه
برگردان #داریوش_آشوری
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🔏🔏🔏🔏
برگردان به #پارسی_پاک
من تنها به خدایی باور دارم که پایکوبی را بداند!
ابلیس را که نگاه کردم، او را پُرکوش، تیزبین، ژرف و تُرشرو یافتم.
#ادبسار_جهان
@AdabSar
👿👺👿👺
من تنها به خدایی ایمان دارم که رقصیدن را بداند!
وقتی به شیطان نگاه کردم
او را جدی، دقیق، عمیق و عبوس یافتم.
از نسک #چنین_گفت_زرتشت
بخش دربارهی خواندن و نوشتن
نویسنده #فردریش_نیچه
برگردان #داریوش_آشوری
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🔏🔏🔏🔏
برگردان به #پارسی_پاک
من تنها به خدایی باور دارم که پایکوبی را بداند!
ابلیس را که نگاه کردم، او را پُرکوش، تیزبین، ژرف و تُرشرو یافتم.
#ادبسار_جهان
@AdabSar
👿👺👿👺
Forwarded from ادبسار
🙍⛓🙍🔨
@AdabSar
عزیزم
بیا یک تکه دیگر هیزم در آتش بیانداز،
برایم کمی گوشت و لوبیا بار کن،
بعد سراغ ماشینمان برو و لاستیک آن را عوض کن!
حالا جورابهایم را بشوی،
و لباسهایم را رفو کن!
بعد بیا عزیزم...
بیا کنارم بشین!
و پیپم را پر از توتون کن،
راستی اول پیژامهام را بیار،
و یک قوری چای دیگر دم کن،
و بعد بگو چرا میخواهی ترکم کنی؟
چرا میخواهی همهچیز را تمام کنی؟
مگر اجازه ندادم روزهای تعطیل ماشینم را بشویی؟
و مگر به تو اخطار ندادم که داری چاق میشوی؟
دیگر بیشتر از این چه میخواهی؟
چرا نمیفهمی که برای یک مرد این همه یعنی...عشق!!!؟
حالا بیا کنارم بنشین،
البته پیش از آن لباسهایم را رفو کن،
پیژامهام را بیار،
غذایم را بپز و یک قوری دیگر چای دم کن،
و بعد بگو چرا میخواهی ترکم کنی؟
معنی این عصیان زنانه چیست؟
لعنت بر هرچه فمنیست...!
#شل_سیلور_استاین
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🙍⛓🙍⚔
@AdabSar
عزیزم
بیا یک تکه دیگر هیزم در آتش بیانداز،
برایم کمی گوشت و لوبیا بار کن،
بعد سراغ ماشینمان برو و لاستیک آن را عوض کن!
حالا جورابهایم را بشوی،
و لباسهایم را رفو کن!
بعد بیا عزیزم...
بیا کنارم بشین!
و پیپم را پر از توتون کن،
راستی اول پیژامهام را بیار،
و یک قوری چای دیگر دم کن،
و بعد بگو چرا میخواهی ترکم کنی؟
چرا میخواهی همهچیز را تمام کنی؟
مگر اجازه ندادم روزهای تعطیل ماشینم را بشویی؟
و مگر به تو اخطار ندادم که داری چاق میشوی؟
دیگر بیشتر از این چه میخواهی؟
چرا نمیفهمی که برای یک مرد این همه یعنی...عشق!!!؟
حالا بیا کنارم بنشین،
البته پیش از آن لباسهایم را رفو کن،
پیژامهام را بیار،
غذایم را بپز و یک قوری دیگر چای دم کن،
و بعد بگو چرا میخواهی ترکم کنی؟
معنی این عصیان زنانه چیست؟
لعنت بر هرچه فمنیست...!
#شل_سیلور_استاین
#ادبیات_جهان
@AdabSar
🙍⛓🙍⚔
Forwarded from ادبسار
👸❤️🙍💔
@AdabSar
بررسی جایگاه زن در سرزمین ایران و عرب در ادبیات داستانی ایران
سیمای دو زن
داستانهای عاشقانهی "خسرو و شیرین" و "لیلی و مجنون"، هردو سرودهی "نظامی گنجوی" سرایندهی توانمند ایرانی هستند.
منظومهی "خسرو و شیرین" داستان عاشقانهای است در ایران باستان و یادی است از معشوقهی در جوانی از کف رفتهی "نظامی" به نام "آفاق".
به نحوی که در این هشتسد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید.
و "لیلی و مجنون" داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.
نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.
نظامی ناخوداگاه در "لیلی و مجنون" به ترسیم چهرهی زن در دیار عرب و در "خسرو و شیرین" به نمایاندن چهره زن در ایران باستان پرداخته است.
لیلی، پروردهی جامعهای است که دلبستگی را مقدمهی انحراف میپندارد که نتیجهاش سقوط حتمی است، در جهنم وحشتانگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقهای رد و بدل کنند.
اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بیآلایش مرد و زن نیست. و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.
دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب مینشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون میتازد و کسی متعرض او نمیشود.
اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار...
نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم.
گناه دیگرش زیباییست.
در نظام قبیلهای، مرگ و زندگی او در قبضهی استبداد مردان است.
پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر میشود، در حصار خانه زندانیاش میکند و زندانبانش، زن فلکزدهای است به نام مادر که به فرمان شفاعتناپذیر شوهر مجبور است رابطهی دخترش را با جهان خارج قطع کند.
@AdabSar
اما فضای داستان "خسرو و شیرین" متفاوت است.
دنیای شیرین، دنیای بیپرواییهاست. شیرین، دستپروردهی زنی است که به گفتهی نظامی: "ز مردان بیشتر دارد سترگی"
شیرین، دختر ورزشکار نشاططلب طبیعتدوستی است که بر اسبی زمانهگرد بر مینشیند و با جماعتی از دختران همسن و سال خود که: "ز برقع نیستشان بر روی بندی" و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی میرود.
دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعیترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.
شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب میتازد، به گردش و تفریح میپردازد، مذاکره میکند، شرط و شروط میگذارد و امتیاز میگیرد و در همهحال پاکدامنی خود را پاس میدارد.
و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب خانهاش باز میگیرند و در خانه زندانیاش میکنند و به شوهر نادیدهی نامطبوعی میدهندش، بیآنکه اعتراضی بکند.
این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیلهای عرب و جایگاه زن در ایران.
بر گرفته از نسک (کتاب) ارزندهی
#سیمای_دو_زن
نوشتهی
#علی_اکبر_سعیدی_سیرجانی *
#ادبیات_ایران
پینوشت: علیاکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده و اندیشمند ایرانی، در سال ۱۳۷۴ در جریان قتلهای زنجیرهای نویسندگان و اندیشمندان، در تهران کشته شد.
@AdabSar
👸💞🎓🐎
@AdabSar
بررسی جایگاه زن در سرزمین ایران و عرب در ادبیات داستانی ایران
سیمای دو زن
داستانهای عاشقانهی "خسرو و شیرین" و "لیلی و مجنون"، هردو سرودهی "نظامی گنجوی" سرایندهی توانمند ایرانی هستند.
منظومهی "خسرو و شیرین" داستان عاشقانهای است در ایران باستان و یادی است از معشوقهی در جوانی از کف رفتهی "نظامی" به نام "آفاق".
به نحوی که در این هشتسد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید.
و "لیلی و مجنون" داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.
نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.
نظامی ناخوداگاه در "لیلی و مجنون" به ترسیم چهرهی زن در دیار عرب و در "خسرو و شیرین" به نمایاندن چهره زن در ایران باستان پرداخته است.
لیلی، پروردهی جامعهای است که دلبستگی را مقدمهی انحراف میپندارد که نتیجهاش سقوط حتمی است، در جهنم وحشتانگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقهای رد و بدل کنند.
اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بیآلایش مرد و زن نیست. و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.
دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب مینشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون میتازد و کسی متعرض او نمیشود.
اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار...
نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم.
گناه دیگرش زیباییست.
در نظام قبیلهای، مرگ و زندگی او در قبضهی استبداد مردان است.
پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر میشود، در حصار خانه زندانیاش میکند و زندانبانش، زن فلکزدهای است به نام مادر که به فرمان شفاعتناپذیر شوهر مجبور است رابطهی دخترش را با جهان خارج قطع کند.
@AdabSar
اما فضای داستان "خسرو و شیرین" متفاوت است.
دنیای شیرین، دنیای بیپرواییهاست. شیرین، دستپروردهی زنی است که به گفتهی نظامی: "ز مردان بیشتر دارد سترگی"
شیرین، دختر ورزشکار نشاططلب طبیعتدوستی است که بر اسبی زمانهگرد بر مینشیند و با جماعتی از دختران همسن و سال خود که: "ز برقع نیستشان بر روی بندی" و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی میرود.
دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعیترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.
شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب میتازد، به گردش و تفریح میپردازد، مذاکره میکند، شرط و شروط میگذارد و امتیاز میگیرد و در همهحال پاکدامنی خود را پاس میدارد.
و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب خانهاش باز میگیرند و در خانه زندانیاش میکنند و به شوهر نادیدهی نامطبوعی میدهندش، بیآنکه اعتراضی بکند.
این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیلهای عرب و جایگاه زن در ایران.
بر گرفته از نسک (کتاب) ارزندهی
#سیمای_دو_زن
نوشتهی
#علی_اکبر_سعیدی_سیرجانی *
#ادبیات_ایران
پینوشت: علیاکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده و اندیشمند ایرانی، در سال ۱۳۷۴ در جریان قتلهای زنجیرهای نویسندگان و اندیشمندان، در تهران کشته شد.
@AdabSar
👸💞🎓🐎
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🔅پیام شما
🔹پالایشِ وامواژه های زبان اربی(عربی) از زبان فارسی (بخش نخست)
انگیزه هاى بسيارى در پشتيبانى از پالايشِ زبانِ پارسى از واژه هاى اربى هستند. در اين نوشتار مىكوشيم به سه انگيزهی برجسته در اين زمينه بنُِماریم(اشاره کنیم) و هر یک را به كوتاهی فَرابنماییم(#توضیح دهیم).
۱. شمارِ بالاى وامواژه هاى اربى در زبانِ فارسى:
وامگيرى، راهكارى سودبخش(#اقتصادی) براى پاسخ به نيازهاى واژگانى یک زبان است.
زبان ها به هم واژه وام مىدهند و از هم واژه وام مىستانند. اين كارى زاستارى(#طبيعى) است كه در درازای زمان رخ مىدهد ولی اَندَر شدنِ(واردشدن) بیش از اندازهی وامواژه هاى اربى به زبانِ فارسی پيامد دادوستدى زبانى نبوده است، بلكه به ميانجىَ تازشِ تازيان به كشورِ ايران و چيرگىِ ساستاریک(#سیاسی) و سپاهی(#نظامی) و فرهنگى آنها رخ داده است؛ به سخنِ ديگر، بخشى از واژه هاى اربى در هالى(#حالی) به زبانِ پارسی راه يافتند كه زبانِ پارسی خود واژه هاى درخورى داشته و نیازى به وامگيرى از زبانى دیگر نبوده است. براى نمونه هنگامى كه در زبانِ پارسى واژه هاى «كاربرد»، «پدر»، «برادر»، «انديشه»، «فروتن»، «جامه» و «واش» را داشتهايم، ديگر كدام نيازِ زبانى مىتوانسته است وام گرفتنِ واژه هاى «#استعمال»، «#ابوى»، «#اخوى»، «#فكر»، «#متواضع»، «#لباس» و «#علف» را رَوا بدارد؟ آنچه در اين فِتاد(#مورد)ها رخ داده نمایانگر یک دادوستدِ زاستارىِ واژگانى نيست، بلكه پذیراندنِ واژه هاى یک زبان به زبانى ديگر، با انگیزه هاى نازَبانى است.
۲. تن ندادنِ وامواژه هاى اربى به دستگاهِ ساختواژىِ زبانِ فارسى:
وام گرفتنِ واژه، آن هم به اندازهی اندک، آسیبی به زبان نمیرساند.
آنچه بهويژه دربارهی وامواژه هاى اربى آسيبرسان است، افزون بر پرشمارى شان، تن ندادنِ اين واژه ها به دستورِ زبانِ پارسى و دستگاه ساختواژىِ آن است. ارب ها نيز در روندِ دادوستدِ زبانى، واژه هاى بسيارى را از زبانِ پارسى وام سِتاندهاند؛ با اين همه آنها اين واژه ها را چنان در دستگاهِ واژهسازى خود گُواردهاند(حل کردهاند) كه ديگر هيچ پارسىزبانی آنها را بازنمىشناسد؛ به چند نمونهی زير بنگريد:
واژهی «رواگ»ِ پارسى، در اربى «#رواج» شده است و سپس بر پايهی ساختِ واژهی اربى از اين واژه، جداشده هايى چون «مروج» و «ترويج» ساخته شده است. اربان واژهی «بستان»ِ پارسی را وام گرفتهاند، ولی هنگام جَم(#جمع) بستن، بر پايهی دستورِ ساختواژىِ زبانِ خود «بَساتين» را به كار مى برند نه «بُستان ها/بوستان ها».
«اندازه» و «ساده»ی پارسى، در اربى به ديسهی «هندسه» و «ساذج» درآمدهاند و سپس به آسانى و بر پايهی دستگاهِ ساختواژىِ آن زبان از اين دو واژه، واژه هاى «مهندس» و «سذاجه» ساخته شده است.
در پارسى جز در فِتادهاى(#موارد) اندكى، واژه هاى اربى تن به دستگاهِ واژهسازىِ زبانِ پارسی ندادهاند. اين واژه ها، بَسوان(#اغلب) پس از راه يافتن به زبانِ فارسى، مانند اسب تروا، راه را براى اندر شدنِ خوشه هاى واژگانىِ خود فراهم كردهاند. براى نمونه به همراهِ «درس»، واژه هاى «تدريس»، «مدرس»، «مدرسه»، «دروس» و همراهِ کَرپایهی(#مصدر) «قتل»، واژه هاى «قاتل»، «مقتول»، «قتال» و«قتاله» به زبانِ پارسی راه يافتند. اين روند كه پيرامونِ هزار سال و تا آغازِ برپايىِ فرهنگستانِ نخست دنباله داشت، دستگاهِ ساختواژىِ زبانِ پارسى را سست و ناتوان ساخته بود.
يكى از پيامدهاى اين آفند و تازشِ واژگانى، اين بوده است كه ايرانيان براى دریافت چَمِ واژه هاى باشَنده در زبان پارسی تا اندازهاى ناچار به يادگيرى دستورِ زبان اربى نيز شدهاند تا براى نمونه دريابند كه «عالِم» دانندهی دانش است و «معلوم» آنچه دانسته است.
۳. ديگرسانىِ(#تفاوت) ساختارىِ دستور زبانِ پارسى و اربى:
برخى از كسانى كه با هر انگیزهای با پالايشِ زبانى پاد میورزند(#مخالف اند) هنگامى كه سخن از پالايشِ وامواژه هاى اربى مىشود، زبان انگليسى را پيش مىكشند و شمار بالاى وامواژه هاى باشِنده در زبان انگليسى را دستاويزى میکنند تا شمار بالاى وامواژه هاى اربى را در زبان پارسی روا بدانند. بی اينكه بخواهيم به درستى يا نادرستی گزارهاى كه پايهی اين گواهآوری(#استدلال) است و شمار وامواژه هاى فارسى و انگليسى را يكسان انگاشته، بپردازيم؛ نكته هاى بسیارى در اين سنجش ناديده گرفته شده است كه چند فِتاد را نشان میدهیم:
یكم، پذيرشِ وامواژه ها در زبان انگليسى بر بسترى از دادوستد زاستارى زبان ها رخ داده است.
✍ #کورش_جنتی
پژوهشگرِ ادبسار(#ادبیات) و زبانِ پارسی
روزنامهی قانون ۲۵۷۷/۰۲/۳۰ (۱۲۹۷) -شمارهی ۱۲۰۵
برگردان به پارسی پاک #میلاد_فرخ_وند
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🔅پیام شما
🔹پالایشِ وامواژه های زبان اربی(عربی) از زبان فارسی (بخش نخست)
انگیزه هاى بسيارى در پشتيبانى از پالايشِ زبانِ پارسى از واژه هاى اربى هستند. در اين نوشتار مىكوشيم به سه انگيزهی برجسته در اين زمينه بنُِماریم(اشاره کنیم) و هر یک را به كوتاهی فَرابنماییم(#توضیح دهیم).
۱. شمارِ بالاى وامواژه هاى اربى در زبانِ فارسى:
وامگيرى، راهكارى سودبخش(#اقتصادی) براى پاسخ به نيازهاى واژگانى یک زبان است.
زبان ها به هم واژه وام مىدهند و از هم واژه وام مىستانند. اين كارى زاستارى(#طبيعى) است كه در درازای زمان رخ مىدهد ولی اَندَر شدنِ(واردشدن) بیش از اندازهی وامواژه هاى اربى به زبانِ فارسی پيامد دادوستدى زبانى نبوده است، بلكه به ميانجىَ تازشِ تازيان به كشورِ ايران و چيرگىِ ساستاریک(#سیاسی) و سپاهی(#نظامی) و فرهنگى آنها رخ داده است؛ به سخنِ ديگر، بخشى از واژه هاى اربى در هالى(#حالی) به زبانِ پارسی راه يافتند كه زبانِ پارسی خود واژه هاى درخورى داشته و نیازى به وامگيرى از زبانى دیگر نبوده است. براى نمونه هنگامى كه در زبانِ پارسى واژه هاى «كاربرد»، «پدر»، «برادر»، «انديشه»، «فروتن»، «جامه» و «واش» را داشتهايم، ديگر كدام نيازِ زبانى مىتوانسته است وام گرفتنِ واژه هاى «#استعمال»، «#ابوى»، «#اخوى»، «#فكر»، «#متواضع»، «#لباس» و «#علف» را رَوا بدارد؟ آنچه در اين فِتاد(#مورد)ها رخ داده نمایانگر یک دادوستدِ زاستارىِ واژگانى نيست، بلكه پذیراندنِ واژه هاى یک زبان به زبانى ديگر، با انگیزه هاى نازَبانى است.
۲. تن ندادنِ وامواژه هاى اربى به دستگاهِ ساختواژىِ زبانِ فارسى:
وام گرفتنِ واژه، آن هم به اندازهی اندک، آسیبی به زبان نمیرساند.
آنچه بهويژه دربارهی وامواژه هاى اربى آسيبرسان است، افزون بر پرشمارى شان، تن ندادنِ اين واژه ها به دستورِ زبانِ پارسى و دستگاه ساختواژىِ آن است. ارب ها نيز در روندِ دادوستدِ زبانى، واژه هاى بسيارى را از زبانِ پارسى وام سِتاندهاند؛ با اين همه آنها اين واژه ها را چنان در دستگاهِ واژهسازى خود گُواردهاند(حل کردهاند) كه ديگر هيچ پارسىزبانی آنها را بازنمىشناسد؛ به چند نمونهی زير بنگريد:
واژهی «رواگ»ِ پارسى، در اربى «#رواج» شده است و سپس بر پايهی ساختِ واژهی اربى از اين واژه، جداشده هايى چون «مروج» و «ترويج» ساخته شده است. اربان واژهی «بستان»ِ پارسی را وام گرفتهاند، ولی هنگام جَم(#جمع) بستن، بر پايهی دستورِ ساختواژىِ زبانِ خود «بَساتين» را به كار مى برند نه «بُستان ها/بوستان ها».
«اندازه» و «ساده»ی پارسى، در اربى به ديسهی «هندسه» و «ساذج» درآمدهاند و سپس به آسانى و بر پايهی دستگاهِ ساختواژىِ آن زبان از اين دو واژه، واژه هاى «مهندس» و «سذاجه» ساخته شده است.
در پارسى جز در فِتادهاى(#موارد) اندكى، واژه هاى اربى تن به دستگاهِ واژهسازىِ زبانِ پارسی ندادهاند. اين واژه ها، بَسوان(#اغلب) پس از راه يافتن به زبانِ فارسى، مانند اسب تروا، راه را براى اندر شدنِ خوشه هاى واژگانىِ خود فراهم كردهاند. براى نمونه به همراهِ «درس»، واژه هاى «تدريس»، «مدرس»، «مدرسه»، «دروس» و همراهِ کَرپایهی(#مصدر) «قتل»، واژه هاى «قاتل»، «مقتول»، «قتال» و«قتاله» به زبانِ پارسی راه يافتند. اين روند كه پيرامونِ هزار سال و تا آغازِ برپايىِ فرهنگستانِ نخست دنباله داشت، دستگاهِ ساختواژىِ زبانِ پارسى را سست و ناتوان ساخته بود.
يكى از پيامدهاى اين آفند و تازشِ واژگانى، اين بوده است كه ايرانيان براى دریافت چَمِ واژه هاى باشَنده در زبان پارسی تا اندازهاى ناچار به يادگيرى دستورِ زبان اربى نيز شدهاند تا براى نمونه دريابند كه «عالِم» دانندهی دانش است و «معلوم» آنچه دانسته است.
۳. ديگرسانىِ(#تفاوت) ساختارىِ دستور زبانِ پارسى و اربى:
برخى از كسانى كه با هر انگیزهای با پالايشِ زبانى پاد میورزند(#مخالف اند) هنگامى كه سخن از پالايشِ وامواژه هاى اربى مىشود، زبان انگليسى را پيش مىكشند و شمار بالاى وامواژه هاى باشِنده در زبان انگليسى را دستاويزى میکنند تا شمار بالاى وامواژه هاى اربى را در زبان پارسی روا بدانند. بی اينكه بخواهيم به درستى يا نادرستی گزارهاى كه پايهی اين گواهآوری(#استدلال) است و شمار وامواژه هاى فارسى و انگليسى را يكسان انگاشته، بپردازيم؛ نكته هاى بسیارى در اين سنجش ناديده گرفته شده است كه چند فِتاد را نشان میدهیم:
یكم، پذيرشِ وامواژه ها در زبان انگليسى بر بسترى از دادوستد زاستارى زبان ها رخ داده است.
✍ #کورش_جنتی
پژوهشگرِ ادبسار(#ادبیات) و زبانِ پارسی
روزنامهی قانون ۲۵۷۷/۰۲/۳۰ (۱۲۹۷) -شمارهی ۱۲۰۵
برگردان به پارسی پاک #میلاد_فرخ_وند
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🔅پیام شما
🔹پالایشِ وامواژه های زبان اربی(عربی) از زبان فارسی (بخش دوم)
دوم، زبان انگليسى از زبان هاى همخانوادهی خود، مانند فرانسه و آلمانى واژه گرفته است. سوم، اين وامواژه ها به ساختار واژهسازى زبان انگليسى تن دادهاند. ردهی زبانى زبان اربى یکسره با زبان پارسى ديگرسان اســت. زبان اربى از خانوادهی زبان هاى سامى است و فرآيندهاى واژهسازى آن هيچ گونه پيوندى با فرآيندهاى واژهسازى در زبان پارسى ندارد.
زبانِ پارسی از خانوادهی زبان های هندواروپایی است و برای واژهسازى مانندِ زبان هاى انگليسى و آلمانى از فرآيندهايى چون «آمیختن» و «وندافزايى» بهره میبرد. آميختگىِ یکسويه و درازدامنهی زبانِ پارسی با زبانِ اربى آشفتگی هايى هتا(#حتی) فراتر از گسترهی واژگان به بار آورده است. براى روشنتر شدنِ اين سخن، سه نمونه از اين آسيب ها را نشان میدهیم. اَدَبمَندانِ ايرانى كوشيدهاند دستورِ زبانِ پارسى را با تَرم(#اصطلاح)های دستورِ زبانِ اربى فرا بنمایند. برخى از اين تَرم های رهزن و گمراهكننده مانند «تمييز» و «مسنداليه» در چند دههی گذشته پالايش شدهاند و برخى همچنان به كار مىروند و مایهی دریافتِ بدِ(#بدفهمی) پارسىزبانان از دستورِ زبانِ خود مىشوند؛ چنانكه به كاربردنِ تَرمِ «مصدر» براى ريشهی كارواژه(#فعل) در زبانِ پارسى، یکسره با بنیادِ زبانِ پارسی بيگانه است. همچنين در دستورِ زبانِ پارسى به پيروى از زبانِ اربى بنِ گذشته + ه را زابِ کارپذیری(#صفتِ #مفعولی) مىناميم؛ در هالى كه مىدانيم بنِ گذشته + ه در کرپایه هاى ناگذرى مانندِ «رفتن» و «آمدن» چِمِ کنندگی(فاعلی) دارند. ديگر آنکه واژه ها و سَهان(#جمله)هايى چون «ممنوع التصوير»، «قس على هذا» «على اى حال» و«مابه التفاوت» در كارخانهی واژهسازىِ زبانِ اربى ساخته شدهاند و با همان ويژگى هاى آوايى و ساختواژىِ ناآشنا به زبانِ پارسی راه يافتهاند. بودنِ چنين واژه هايى زبان را تيره و نادریافتنی(#نامفهوم) كرده و يكدستىِ واژگانى و دستورىِ زبانِ پارسى را از ميان مىبرد. سومين نكته اين است كه سايهی واژه هاى اربى در زبان پارسى چندان سنگين و دامنهدار بوده است كه مِنْتِ(#ذهن) ايرانی ناخودآگاه در كاربردِ واژه ها به جاى پيروىِ از دستورِ زبانِ خود، از دستورِ زبانِ اربى پيروى مىكند؛ چنانكه بسيارى از پارسیزبانان واژه هاى پارسى «استاد» و «فرمان» را به گونهی «اساتيد» و «فرامين» جم(#جمع) مىبندند.
بر پايهی آنچه در بالا آمده است، نویسنده بر آن است كه بدهبستانِ واژگانى ميانِ زبان هاى اربى و پارسى، تا اندازهی بسيارى یکسويه و چه بسا زوربنياد بوده است؛ تا آنجا كه مىتوان بسيارى از واژه هاى اربى اندر شده به زبانِ پارسى را به جاى «وام واژه»، «زورواژه» خواند. بسيارى از اين وامواژه ها به ميهمانانِ ناخواندهاى میمانند كه به زور به خانهی ميزبان اندر شدهاند و با گذرِ زمان ميزبانان را از خانه بيرون انداختهاند، سپس خانه را چنان به هم ريخته و آشفته كردهاند كه نشانه هاى اين آشفتگى و نابسامانى را در گوشهگوشهی خانه مىتوان جست. سخن اين نيست كه هيچ ميهمانى را به خانهی زبانِ پارسى راه ندهيم؛ سخن اين است كه اگر ميهمان مىخواهد رواديدِ ماندن بگيرد، بايد آیین هاى خانهی ميزبان را بپذيرد و در خانه نخشى(#نقشی) سودمند بر دوش گيرد. سرهگرايى با هر فرانمودی(#تعریفی) كه از آن داشته باشيم، كوششى براى بيرون راندنِ ميهمانانِ خودخوانده و ناسودمندِ زبان پارسى به سود ميزبانانِ راستينِ آن است؛ چنان كه سعدى گفته است:
«ميهمان گرچه عزيز است ولى همچو نفس/ خفه مىسازد اگر آيد و بيرون نرود»
✍ #کورش_جنتی
پژوهشگرِ ادبسار(#ادبیات) و زبانِ پارسی
روزنامهی قانون ۲۵۷۷/۰۲/۳۰ (۱۳۹۷) -شمارهی ۱۲۰۵
برگردان به پارسی پاک #میلاد_فرخ_وند
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🔅پیام شما
🔹پالایشِ وامواژه های زبان اربی(عربی) از زبان فارسی (بخش دوم)
دوم، زبان انگليسى از زبان هاى همخانوادهی خود، مانند فرانسه و آلمانى واژه گرفته است. سوم، اين وامواژه ها به ساختار واژهسازى زبان انگليسى تن دادهاند. ردهی زبانى زبان اربى یکسره با زبان پارسى ديگرسان اســت. زبان اربى از خانوادهی زبان هاى سامى است و فرآيندهاى واژهسازى آن هيچ گونه پيوندى با فرآيندهاى واژهسازى در زبان پارسى ندارد.
زبانِ پارسی از خانوادهی زبان های هندواروپایی است و برای واژهسازى مانندِ زبان هاى انگليسى و آلمانى از فرآيندهايى چون «آمیختن» و «وندافزايى» بهره میبرد. آميختگىِ یکسويه و درازدامنهی زبانِ پارسی با زبانِ اربى آشفتگی هايى هتا(#حتی) فراتر از گسترهی واژگان به بار آورده است. براى روشنتر شدنِ اين سخن، سه نمونه از اين آسيب ها را نشان میدهیم. اَدَبمَندانِ ايرانى كوشيدهاند دستورِ زبانِ پارسى را با تَرم(#اصطلاح)های دستورِ زبانِ اربى فرا بنمایند. برخى از اين تَرم های رهزن و گمراهكننده مانند «تمييز» و «مسنداليه» در چند دههی گذشته پالايش شدهاند و برخى همچنان به كار مىروند و مایهی دریافتِ بدِ(#بدفهمی) پارسىزبانان از دستورِ زبانِ خود مىشوند؛ چنانكه به كاربردنِ تَرمِ «مصدر» براى ريشهی كارواژه(#فعل) در زبانِ پارسى، یکسره با بنیادِ زبانِ پارسی بيگانه است. همچنين در دستورِ زبانِ پارسى به پيروى از زبانِ اربى بنِ گذشته + ه را زابِ کارپذیری(#صفتِ #مفعولی) مىناميم؛ در هالى كه مىدانيم بنِ گذشته + ه در کرپایه هاى ناگذرى مانندِ «رفتن» و «آمدن» چِمِ کنندگی(فاعلی) دارند. ديگر آنکه واژه ها و سَهان(#جمله)هايى چون «ممنوع التصوير»، «قس على هذا» «على اى حال» و«مابه التفاوت» در كارخانهی واژهسازىِ زبانِ اربى ساخته شدهاند و با همان ويژگى هاى آوايى و ساختواژىِ ناآشنا به زبانِ پارسی راه يافتهاند. بودنِ چنين واژه هايى زبان را تيره و نادریافتنی(#نامفهوم) كرده و يكدستىِ واژگانى و دستورىِ زبانِ پارسى را از ميان مىبرد. سومين نكته اين است كه سايهی واژه هاى اربى در زبان پارسى چندان سنگين و دامنهدار بوده است كه مِنْتِ(#ذهن) ايرانی ناخودآگاه در كاربردِ واژه ها به جاى پيروىِ از دستورِ زبانِ خود، از دستورِ زبانِ اربى پيروى مىكند؛ چنانكه بسيارى از پارسیزبانان واژه هاى پارسى «استاد» و «فرمان» را به گونهی «اساتيد» و «فرامين» جم(#جمع) مىبندند.
بر پايهی آنچه در بالا آمده است، نویسنده بر آن است كه بدهبستانِ واژگانى ميانِ زبان هاى اربى و پارسى، تا اندازهی بسيارى یکسويه و چه بسا زوربنياد بوده است؛ تا آنجا كه مىتوان بسيارى از واژه هاى اربى اندر شده به زبانِ پارسى را به جاى «وام واژه»، «زورواژه» خواند. بسيارى از اين وامواژه ها به ميهمانانِ ناخواندهاى میمانند كه به زور به خانهی ميزبان اندر شدهاند و با گذرِ زمان ميزبانان را از خانه بيرون انداختهاند، سپس خانه را چنان به هم ريخته و آشفته كردهاند كه نشانه هاى اين آشفتگى و نابسامانى را در گوشهگوشهی خانه مىتوان جست. سخن اين نيست كه هيچ ميهمانى را به خانهی زبانِ پارسى راه ندهيم؛ سخن اين است كه اگر ميهمان مىخواهد رواديدِ ماندن بگيرد، بايد آیین هاى خانهی ميزبان را بپذيرد و در خانه نخشى(#نقشی) سودمند بر دوش گيرد. سرهگرايى با هر فرانمودی(#تعریفی) كه از آن داشته باشيم، كوششى براى بيرون راندنِ ميهمانانِ خودخوانده و ناسودمندِ زبان پارسى به سود ميزبانانِ راستينِ آن است؛ چنان كه سعدى گفته است:
«ميهمان گرچه عزيز است ولى همچو نفس/ خفه مىسازد اگر آيد و بيرون نرود»
✍ #کورش_جنتی
پژوهشگرِ ادبسار(#ادبیات) و زبانِ پارسی
روزنامهی قانون ۲۵۷۷/۰۲/۳۰ (۱۳۹۷) -شمارهی ۱۲۰۵
برگردان به پارسی پاک #میلاد_فرخ_وند
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
Forwarded from ادبسار
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🔅پیام شما
🔹پالایشِ وامواژه های زبان اربی(عربی) از زبان فارسی (بخش نخست)
انگیزه هاى بسيارى در پشتيبانى از پالايشِ زبانِ پارسى از واژه هاى اربى هستند. در اين نوشتار مىكوشيم به سه انگيزهی برجسته در اين زمينه بنُِماریم(اشاره کنیم) و هر یک را به كوتاهی فَرابنماییم(#توضیح دهیم).
۱. شمارِ بالاى وامواژه هاى اربى در زبانِ فارسى:
وامگيرى، راهكارى سودبخش(#اقتصادی) براى پاسخ به نيازهاى واژگانى یک زبان است.
زبان ها به هم واژه وام مىدهند و از هم واژه وام مىستانند. اين كارى زاستارى(#طبيعى) است كه در درازای زمان رخ مىدهد ولی اَندَر شدنِ(واردشدن) بیش از اندازهی وامواژه هاى اربى به زبانِ فارسی پيامد دادوستدى زبانى نبوده است، بلكه به ميانجىَ تازشِ تازيان به كشورِ ايران و چيرگىِ ساستاریک(#سیاسی) و سپاهی(#نظامی) و فرهنگى آنها رخ داده است؛ به سخنِ ديگر، بخشى از واژه هاى اربى در هالى(#حالی) به زبانِ پارسی راه يافتند كه زبانِ پارسی خود واژه هاى درخورى داشته و نیازى به وامگيرى از زبانى دیگر نبوده است. براى نمونه هنگامى كه در زبانِ پارسى واژه هاى «كاربرد»، «پدر»، «برادر»، «انديشه»، «فروتن»، «جامه» و «واش» را داشتهايم، ديگر كدام نيازِ زبانى مىتوانسته است وام گرفتنِ واژه هاى «#استعمال»، «#ابوى»، «#اخوى»، «#فكر»، «#متواضع»، «#لباس» و «#علف» را رَوا بدارد؟ آنچه در اين فِتاد(#مورد)ها رخ داده نمایانگر یک دادوستدِ زاستارىِ واژگانى نيست، بلكه پذیراندنِ واژه هاى یک زبان به زبانى ديگر، با انگیزه هاى نازَبانى است.
۲. تن ندادنِ وامواژه هاى اربى به دستگاهِ ساختواژىِ زبانِ فارسى:
وام گرفتنِ واژه، آن هم به اندازهی اندک، آسیبی به زبان نمیرساند.
آنچه بهويژه دربارهی وامواژه هاى اربى آسيبرسان است، افزون بر پرشمارى شان، تن ندادنِ اين واژه ها به دستورِ زبانِ پارسى و دستگاه ساختواژىِ آن است. ارب ها نيز در روندِ دادوستدِ زبانى، واژه هاى بسيارى را از زبانِ پارسى وام سِتاندهاند؛ با اين همه آنها اين واژه ها را چنان در دستگاهِ واژهسازى خود گُواردهاند(حل کردهاند) كه ديگر هيچ پارسىزبانی آنها را بازنمىشناسد؛ به چند نمونهی زير بنگريد:
واژهی «رواگ»ِ پارسى، در اربى «#رواج» شده است و سپس بر پايهی ساختِ واژهی اربى از اين واژه، جداشده هايى چون «مروج» و «ترويج» ساخته شده است. اربان واژهی «بستان»ِ پارسی را وام گرفتهاند، ولی هنگام جَم(#جمع) بستن، بر پايهی دستورِ ساختواژىِ زبانِ خود «بَساتين» را به كار مى برند نه «بُستان ها/بوستان ها».
«اندازه» و «ساده»ی پارسى، در اربى به ديسهی «هندسه» و «ساذج» درآمدهاند و سپس به آسانى و بر پايهی دستگاهِ ساختواژىِ آن زبان از اين دو واژه، واژه هاى «مهندس» و «سذاجه» ساخته شده است.
در پارسى جز در فِتادهاى(#موارد) اندكى، واژه هاى اربى تن به دستگاهِ واژهسازىِ زبانِ پارسی ندادهاند. اين واژه ها، بَسوان(#اغلب) پس از راه يافتن به زبانِ فارسى، مانند اسب تروا، راه را براى اندر شدنِ خوشه هاى واژگانىِ خود فراهم كردهاند. براى نمونه به همراهِ «درس»، واژه هاى «تدريس»، «مدرس»، «مدرسه»، «دروس» و همراهِ کَرپایهی(#مصدر) «قتل»، واژه هاى «قاتل»، «مقتول»، «قتال» و«قتاله» به زبانِ پارسی راه يافتند. اين روند كه پيرامونِ هزار سال و تا آغازِ برپايىِ فرهنگستانِ نخست دنباله داشت، دستگاهِ ساختواژىِ زبانِ پارسى را سست و ناتوان ساخته بود.
يكى از پيامدهاى اين آفند و تازشِ واژگانى، اين بوده است كه ايرانيان براى دریافت چَمِ واژه هاى باشَنده در زبان پارسی تا اندازهاى ناچار به يادگيرى دستورِ زبان اربى نيز شدهاند تا براى نمونه دريابند كه «عالِم» دانندهی دانش است و «معلوم» آنچه دانسته است.
۳. ديگرسانىِ(#تفاوت) ساختارىِ دستور زبانِ پارسى و اربى:
برخى از كسانى كه با هر انگیزهای با پالايشِ زبانى پاد میورزند(#مخالف اند) هنگامى كه سخن از پالايشِ وامواژه هاى اربى مىشود، زبان انگليسى را پيش مىكشند و شمار بالاى وامواژه هاى باشِنده در زبان انگليسى را دستاويزى میکنند تا شمار بالاى وامواژه هاى اربى را در زبان پارسی روا بدانند. بی اينكه بخواهيم به درستى يا نادرستی گزارهاى كه پايهی اين گواهآوری(#استدلال) است و شمار وامواژه هاى فارسى و انگليسى را يكسان انگاشته، بپردازيم؛ نكته هاى بسیارى در اين سنجش ناديده گرفته شده است كه چند فِتاد را نشان میدهیم:
یكم، پذيرشِ وامواژه ها در زبان انگليسى بر بسترى از دادوستد زاستارى زبان ها رخ داده است.
✍ #کورش_جنتی
پژوهشگرِ ادبسار(#ادبیات) و زبانِ پارسی
روزنامهی قانون ۲۵۷۷/۰۲/۳۰ (۱۲۹۷) -شمارهی ۱۲۰۵
برگردان به پارسی پاک #میلاد_فرخ_وند
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🔅پیام شما
🔹پالایشِ وامواژه های زبان اربی(عربی) از زبان فارسی (بخش نخست)
انگیزه هاى بسيارى در پشتيبانى از پالايشِ زبانِ پارسى از واژه هاى اربى هستند. در اين نوشتار مىكوشيم به سه انگيزهی برجسته در اين زمينه بنُِماریم(اشاره کنیم) و هر یک را به كوتاهی فَرابنماییم(#توضیح دهیم).
۱. شمارِ بالاى وامواژه هاى اربى در زبانِ فارسى:
وامگيرى، راهكارى سودبخش(#اقتصادی) براى پاسخ به نيازهاى واژگانى یک زبان است.
زبان ها به هم واژه وام مىدهند و از هم واژه وام مىستانند. اين كارى زاستارى(#طبيعى) است كه در درازای زمان رخ مىدهد ولی اَندَر شدنِ(واردشدن) بیش از اندازهی وامواژه هاى اربى به زبانِ فارسی پيامد دادوستدى زبانى نبوده است، بلكه به ميانجىَ تازشِ تازيان به كشورِ ايران و چيرگىِ ساستاریک(#سیاسی) و سپاهی(#نظامی) و فرهنگى آنها رخ داده است؛ به سخنِ ديگر، بخشى از واژه هاى اربى در هالى(#حالی) به زبانِ پارسی راه يافتند كه زبانِ پارسی خود واژه هاى درخورى داشته و نیازى به وامگيرى از زبانى دیگر نبوده است. براى نمونه هنگامى كه در زبانِ پارسى واژه هاى «كاربرد»، «پدر»، «برادر»، «انديشه»، «فروتن»، «جامه» و «واش» را داشتهايم، ديگر كدام نيازِ زبانى مىتوانسته است وام گرفتنِ واژه هاى «#استعمال»، «#ابوى»، «#اخوى»، «#فكر»، «#متواضع»، «#لباس» و «#علف» را رَوا بدارد؟ آنچه در اين فِتاد(#مورد)ها رخ داده نمایانگر یک دادوستدِ زاستارىِ واژگانى نيست، بلكه پذیراندنِ واژه هاى یک زبان به زبانى ديگر، با انگیزه هاى نازَبانى است.
۲. تن ندادنِ وامواژه هاى اربى به دستگاهِ ساختواژىِ زبانِ فارسى:
وام گرفتنِ واژه، آن هم به اندازهی اندک، آسیبی به زبان نمیرساند.
آنچه بهويژه دربارهی وامواژه هاى اربى آسيبرسان است، افزون بر پرشمارى شان، تن ندادنِ اين واژه ها به دستورِ زبانِ پارسى و دستگاه ساختواژىِ آن است. ارب ها نيز در روندِ دادوستدِ زبانى، واژه هاى بسيارى را از زبانِ پارسى وام سِتاندهاند؛ با اين همه آنها اين واژه ها را چنان در دستگاهِ واژهسازى خود گُواردهاند(حل کردهاند) كه ديگر هيچ پارسىزبانی آنها را بازنمىشناسد؛ به چند نمونهی زير بنگريد:
واژهی «رواگ»ِ پارسى، در اربى «#رواج» شده است و سپس بر پايهی ساختِ واژهی اربى از اين واژه، جداشده هايى چون «مروج» و «ترويج» ساخته شده است. اربان واژهی «بستان»ِ پارسی را وام گرفتهاند، ولی هنگام جَم(#جمع) بستن، بر پايهی دستورِ ساختواژىِ زبانِ خود «بَساتين» را به كار مى برند نه «بُستان ها/بوستان ها».
«اندازه» و «ساده»ی پارسى، در اربى به ديسهی «هندسه» و «ساذج» درآمدهاند و سپس به آسانى و بر پايهی دستگاهِ ساختواژىِ آن زبان از اين دو واژه، واژه هاى «مهندس» و «سذاجه» ساخته شده است.
در پارسى جز در فِتادهاى(#موارد) اندكى، واژه هاى اربى تن به دستگاهِ واژهسازىِ زبانِ پارسی ندادهاند. اين واژه ها، بَسوان(#اغلب) پس از راه يافتن به زبانِ فارسى، مانند اسب تروا، راه را براى اندر شدنِ خوشه هاى واژگانىِ خود فراهم كردهاند. براى نمونه به همراهِ «درس»، واژه هاى «تدريس»، «مدرس»، «مدرسه»، «دروس» و همراهِ کَرپایهی(#مصدر) «قتل»، واژه هاى «قاتل»، «مقتول»، «قتال» و«قتاله» به زبانِ پارسی راه يافتند. اين روند كه پيرامونِ هزار سال و تا آغازِ برپايىِ فرهنگستانِ نخست دنباله داشت، دستگاهِ ساختواژىِ زبانِ پارسى را سست و ناتوان ساخته بود.
يكى از پيامدهاى اين آفند و تازشِ واژگانى، اين بوده است كه ايرانيان براى دریافت چَمِ واژه هاى باشَنده در زبان پارسی تا اندازهاى ناچار به يادگيرى دستورِ زبان اربى نيز شدهاند تا براى نمونه دريابند كه «عالِم» دانندهی دانش است و «معلوم» آنچه دانسته است.
۳. ديگرسانىِ(#تفاوت) ساختارىِ دستور زبانِ پارسى و اربى:
برخى از كسانى كه با هر انگیزهای با پالايشِ زبانى پاد میورزند(#مخالف اند) هنگامى كه سخن از پالايشِ وامواژه هاى اربى مىشود، زبان انگليسى را پيش مىكشند و شمار بالاى وامواژه هاى باشِنده در زبان انگليسى را دستاويزى میکنند تا شمار بالاى وامواژه هاى اربى را در زبان پارسی روا بدانند. بی اينكه بخواهيم به درستى يا نادرستی گزارهاى كه پايهی اين گواهآوری(#استدلال) است و شمار وامواژه هاى فارسى و انگليسى را يكسان انگاشته، بپردازيم؛ نكته هاى بسیارى در اين سنجش ناديده گرفته شده است كه چند فِتاد را نشان میدهیم:
یكم، پذيرشِ وامواژه ها در زبان انگليسى بر بسترى از دادوستد زاستارى زبان ها رخ داده است.
✍ #کورش_جنتی
پژوهشگرِ ادبسار(#ادبیات) و زبانِ پارسی
روزنامهی قانون ۲۵۷۷/۰۲/۳۰ (۱۲۹۷) -شمارهی ۱۲۰۵
برگردان به پارسی پاک #میلاد_فرخ_وند
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
Forwarded from ادبسار
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🔅پیام شما
🔹پالایشِ وامواژه های زبان اربی(عربی) از زبان فارسی (بخش دوم)
دوم، زبان انگليسى از زبان هاى همخانوادهی خود، مانند فرانسه و آلمانى واژه گرفته است. سوم، اين وامواژه ها به ساختار واژهسازى زبان انگليسى تن دادهاند. ردهی زبانى زبان اربى یکسره با زبان پارسى ديگرسان اســت. زبان اربى از خانوادهی زبان هاى سامى است و فرآيندهاى واژهسازى آن هيچ گونه پيوندى با فرآيندهاى واژهسازى در زبان پارسى ندارد.
زبانِ پارسی از خانوادهی زبان های هندواروپایی است و برای واژهسازى مانندِ زبان هاى انگليسى و آلمانى از فرآيندهايى چون «آمیختن» و «وندافزايى» بهره میبرد. آميختگىِ یکسويه و درازدامنهی زبانِ پارسی با زبانِ اربى آشفتگی هايى هتا(#حتی) فراتر از گسترهی واژگان به بار آورده است. براى روشنتر شدنِ اين سخن، سه نمونه از اين آسيب ها را نشان میدهیم. اَدَبمَندانِ ايرانى كوشيدهاند دستورِ زبانِ پارسى را با تَرم(#اصطلاح)های دستورِ زبانِ اربى فرا بنمایند. برخى از اين تَرم های رهزن و گمراهكننده مانند «تمييز» و «مسنداليه» در چند دههی گذشته پالايش شدهاند و برخى همچنان به كار مىروند و مایهی دریافتِ بدِ(#بدفهمی) پارسىزبانان از دستورِ زبانِ خود مىشوند؛ چنانكه به كاربردنِ تَرمِ «مصدر» براى ريشهی كارواژه(#فعل) در زبانِ پارسى، یکسره با بنیادِ زبانِ پارسی بيگانه است. همچنين در دستورِ زبانِ پارسى به پيروى از زبانِ اربى بنِ گذشته + ه را زابِ کارپذیری(#صفتِ #مفعولی) مىناميم؛ در هالى كه مىدانيم بنِ گذشته + ه در کرپایه هاى ناگذرى مانندِ «رفتن» و «آمدن» چِمِ کنندگی(فاعلی) دارند. ديگر آنکه واژه ها و سَهان(#جمله)هايى چون «ممنوع التصوير»، «قس على هذا» «على اى حال» و«مابه التفاوت» در كارخانهی واژهسازىِ زبانِ اربى ساخته شدهاند و با همان ويژگى هاى آوايى و ساختواژىِ ناآشنا به زبانِ پارسی راه يافتهاند. بودنِ چنين واژه هايى زبان را تيره و نادریافتنی(#نامفهوم) كرده و يكدستىِ واژگانى و دستورىِ زبانِ پارسى را از ميان مىبرد. سومين نكته اين است كه سايهی واژه هاى اربى در زبان پارسى چندان سنگين و دامنهدار بوده است كه مِنْتِ(#ذهن) ايرانی ناخودآگاه در كاربردِ واژه ها به جاى پيروىِ از دستورِ زبانِ خود، از دستورِ زبانِ اربى پيروى مىكند؛ چنانكه بسيارى از پارسیزبانان واژه هاى پارسى «استاد» و «فرمان» را به گونهی «اساتيد» و «فرامين» جم(#جمع) مىبندند.
بر پايهی آنچه در بالا آمده است، نویسنده بر آن است كه بدهبستانِ واژگانى ميانِ زبان هاى اربى و پارسى، تا اندازهی بسيارى یکسويه و چه بسا زوربنياد بوده است؛ تا آنجا كه مىتوان بسيارى از واژه هاى اربى اندر شده به زبانِ پارسى را به جاى «وام واژه»، «زورواژه» خواند. بسيارى از اين وامواژه ها به ميهمانانِ ناخواندهاى میمانند كه به زور به خانهی ميزبان اندر شدهاند و با گذرِ زمان ميزبانان را از خانه بيرون انداختهاند، سپس خانه را چنان به هم ريخته و آشفته كردهاند كه نشانه هاى اين آشفتگى و نابسامانى را در گوشهگوشهی خانه مىتوان جست. سخن اين نيست كه هيچ ميهمانى را به خانهی زبانِ پارسى راه ندهيم؛ سخن اين است كه اگر ميهمان مىخواهد رواديدِ ماندن بگيرد، بايد آیین هاى خانهی ميزبان را بپذيرد و در خانه نخشى(#نقشی) سودمند بر دوش گيرد. سرهگرايى با هر فرانمودی(#تعریفی) كه از آن داشته باشيم، كوششى براى بيرون راندنِ ميهمانانِ خودخوانده و ناسودمندِ زبان پارسى به سود ميزبانانِ راستينِ آن است؛ چنان كه سعدى گفته است:
«ميهمان گرچه عزيز است ولى همچو نفس/ خفه مىسازد اگر آيد و بيرون نرود»
✍ #کورش_جنتی
پژوهشگرِ ادبسار(#ادبیات) و زبانِ پارسی
روزنامهی قانون ۲۵۷۷/۰۲/۳۰ (۱۳۹۷) -شمارهی ۱۲۰۵
برگردان به پارسی پاک #میلاد_فرخ_وند
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
🔅پیام شما
🔹پالایشِ وامواژه های زبان اربی(عربی) از زبان فارسی (بخش دوم)
دوم، زبان انگليسى از زبان هاى همخانوادهی خود، مانند فرانسه و آلمانى واژه گرفته است. سوم، اين وامواژه ها به ساختار واژهسازى زبان انگليسى تن دادهاند. ردهی زبانى زبان اربى یکسره با زبان پارسى ديگرسان اســت. زبان اربى از خانوادهی زبان هاى سامى است و فرآيندهاى واژهسازى آن هيچ گونه پيوندى با فرآيندهاى واژهسازى در زبان پارسى ندارد.
زبانِ پارسی از خانوادهی زبان های هندواروپایی است و برای واژهسازى مانندِ زبان هاى انگليسى و آلمانى از فرآيندهايى چون «آمیختن» و «وندافزايى» بهره میبرد. آميختگىِ یکسويه و درازدامنهی زبانِ پارسی با زبانِ اربى آشفتگی هايى هتا(#حتی) فراتر از گسترهی واژگان به بار آورده است. براى روشنتر شدنِ اين سخن، سه نمونه از اين آسيب ها را نشان میدهیم. اَدَبمَندانِ ايرانى كوشيدهاند دستورِ زبانِ پارسى را با تَرم(#اصطلاح)های دستورِ زبانِ اربى فرا بنمایند. برخى از اين تَرم های رهزن و گمراهكننده مانند «تمييز» و «مسنداليه» در چند دههی گذشته پالايش شدهاند و برخى همچنان به كار مىروند و مایهی دریافتِ بدِ(#بدفهمی) پارسىزبانان از دستورِ زبانِ خود مىشوند؛ چنانكه به كاربردنِ تَرمِ «مصدر» براى ريشهی كارواژه(#فعل) در زبانِ پارسى، یکسره با بنیادِ زبانِ پارسی بيگانه است. همچنين در دستورِ زبانِ پارسى به پيروى از زبانِ اربى بنِ گذشته + ه را زابِ کارپذیری(#صفتِ #مفعولی) مىناميم؛ در هالى كه مىدانيم بنِ گذشته + ه در کرپایه هاى ناگذرى مانندِ «رفتن» و «آمدن» چِمِ کنندگی(فاعلی) دارند. ديگر آنکه واژه ها و سَهان(#جمله)هايى چون «ممنوع التصوير»، «قس على هذا» «على اى حال» و«مابه التفاوت» در كارخانهی واژهسازىِ زبانِ اربى ساخته شدهاند و با همان ويژگى هاى آوايى و ساختواژىِ ناآشنا به زبانِ پارسی راه يافتهاند. بودنِ چنين واژه هايى زبان را تيره و نادریافتنی(#نامفهوم) كرده و يكدستىِ واژگانى و دستورىِ زبانِ پارسى را از ميان مىبرد. سومين نكته اين است كه سايهی واژه هاى اربى در زبان پارسى چندان سنگين و دامنهدار بوده است كه مِنْتِ(#ذهن) ايرانی ناخودآگاه در كاربردِ واژه ها به جاى پيروىِ از دستورِ زبانِ خود، از دستورِ زبانِ اربى پيروى مىكند؛ چنانكه بسيارى از پارسیزبانان واژه هاى پارسى «استاد» و «فرمان» را به گونهی «اساتيد» و «فرامين» جم(#جمع) مىبندند.
بر پايهی آنچه در بالا آمده است، نویسنده بر آن است كه بدهبستانِ واژگانى ميانِ زبان هاى اربى و پارسى، تا اندازهی بسيارى یکسويه و چه بسا زوربنياد بوده است؛ تا آنجا كه مىتوان بسيارى از واژه هاى اربى اندر شده به زبانِ پارسى را به جاى «وام واژه»، «زورواژه» خواند. بسيارى از اين وامواژه ها به ميهمانانِ ناخواندهاى میمانند كه به زور به خانهی ميزبان اندر شدهاند و با گذرِ زمان ميزبانان را از خانه بيرون انداختهاند، سپس خانه را چنان به هم ريخته و آشفته كردهاند كه نشانه هاى اين آشفتگى و نابسامانى را در گوشهگوشهی خانه مىتوان جست. سخن اين نيست كه هيچ ميهمانى را به خانهی زبانِ پارسى راه ندهيم؛ سخن اين است كه اگر ميهمان مىخواهد رواديدِ ماندن بگيرد، بايد آیین هاى خانهی ميزبان را بپذيرد و در خانه نخشى(#نقشی) سودمند بر دوش گيرد. سرهگرايى با هر فرانمودی(#تعریفی) كه از آن داشته باشيم، كوششى براى بيرون راندنِ ميهمانانِ خودخوانده و ناسودمندِ زبان پارسى به سود ميزبانانِ راستينِ آن است؛ چنان كه سعدى گفته است:
«ميهمان گرچه عزيز است ولى همچو نفس/ خفه مىسازد اگر آيد و بيرون نرود»
✍ #کورش_جنتی
پژوهشگرِ ادبسار(#ادبیات) و زبانِ پارسی
روزنامهی قانون ۲۵۷۷/۰۲/۳۰ (۱۳۹۷) -شمارهی ۱۲۰۵
برگردان به پارسی پاک #میلاد_فرخ_وند
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
📕
ای کاش نبیگهای آموزشی آتانش بیشتری دربارهی کاربرد واژههای پارسی داشتند.
📚📕
ای کاش کتابهای آموزشی دربارهی کاربرد واژههای پارسی توجه بیشتری میکردند.
ادبسار اندرزی = #ادبیات_تعلیمی
ادبسار بزمی = #ادبیات_غنایی
ادبسار رزمی = #ادبیات_حماسی
در سایهسار پر شاخ و برگ زبان پارسی باشید.
#بزرگمهر_صالحی
📕 @AdabSar
ای کاش نبیگهای آموزشی آتانش بیشتری دربارهی کاربرد واژههای پارسی داشتند.
📚📕
ای کاش کتابهای آموزشی دربارهی کاربرد واژههای پارسی توجه بیشتری میکردند.
ادبسار اندرزی = #ادبیات_تعلیمی
ادبسار بزمی = #ادبیات_غنایی
ادبسار رزمی = #ادبیات_حماسی
در سایهسار پر شاخ و برگ زبان پارسی باشید.
#بزرگمهر_صالحی
📕 @AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
#ادب = پارسی تازیشده، آزرم، هنر، فرهنگ، دانش، پرهیخت، آیین، اندازه نگاهداشتن، پالایش درون، زیرکی، هوشیاری
#ادباء = ادبمَندان
ادب کردن = فَرهنجیدن، فَراهِختن، فَرهیزش، فَرهیختن
#ادبی = از پارسی، ادبی، ادبیک، فرهنگی
#ادبیات = ادبسار، دانشهای ادبیک، خوبنوشتهها(خوب نیپک، پارسی پهلوی)، فن، فرهنگ، شیوه، سبک، رفتار، راه و روش
#ادبیات_فارسی = ادبسار پارسی
#ادیب = ادبوَر، ادبشناس، ادبمَند، ادبدان، اندازهدان، زباندان
#ادیبانه = ادبمَندانه
#تادب = ادبیافتن، فَرهیختن
#تادبا = از سر ادب
#تادیب = ادب آموختن، فَرهیختن، ادبکردن، گوشمال، گوشمالیدن، گوشمالیدادن
#تادیبی = گوشمالی، فَرهیختی
#مؤدب = باادب، بافرهنگ، فَرهیخته
🔴 به گواه بسیاری از دانشوران زبان پارسی، واژهی «ادب» پارسی است و تازیان آن را از زبان پارسی وام گرفتهاند.
چند نمونه:
۱. دهخدا:
ادب . [ اَ دَ ] (ع اِ) (معرب از فارسی) فرهنگ
۲. ابوالقاسم پرتو در واژهیاب:
ادب: پارسی تازی گشته
۳. فرهنگستان زبان پارسی در واژهنامهی پارسی سره:
ادب: ادب به چم دانش و فرهنگِ نوشتهشده، خود یک واژهی پارسی است که از پارسی به تازی رفته است. دبیر، دبیره، دبستان و دبیرستان هر یک از ادب برگرفته شدهاند.
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
#ادب = پارسی تازیشده، آزرم، هنر، فرهنگ، دانش، پرهیخت، آیین، اندازه نگاهداشتن، پالایش درون، زیرکی، هوشیاری
#ادباء = ادبمَندان
ادب کردن = فَرهنجیدن، فَراهِختن، فَرهیزش، فَرهیختن
#ادبی = از پارسی، ادبی، ادبیک، فرهنگی
#ادبیات = ادبسار، دانشهای ادبیک، خوبنوشتهها(خوب نیپک، پارسی پهلوی)، فن، فرهنگ، شیوه، سبک، رفتار، راه و روش
#ادبیات_فارسی = ادبسار پارسی
#ادیب = ادبوَر، ادبشناس، ادبمَند، ادبدان، اندازهدان، زباندان
#ادیبانه = ادبمَندانه
#تادب = ادبیافتن، فَرهیختن
#تادبا = از سر ادب
#تادیب = ادب آموختن، فَرهیختن، ادبکردن، گوشمال، گوشمالیدن، گوشمالیدادن
#تادیبی = گوشمالی، فَرهیختی
#مؤدب = باادب، بافرهنگ، فَرهیخته
🔴 به گواه بسیاری از دانشوران زبان پارسی، واژهی «ادب» پارسی است و تازیان آن را از زبان پارسی وام گرفتهاند.
چند نمونه:
۱. دهخدا:
ادب . [ اَ دَ ] (ع اِ) (معرب از فارسی) فرهنگ
۲. ابوالقاسم پرتو در واژهیاب:
ادب: پارسی تازی گشته
۳. فرهنگستان زبان پارسی در واژهنامهی پارسی سره:
ادب: ادب به چم دانش و فرهنگِ نوشتهشده، خود یک واژهی پارسی است که از پارسی به تازی رفته است. دبیر، دبیره، دبستان و دبیرستان هر یک از ادب برگرفته شدهاند.
✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸