در آستانه سالگرد کارزار، «بند مردان زندان عادلآباد شیراز به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" در هفته پنجاهودوم پیوست.»
در ادامه اعدامها و سرکوبهای سیستماتیک که روزانه علیه شهروندان ایران اعمال میشود، متأسفانه حاکمان ستمگر در دیماه، بیش از ۱۱۰ زندانی را اعدام کردند و از ابتدای سال ۱۴۰۳ تاکنون نیز ۹۵۰ نفر از شهروندان زندانی را بر چوبههای دار آویختهاند. این آمار نشاندهنده افزایش بیسابقه استفاده از اعدام بهعنوان ابزاری برای سرکوب جامعه است.
در آخرین اخبار، یک زندانی سیاسی به نام مالک داورشناس (موسوی)، ۲۶ ساله، اهل شهرستان کرخه، به اتهام بغی به اعدام محکوم شده است. این زندانی که از سال ۱۴۰۰ در بازداشت به سر میبرد، تحت شکنجههای روحی و جسمی وادار به اعتراف شده و اکنون در خطر جدی اجرای حکم اعدام قرار دارد.
در مقابله با این احکام غیرانسانی، جامعه و زندانیان در برابر خشونتهای حکومت مقاومت کردهاند. کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" اکنون به ۳۴ زندان گسترش یافته است و شاهد حمایتهای گسترده در داخل و خارج کشور از این کارزار هستیم.
از جمله این حمایتها، ۱۱ تشکل صنفی معلمان در استانهای مختلف، باوجود فشارهای امنیتی، شجاعانه از کارزار حمایت کردهاند و در تجمعات هفتگی خود نیز بارها شعار نه به اعدام سر دادند.همچنین شاهد موضعگیری ماموستاهای شهرهای مختلف کردستان علیه اعدام بودیم.
همچنین، در ۲۹ دیماه، دو قاضی بدنام، محمد مقیسه و علی رازینی، که سابقه چهار دهه نقض حقوق بشر و صدور هزاران حکم اعدام برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی را در کارنامه خود داشتند، توسط یک شهروند به جان آمده پاسخ جنایات خود را دریافت کردند.شادمانی و استقبال جامعه بویژه دادخواهان هزاران اعدام سیاسی را به دنبال داشت که این نتیجه ۴۵ سال اعدام و قتلعام زندانیان و بیانگر انزجار مردم ایران از اعدام است و نشاندهنده این است که کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" و هر نوع کنش علیه اعدام صدای اکثر مردم ایران و لغو این حکم قرون وسطایی اعدام خواسته آنها میباشد.
طبق آخرین گزارشها، بند مردان زندان عادلآباد شیراز نیز به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" پیوستهاند. هفته گذشته نیز بند زنان همین زندان حمایت خود را از این کارزار اعلام کرده بودند.
کارزار ضمن محکومیت تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات یا عقاید زندانیان، بار دیگر تأکید میکند که حکم اعدام غیرانسانی است و باید بهطور کلی لغو شود. حکومت مستبد ایران با حربههای "شرعی و قانونی خودساخته" از اعدام برای سرکوب جامعه استفاده میکند. ضروری است که همه با اصل حکم اعدام بهعنوان حکمی غیرانسانی مخالفت کنند تا بستری برای وقوع جرم و جنایت از بین برود؛ چراکه زمینهساز بسیاری از جرمها در جامعه، خود حکومت است.
ما به عنوان اعضای کارزار، ضمن قدردانی از حمایتهای مردمی از کارزار، از اعتصاب عمومی علیه اعدام در روز چهارشنبه در شهرهای کردستان حمایت کرده و همه مردم را نیز به حمایت از آنها فرا میخوانیم. و بار دیگر از تمامی زندانیان در زندانهای مختلف درخواست میکنیم به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" بپیوندند تا یکصدا و متحد برای دفاع از حق حیات محکومان به اعدام فریاد بزنیم.
کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳ در هفته پنجاهودوم در ۳۴ زندان زیر در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان برازجان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان جوین، زندان مشهد، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان و زندان کامیاران.
هفته پنجاهودوم
سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در ادامه اعدامها و سرکوبهای سیستماتیک که روزانه علیه شهروندان ایران اعمال میشود، متأسفانه حاکمان ستمگر در دیماه، بیش از ۱۱۰ زندانی را اعدام کردند و از ابتدای سال ۱۴۰۳ تاکنون نیز ۹۵۰ نفر از شهروندان زندانی را بر چوبههای دار آویختهاند. این آمار نشاندهنده افزایش بیسابقه استفاده از اعدام بهعنوان ابزاری برای سرکوب جامعه است.
در آخرین اخبار، یک زندانی سیاسی به نام مالک داورشناس (موسوی)، ۲۶ ساله، اهل شهرستان کرخه، به اتهام بغی به اعدام محکوم شده است. این زندانی که از سال ۱۴۰۰ در بازداشت به سر میبرد، تحت شکنجههای روحی و جسمی وادار به اعتراف شده و اکنون در خطر جدی اجرای حکم اعدام قرار دارد.
در مقابله با این احکام غیرانسانی، جامعه و زندانیان در برابر خشونتهای حکومت مقاومت کردهاند. کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" اکنون به ۳۴ زندان گسترش یافته است و شاهد حمایتهای گسترده در داخل و خارج کشور از این کارزار هستیم.
از جمله این حمایتها، ۱۱ تشکل صنفی معلمان در استانهای مختلف، باوجود فشارهای امنیتی، شجاعانه از کارزار حمایت کردهاند و در تجمعات هفتگی خود نیز بارها شعار نه به اعدام سر دادند.همچنین شاهد موضعگیری ماموستاهای شهرهای مختلف کردستان علیه اعدام بودیم.
همچنین، در ۲۹ دیماه، دو قاضی بدنام، محمد مقیسه و علی رازینی، که سابقه چهار دهه نقض حقوق بشر و صدور هزاران حکم اعدام برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی را در کارنامه خود داشتند، توسط یک شهروند به جان آمده پاسخ جنایات خود را دریافت کردند.شادمانی و استقبال جامعه بویژه دادخواهان هزاران اعدام سیاسی را به دنبال داشت که این نتیجه ۴۵ سال اعدام و قتلعام زندانیان و بیانگر انزجار مردم ایران از اعدام است و نشاندهنده این است که کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" و هر نوع کنش علیه اعدام صدای اکثر مردم ایران و لغو این حکم قرون وسطایی اعدام خواسته آنها میباشد.
طبق آخرین گزارشها، بند مردان زندان عادلآباد شیراز نیز به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" پیوستهاند. هفته گذشته نیز بند زنان همین زندان حمایت خود را از این کارزار اعلام کرده بودند.
کارزار ضمن محکومیت تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات یا عقاید زندانیان، بار دیگر تأکید میکند که حکم اعدام غیرانسانی است و باید بهطور کلی لغو شود. حکومت مستبد ایران با حربههای "شرعی و قانونی خودساخته" از اعدام برای سرکوب جامعه استفاده میکند. ضروری است که همه با اصل حکم اعدام بهعنوان حکمی غیرانسانی مخالفت کنند تا بستری برای وقوع جرم و جنایت از بین برود؛ چراکه زمینهساز بسیاری از جرمها در جامعه، خود حکومت است.
ما به عنوان اعضای کارزار، ضمن قدردانی از حمایتهای مردمی از کارزار، از اعتصاب عمومی علیه اعدام در روز چهارشنبه در شهرهای کردستان حمایت کرده و همه مردم را نیز به حمایت از آنها فرا میخوانیم. و بار دیگر از تمامی زندانیان در زندانهای مختلف درخواست میکنیم به کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" بپیوندند تا یکصدا و متحد برای دفاع از حق حیات محکومان به اعدام فریاد بزنیم.
کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳ در هفته پنجاهودوم در ۳۴ زندان زیر در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان برازجان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان جوین، زندان مشهد، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان و زندان کامیاران.
هفته پنجاهودوم
سهشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#بیانیه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اول بهمن، زادروز جاویدنام اردلان قاسمی بود.
روز ۱۹آبان۱۴۰۱، اردلان قاسمی با دوستش مشغول نوشتن شعارهای اعتراضی در بلوار طاقبستان کرمانشاه بود که از پشت سر، هدف شلیک مستقیم گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان خود را از دست داد.
«سه گلوله به کتف، کلیه و کشاله ران» اردلان قاسمی اصابت کرده و ماموران او را که دچار خونریزی شدید بوده به بیمارستان طالقانی کرمانشاه منتقل کردند، اما «اجازه ندادند که سریعا مورد عمل جراحی قرار گیرد و اردلان پس از چند ساعت، «در نتیجه خونریزی شدید» جان خود را از دست داد.
خانواده اردلان قاسمی برای تحویل گرفتن پیکر او مبلغ ۱۶ میلیون تومان به نیروهای امنیتی پرداخت کرده و تهدید شدهاند که مطلقا درباره کشته شدن فرزندشان اطلاعرسانی نکنند.
نیروهای امنیتی خانواده اردلان قاسمی را «مجبور به امضای متنی کردهاند که در آن عنوان شده اردلان قاسمی در حین سرقت خودرو هدف تیراندازی ماموران انتظامی» قرار گرفته است.
پیکر این شهروند معترض روز شنبه ۲۱آبان، تحت تدابیر شدید امنیتی به شهرستان گیلانغرب شهر زادگاه او انتقال یافت و در «آرامستان طاقیل» این شهر به خاک سپرده شده است.
خانواده اردلان هنگام غسل پیکر او متوجه میشوند که او پیشتر هم در جریان اعتراضات مورد اصابت گلوله ساچمهای قرار گرفته بود، ولی به کسی نگفته و از طریق دوستانش تحت درمان خانگی قرار گرفته بود.
#اردلان_قاسمی #گیلانغرب #کرمانشاه #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز ۱۹آبان۱۴۰۱، اردلان قاسمی با دوستش مشغول نوشتن شعارهای اعتراضی در بلوار طاقبستان کرمانشاه بود که از پشت سر، هدف شلیک مستقیم گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان خود را از دست داد.
«سه گلوله به کتف، کلیه و کشاله ران» اردلان قاسمی اصابت کرده و ماموران او را که دچار خونریزی شدید بوده به بیمارستان طالقانی کرمانشاه منتقل کردند، اما «اجازه ندادند که سریعا مورد عمل جراحی قرار گیرد و اردلان پس از چند ساعت، «در نتیجه خونریزی شدید» جان خود را از دست داد.
خانواده اردلان قاسمی برای تحویل گرفتن پیکر او مبلغ ۱۶ میلیون تومان به نیروهای امنیتی پرداخت کرده و تهدید شدهاند که مطلقا درباره کشته شدن فرزندشان اطلاعرسانی نکنند.
نیروهای امنیتی خانواده اردلان قاسمی را «مجبور به امضای متنی کردهاند که در آن عنوان شده اردلان قاسمی در حین سرقت خودرو هدف تیراندازی ماموران انتظامی» قرار گرفته است.
پیکر این شهروند معترض روز شنبه ۲۱آبان، تحت تدابیر شدید امنیتی به شهرستان گیلانغرب شهر زادگاه او انتقال یافت و در «آرامستان طاقیل» این شهر به خاک سپرده شده است.
خانواده اردلان هنگام غسل پیکر او متوجه میشوند که او پیشتر هم در جریان اعتراضات مورد اصابت گلوله ساچمهای قرار گرفته بود، ولی به کسی نگفته و از طریق دوستانش تحت درمان خانگی قرار گرفته بود.
#اردلان_قاسمی #گیلانغرب #کرمانشاه #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
دکتر جلال متینی، مورخ، پژوهشگر و یکی از چهرههای برجسته در حوزه تاریخ و فرهنگ ایران، درگذشت.
دکتر متینی که از متخصصان برجسته شاهنامهپژوهی بود، خدمات ارزندهای در زمینه شناساندن فرهنگ و ادب ایران ارائه داد.
وی پیش از انقلاب ۱۳۵۷، استاد تاریخ و رئیس دانشگاه فردوسی مشهد بود و پس از مهاجرت به ایالات متحده، در دانشگاه برکلی کالیفرنیا به تدریس پرداخت.
از دستاوردهای ارزشمند او میتوان به بنیانگذاری فصلنامه پژوهشی «ایراننامه» اشاره کرد که در آن با نگاهی ژرف به مسائل تاریخی و فرهنگی ایران پرداخت.
دکتر متینی در طول حیات علمی خود همواره کوشید تا میراث غنی ایران را حفظ کرده و نسلهای آینده را با ارزشهای فرهنگی و تاریخی این سرزمین آشنا سازد.
#جلال_متینی #مورخ #شاهنامه #ایران_نامه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
دکتر جلال متینی، مورخ، پژوهشگر و یکی از چهرههای برجسته در حوزه تاریخ و فرهنگ ایران، درگذشت.
دکتر متینی که از متخصصان برجسته شاهنامهپژوهی بود، خدمات ارزندهای در زمینه شناساندن فرهنگ و ادب ایران ارائه داد.
وی پیش از انقلاب ۱۳۵۷، استاد تاریخ و رئیس دانشگاه فردوسی مشهد بود و پس از مهاجرت به ایالات متحده، در دانشگاه برکلی کالیفرنیا به تدریس پرداخت.
از دستاوردهای ارزشمند او میتوان به بنیانگذاری فصلنامه پژوهشی «ایراننامه» اشاره کرد که در آن با نگاهی ژرف به مسائل تاریخی و فرهنگی ایران پرداخت.
دکتر متینی در طول حیات علمی خود همواره کوشید تا میراث غنی ایران را حفظ کرده و نسلهای آینده را با ارزشهای فرهنگی و تاریخی این سرزمین آشنا سازد.
#جلال_متینی #مورخ #شاهنامه #ایران_نامه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
ابوالحسن نجفی؛ ادیبی که غلط ننوشت
کمتر کسی است که دستی در نوشتن به زبان فارسی داشته باشد و کتاب «غلط ننویسیم» را نخوانده باشد یا بارها به آن رجوع نکرده باشد. ابوالحسن نجفی برای هر فارسیدان و فارسیخوان که دل در گرو این زبان دارد و به تعبیر احسان یارشاطر «زبان فارسی وطن او است»، درسی برای آموختن دارد. نجفی کتاب «غلط ننویسیم» را در دهه شصت خورشیدی نوشت. محمدرضا باطنی، زبانشناس، در همان زمان نقدی بر این کتاب نوشت که در مجله آدینه منتشر شد و سروصدای بسیاری به پا کرد.
ابوالحسن نجفی در پیشگفتار کتاب «غلط ننویسیم» میآورد: «سخنگفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموختهاند ظاهرا کار آسانی است. ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست.»
.
پیشنهاد نام این کتاب از نصرالله پورجوادی بود. پورجوادی عموم نقدهای به این کتاب را اینگونه معرفی میکند: «اساس نقدی هم که به آن میکردند، ناظر به عنوان آن بود و اینکه در زبان فارسی یا به طور کلی در هر زبانی، غلط و درست نداریم. زبان یک چیزی است که مردم برای تفهیم و تفاهم به کار میبرند و هر چه به کار بردند و تا آنجا که توانستند معانی خودشان را منتقل کنند به یکدیگر خوب است. کار زبان اصلاً این است و درست و غلط به آن صورت در زبان نداریم.»
.
محمدرحیم اخوت، نویسنده و منتقد ادبی، برای ابوالحسن نجفی عبارت «قافلهسالار ادبیات مدرن» را به کار میبرد (همان، ص۱۲۰)، عبدالله کوثری، مترجم سرشناس ایرانی، او را «آموزشگار یک نسل» معرفی میکند (همان، ص۱۲۴) و سیروس علینژاد، نویسنده و رزنامهنگار ایرلنی، نجفی را «تجسم فرهنگ» میداند.
علینژاد در معرفی ابوالحسن نجفی میگوید: «آدمی بیهیاهو و شخصیتی بیسروصدا از نوع کمیاب! من از این نوع، عباس زریاب خویی را میشناسم و ایرج افشار را. نوع نادری است. در انزوای خود مینشیند، دود چراغ میخورد، از رفتن به بازار خودفروشی پرهیز میکند و بیآنکه مدام در فکر مطرح کردن خود باشد، پیش پای دیگران نور میتاباند.» (اندیشه پویا، شماره ۳۲، ص۹۹)
.
ابوالحسن نجفی، شهریور و مهرماه ۱۳۹۴ در بیمارستان بستری شد. او سرانجام در روز جمعه دوم بهمنماه ۱۳۹۴ در سن ۸۶ سالگی درگذشت.
اما درگذشت #ابولحسن_نجفی توام با نگرانیهای مالی بود. او در اواخر عمر خود دچار بیماری شده بود و تنگدستی مالی نیز باری بر بیماری او شده بود. نجفی در جمله ای بس دردناک به خبرنگاری گفته بود: «تکلیف هزینه درمان و زندگی خود را نمیدانم».
.
بیشتر بخوانید:
goo.gl/WkW2cT
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaRech
کمتر کسی است که دستی در نوشتن به زبان فارسی داشته باشد و کتاب «غلط ننویسیم» را نخوانده باشد یا بارها به آن رجوع نکرده باشد. ابوالحسن نجفی برای هر فارسیدان و فارسیخوان که دل در گرو این زبان دارد و به تعبیر احسان یارشاطر «زبان فارسی وطن او است»، درسی برای آموختن دارد. نجفی کتاب «غلط ننویسیم» را در دهه شصت خورشیدی نوشت. محمدرضا باطنی، زبانشناس، در همان زمان نقدی بر این کتاب نوشت که در مجله آدینه منتشر شد و سروصدای بسیاری به پا کرد.
ابوالحسن نجفی در پیشگفتار کتاب «غلط ننویسیم» میآورد: «سخنگفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموختهاند ظاهرا کار آسانی است. ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست.»
.
پیشنهاد نام این کتاب از نصرالله پورجوادی بود. پورجوادی عموم نقدهای به این کتاب را اینگونه معرفی میکند: «اساس نقدی هم که به آن میکردند، ناظر به عنوان آن بود و اینکه در زبان فارسی یا به طور کلی در هر زبانی، غلط و درست نداریم. زبان یک چیزی است که مردم برای تفهیم و تفاهم به کار میبرند و هر چه به کار بردند و تا آنجا که توانستند معانی خودشان را منتقل کنند به یکدیگر خوب است. کار زبان اصلاً این است و درست و غلط به آن صورت در زبان نداریم.»
.
محمدرحیم اخوت، نویسنده و منتقد ادبی، برای ابوالحسن نجفی عبارت «قافلهسالار ادبیات مدرن» را به کار میبرد (همان، ص۱۲۰)، عبدالله کوثری، مترجم سرشناس ایرانی، او را «آموزشگار یک نسل» معرفی میکند (همان، ص۱۲۴) و سیروس علینژاد، نویسنده و رزنامهنگار ایرلنی، نجفی را «تجسم فرهنگ» میداند.
علینژاد در معرفی ابوالحسن نجفی میگوید: «آدمی بیهیاهو و شخصیتی بیسروصدا از نوع کمیاب! من از این نوع، عباس زریاب خویی را میشناسم و ایرج افشار را. نوع نادری است. در انزوای خود مینشیند، دود چراغ میخورد، از رفتن به بازار خودفروشی پرهیز میکند و بیآنکه مدام در فکر مطرح کردن خود باشد، پیش پای دیگران نور میتاباند.» (اندیشه پویا، شماره ۳۲، ص۹۹)
.
ابوالحسن نجفی، شهریور و مهرماه ۱۳۹۴ در بیمارستان بستری شد. او سرانجام در روز جمعه دوم بهمنماه ۱۳۹۴ در سن ۸۶ سالگی درگذشت.
اما درگذشت #ابولحسن_نجفی توام با نگرانیهای مالی بود. او در اواخر عمر خود دچار بیماری شده بود و تنگدستی مالی نیز باری بر بیماری او شده بود. نجفی در جمله ای بس دردناک به خبرنگاری گفته بود: «تکلیف هزینه درمان و زندگی خود را نمیدانم».
.
بیشتر بخوانید:
goo.gl/WkW2cT
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaRech
منیره برادران، زندانی سیاسی دهه شصت، در متنی که در فیسبوک منتشر کرد، به یکی از مواجهاتش با محمد مقیسه (ناصریان) و نقش او در سرکوب زندانیان سیاسی پرداخته است. او در بخشی از نوشتهاش مینویسد:
"بعدازظهر یکی از روزهای آخر اسفند ۱۳۶۷ نام مرا برای بازجویی خواندند و به دفتر دادیاری در ساختمان مرکزی بردند. یک ساعتی پشت در معطلم کردند. از اتاق بوی غذا و صدای قاشق و بشقاب میآمد. بعد ناصریان آمد و مرا با بدوبیراه فراوان برد توی اتاق. حتی جلو آمد و من حرکت دستش را دیدم که بالا رفت. اما نزد. بهانه این بود که پشت در با آن زندانی دیگر حرف زدهام. گفت: «ضدانقلاب لجبازی هستی؛ باید همان اول اعدام میشدی؛ یک سرموضعی گستاخ هستی.»
بعد مرا نشاند و پرسید آیا حاضر به نوشتن انزجارنامه هستم. گفتم نه. دوباره داد و قالش بالا رفت که: «معلوم نیست چرا خانوادهات برای آزادیت این در و آن در میزنند. باید خودت به آنها بگویی که دوست نداری آزاد شوی تا آنها دیگر مزاحم دادستانی نشوند.» شماره تلفنی را گرفت و شروع کرد به حرفزدن. دانستم آنطرف خط همسر یکی از آشناهای دور است که از بخت بد من در امور قضایی کارهای است. ناصریان پس از اینکه لجاجت و یکدندگی مرا با لحن بسیار موهنی به آن خانم یادآور شد، گوشی را داد به دست من. نمیدانستم چه بگویم. آن زن شروع کرد به نصیحت من که به خانوادهام رحم کنم، که به فکر آبروی آنها باشم. سکوت کردم. ناصریان بیشتر به خشم آمد که چرا به آن خانم محترم احترام لازمه را نکردهام و با ضرب و لگد از اتاق بیرونم انداخت. آخرین حرفش این بود که: «آنقدر در انفرادی میمانی تا عقلت سر جایش بیاید.»
چند ماه بعد، پس از مرگ خمینی در خرداد ۶۸، ناصریان را دوباره دیدم. او گفت: «هنوز هم که انفرادی هستی. هنوز سر عقل نیامدهای؟» و ادامه داد: «خانم، لیسانسیه هم تشریف دارند. خانمِ لیسانسیه بمونه توی سلول، بپوسه تو سلول.» سپس تهدید کرد: «فکر نکن میتوانی از دستمان قِسِر در بروی. میدانی با زندانیهایی مثل تو چه کردیم. یادت که نرفته؟»
در یک ملاقات حضوری با خواهرم که در حضور ناصریان انجام شد، در پاسخ خواهرم که گفت حالا که رهبر تغییر کرده آزادشان کنید، گفت: «اینها ضدانقلاب هستند، چه ربطی به آمدن رهبر جدید دارد؟» خواهرم را تحقیر کرده و من را تهدید کرد که اگر کوتاه نیایم، «باز هم هر وقت بخواهیم میکشیم. همهتان را.»"
#منیره_برادران #محمد_مقیسه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
"بعدازظهر یکی از روزهای آخر اسفند ۱۳۶۷ نام مرا برای بازجویی خواندند و به دفتر دادیاری در ساختمان مرکزی بردند. یک ساعتی پشت در معطلم کردند. از اتاق بوی غذا و صدای قاشق و بشقاب میآمد. بعد ناصریان آمد و مرا با بدوبیراه فراوان برد توی اتاق. حتی جلو آمد و من حرکت دستش را دیدم که بالا رفت. اما نزد. بهانه این بود که پشت در با آن زندانی دیگر حرف زدهام. گفت: «ضدانقلاب لجبازی هستی؛ باید همان اول اعدام میشدی؛ یک سرموضعی گستاخ هستی.»
بعد مرا نشاند و پرسید آیا حاضر به نوشتن انزجارنامه هستم. گفتم نه. دوباره داد و قالش بالا رفت که: «معلوم نیست چرا خانوادهات برای آزادیت این در و آن در میزنند. باید خودت به آنها بگویی که دوست نداری آزاد شوی تا آنها دیگر مزاحم دادستانی نشوند.» شماره تلفنی را گرفت و شروع کرد به حرفزدن. دانستم آنطرف خط همسر یکی از آشناهای دور است که از بخت بد من در امور قضایی کارهای است. ناصریان پس از اینکه لجاجت و یکدندگی مرا با لحن بسیار موهنی به آن خانم یادآور شد، گوشی را داد به دست من. نمیدانستم چه بگویم. آن زن شروع کرد به نصیحت من که به خانوادهام رحم کنم، که به فکر آبروی آنها باشم. سکوت کردم. ناصریان بیشتر به خشم آمد که چرا به آن خانم محترم احترام لازمه را نکردهام و با ضرب و لگد از اتاق بیرونم انداخت. آخرین حرفش این بود که: «آنقدر در انفرادی میمانی تا عقلت سر جایش بیاید.»
چند ماه بعد، پس از مرگ خمینی در خرداد ۶۸، ناصریان را دوباره دیدم. او گفت: «هنوز هم که انفرادی هستی. هنوز سر عقل نیامدهای؟» و ادامه داد: «خانم، لیسانسیه هم تشریف دارند. خانمِ لیسانسیه بمونه توی سلول، بپوسه تو سلول.» سپس تهدید کرد: «فکر نکن میتوانی از دستمان قِسِر در بروی. میدانی با زندانیهایی مثل تو چه کردیم. یادت که نرفته؟»
در یک ملاقات حضوری با خواهرم که در حضور ناصریان انجام شد، در پاسخ خواهرم که گفت حالا که رهبر تغییر کرده آزادشان کنید، گفت: «اینها ضدانقلاب هستند، چه ربطی به آمدن رهبر جدید دارد؟» خواهرم را تحقیر کرده و من را تهدید کرد که اگر کوتاه نیایم، «باز هم هر وقت بخواهیم میکشیم. همهتان را.»"
#منیره_برادران #محمد_مقیسه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
پدیده دینگریزی در ایران را میتوان به عوامل گوناگونی نسبت داد که بخشی از آن به نحوه تبلیغ و ترویج دین بازمیگردد.
هزینههای کلان و تبلیغات گسترده مذهبی، وقتی با اعمال فشارهای اجتماعی، محدودیتهای فردی، و رفتارهای متناقض برخی از مدعیان دین همراه شود، میتواند تأثیر معکوس داشته باشد.
این امر به ویژه زمانی رخ میدهد که میان شعارها و عملکرد واقعی فاصلهای آشکار وجود دارد.
نسلهای جوانتر، که به دنبال آزادی بیان، تنوع فکری و معنویت شخصی هستند، ممکن است نسبت به دین سنتی احساس بیگانگی کنند.
در نتیجه، دینگریزی به عنوان واکنشی به فشارهای ساختاری و فرهنگی گسترش یافته و نوعی جستجوی جایگزین برای معنای زندگی را نمایان میسازد.
چرا با این حجم وسیع از هزینه و تبلیغات مذهبی، دینگریزی در ایران افزايش يافته است؟
پاسخ برخی مخاطبان را در تصویر میخوانید.
شما هم دیدگاههای خود را با ما به اشتراک بگذارید.
#دینناباوری #ناباورمندی #خداناباوری #آتئیست #دین_گریزی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
پدیده دینگریزی در ایران را میتوان به عوامل گوناگونی نسبت داد که بخشی از آن به نحوه تبلیغ و ترویج دین بازمیگردد.
هزینههای کلان و تبلیغات گسترده مذهبی، وقتی با اعمال فشارهای اجتماعی، محدودیتهای فردی، و رفتارهای متناقض برخی از مدعیان دین همراه شود، میتواند تأثیر معکوس داشته باشد.
این امر به ویژه زمانی رخ میدهد که میان شعارها و عملکرد واقعی فاصلهای آشکار وجود دارد.
نسلهای جوانتر، که به دنبال آزادی بیان، تنوع فکری و معنویت شخصی هستند، ممکن است نسبت به دین سنتی احساس بیگانگی کنند.
در نتیجه، دینگریزی به عنوان واکنشی به فشارهای ساختاری و فرهنگی گسترش یافته و نوعی جستجوی جایگزین برای معنای زندگی را نمایان میسازد.
چرا با این حجم وسیع از هزینه و تبلیغات مذهبی، دینگریزی در ایران افزايش يافته است؟
پاسخ برخی مخاطبان را در تصویر میخوانید.
شما هم دیدگاههای خود را با ما به اشتراک بگذارید.
#دینناباوری #ناباورمندی #خداناباوری #آتئیست #دین_گریزی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سیامک نادری، از زندانیان دهه شصت و از شاهدان اصلی دادگاه حمید نوری، در این ویدیو که بخشی از گفتگو با آقای نجات بهرامی است، از بخشی از جنایات ناصریان (یا همان محمد مقیسه) میگوید. (ناصریان نام مستعار مقیسه در دهه شصت بود)
او تعریف میکند که مقیسه میگفت «خودم از طنابتان آویزان میشوم» یعنی اگر کسی روی دار سخت جان میدهد، به او آویزان میشد تا او سریعتر جان بدهد.
او همچنین شرح میدهد که مقیسه در قتل زنی که تازه زایمان کرده بود نقش داشت و نوزاد شیرخواره را از مادر گرفتند و مادر را کشتند.
ویدیو از نجات بهرامی
#محمد_مقیسه #ناصریان #حمید_نوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او تعریف میکند که مقیسه میگفت «خودم از طنابتان آویزان میشوم» یعنی اگر کسی روی دار سخت جان میدهد، به او آویزان میشد تا او سریعتر جان بدهد.
او همچنین شرح میدهد که مقیسه در قتل زنی که تازه زایمان کرده بود نقش داشت و نوزاد شیرخواره را از مادر گرفتند و مادر را کشتند.
ویدیو از نجات بهرامی
#محمد_مقیسه #ناصریان #حمید_نوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
گزارش سالانه سازمان «درهای باز» ایران را بهعنوان نهمین کشور مسیحیتستیز جهان معرفی کرده است.
به گزارش"سازمان ماده ۱۸"، این گزارش نشان میدهد که مسیحیان ایران با سرکوبهای گستردهای مواجهاند، از جمله بازداشتهای دستهجمعی، توقیف اموال مذهبی و محدودیتهای شدید قانونی. در حوالی کریسمس ۲۰۲۳، دستکم ۴۶ مسیحی بازداشت شدهاند و بسیاری با احکام سنگین زندان مواجه شدهاند. قوانین جزایی مانند مواد ۴۹۹ و ۵۰۰ علیه نوکیشان مسیحی استفاده میشود.
سازمان ملل نیز از ایران خواسته است تا تبعیضهای مذهبی را رفع کند. بر اساس گزارش، تعداد محکومان مسیحی افزایش یافته است. در حالی که برخی آزاد شدهاند، اما تبرئه نشده و تحت فشارهای امنیتی قرار دارند.
کره شمالی مانند سال گذشته در صدر جدول قرار دارد و کشورهای سومالی، یمن و لیبی در ردههای بعدی جای گرفتهاند.
در این گزارش امده که اقلیتهای مسیحی رسمی مانند ارمنیها و آشوریها نیز با محدودیتهای زیادی مواجهاند.
این سازمان تأکید کرده است که ایران تعهدات بینالمللی خود در زمینه آزادی دینی را نقض میکند.
#مسیحیت_ستیزی #دیگری_ستیزی #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
گزارش سالانه سازمان «درهای باز» ایران را بهعنوان نهمین کشور مسیحیتستیز جهان معرفی کرده است.
به گزارش"سازمان ماده ۱۸"، این گزارش نشان میدهد که مسیحیان ایران با سرکوبهای گستردهای مواجهاند، از جمله بازداشتهای دستهجمعی، توقیف اموال مذهبی و محدودیتهای شدید قانونی. در حوالی کریسمس ۲۰۲۳، دستکم ۴۶ مسیحی بازداشت شدهاند و بسیاری با احکام سنگین زندان مواجه شدهاند. قوانین جزایی مانند مواد ۴۹۹ و ۵۰۰ علیه نوکیشان مسیحی استفاده میشود.
سازمان ملل نیز از ایران خواسته است تا تبعیضهای مذهبی را رفع کند. بر اساس گزارش، تعداد محکومان مسیحی افزایش یافته است. در حالی که برخی آزاد شدهاند، اما تبرئه نشده و تحت فشارهای امنیتی قرار دارند.
کره شمالی مانند سال گذشته در صدر جدول قرار دارد و کشورهای سومالی، یمن و لیبی در ردههای بعدی جای گرفتهاند.
در این گزارش امده که اقلیتهای مسیحی رسمی مانند ارمنیها و آشوریها نیز با محدودیتهای زیادی مواجهاند.
این سازمان تأکید کرده است که ایران تعهدات بینالمللی خود در زمینه آزادی دینی را نقض میکند.
#مسیحیت_ستیزی #دیگری_ستیزی #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دمید خندهٔ شادی به صبحگاه امید
به گوش شبزدگان مژدهٔ وصال رسید
شب سیاه کلاغان گذشت و نور آمد
عقابِِ مانده به بند از میان دام پرید
به بام ملت آزاده پرچم شادی
به اهتزاز درآمد در این طلوع سپید
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند*
همای اوج سعادت٭، دوباره بال کشید
دوباره میرسد از راه روز شادی ما
که میگریزد از این خاکِ پاک، دیو پلید
دوباره خندهٔ مستی، دوباره رقص غرور
دوباره میدمد از آسمانمان خورشید
دوباره دست خداوند میشود مرهم
به سینههای عزیزی که داغ یاران دید
علی رضا جعفری(آزادی)
٭رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند (حافظ)
٭همای اوج سعادت به دام ما افتد (حافظ)
ـ یکی از مخاطبان توانا نوشت، من اگر جای مسئولان جمهوری اسلامی بودم، هر چه زودتر از سمت خودم کنارهگیری میکردم و از مردم ایران بابت همکاری با این رژیم جنایتکار عذرخواهی میکردم. چرا که هم بعد از کشته شدن ابراهیم رئیسی و هم بعد از کشته شدن دو قاضی بدنام، دیدن این موج خوشحالی مردم، مرا به فکر فرو میبرد و نسبت به عاقبت خودم میاندیشیدم. این دو نفر حیف شد که اینجوری کشته شدند، چون فرصت دادخواهی و کشف بسیاری از حقایق از دست رفت،...
نظر شما چیست؟
#اینهمه_سال_جنایت #محمد_مقیسه #علی_رازینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گوش شبزدگان مژدهٔ وصال رسید
شب سیاه کلاغان گذشت و نور آمد
عقابِِ مانده به بند از میان دام پرید
به بام ملت آزاده پرچم شادی
به اهتزاز درآمد در این طلوع سپید
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند*
همای اوج سعادت٭، دوباره بال کشید
دوباره میرسد از راه روز شادی ما
که میگریزد از این خاکِ پاک، دیو پلید
دوباره خندهٔ مستی، دوباره رقص غرور
دوباره میدمد از آسمانمان خورشید
دوباره دست خداوند میشود مرهم
به سینههای عزیزی که داغ یاران دید
علی رضا جعفری(آزادی)
٭رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند (حافظ)
٭همای اوج سعادت به دام ما افتد (حافظ)
ـ یکی از مخاطبان توانا نوشت، من اگر جای مسئولان جمهوری اسلامی بودم، هر چه زودتر از سمت خودم کنارهگیری میکردم و از مردم ایران بابت همکاری با این رژیم جنایتکار عذرخواهی میکردم. چرا که هم بعد از کشته شدن ابراهیم رئیسی و هم بعد از کشته شدن دو قاضی بدنام، دیدن این موج خوشحالی مردم، مرا به فکر فرو میبرد و نسبت به عاقبت خودم میاندیشیدم. این دو نفر حیف شد که اینجوری کشته شدند، چون فرصت دادخواهی و کشف بسیاری از حقایق از دست رفت،...
نظر شما چیست؟
#اینهمه_سال_جنایت #محمد_مقیسه #علی_رازینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گزارشی از جابجایی زندانیان قزلحصار و واگذاری واحد چهار این زندان به ندامتگاه کرج
«استاندار کرج و مدیرکل سازمان زندانهای کرج (اصغر فتحی) زندانیان قزلحصار را به خاک سیاه نشاندند»
احتمال جابجایی زندانیان سیاسی بند ۲۱ واحد ۴ زندان قزلحصار
از چند روز گذشته، روند جابجایی و انتقال زندانیان واحد چهار قزلحصار به سایر واحدها و واگذاری این واحد به ندامتگاه مرکزی کرج آغاز شده است. جابجایی زندانیان بیپناه قزلحصار، تحت فشار و اعمال نفوذ مدیرکل زندانهای کرج، با انتقال حدود ۹۷۰ زندانی برای رسیدن به همان سرانه "نیم متر مربع" فضای لازم برای هر زندانی آغاز شد.
یک ماه پیش، با انجام تعمیرات ضروری در سالنهای [۲۲-الف و ب] واحد چهار قزلحصار، که هزینهای حدود ۲۰۰ میلیون تومان داشت و تماماً از جیب خود زندانیان تأمین شده بود، زمینهسازی برای این جابجایی صورت گرفت. پس از پایان تعمیرات، زندانیان با صدور یک دستور فوری مجبور به جمعآوری لباسها و وسایل خود شدند. این زندانیان به واحدهای دیگر قزلحصار منتقل شدند، جایی که زندانیان حاضر نیز با کمبود شدید فضا و امکانات اولیه دستوپنجه نرم میکنند.
این جابجایی زندانیان را در شرایطی قرار داد که در فضایی بسیار محدودتر از قبل تلنبار شوند. در این میان، انتقال وسایل شخصی زندانیان نیز ممنوع اعلام شد و وسایل آنان در سالنها باقی ماند.
در این جابجایی ضربتی، که هدف اصلی آن همچنان نامشخص است، زندانیان بدون وسایل شخصی جابجا شدند. تنها در دو سالن بند ۲۲، وسایلی به ارزش تقریبی ۵۰۰ میلیون تومان شامل ۲۴ یخچال، ۱۵ تلویزیون، ۱۲ کولر، حدود ۳۵ فرش و حجم زیادی از وسایل شخصی دیگر باقی ماند. این وسایل، که مانند خرابههای جنگی رها شده بودند، بهاصطلاح "ملّاخور" شد و به هزینههای ناترازی بودجه استانداری و مدیریت زندانهای کرج اختصاص یافت.
این زندانیان، که بسیاری از آنها بهخاطر جرایم خُرد مواد مخدر بازداشت شدهاند، اکنون حتی از حداقل امکاناتی نظیر جایی برای خوابیدن، لباسی برای پوشیدن و فضایی برای نفس کشیدن نیز محروم هستند.
در همین حال، احتمال جابجایی زندانیان سیاسی بند ۲۱ واحد ۴ زندان قزلحصار به مکان نامعلوم وجود دارد. این زندانیان طی ۱۸ ماه گذشته تاکنون سه بار از زندان گوهردشت به اوین، از اوین به بند امن قزلحصار و از بند امن به واحد ۴ قزلحصار تبعید و منتقل شدهاند و وسایل آنان در هر جابجایی به غارت رفته است.
به نظر میرسد برای استاندار کرج و مدیرکل زندانها، این وضعیت اهمیتی ندارد؛ چراکه حقوق انسانی زندانیان بهوضوح نادیده گرفته میشود. این افراد نهتنها به این حقوق اعتقادی ندارند، بلکه با سوءاستفاده از شرایط زندانیان، به دنبال منافع شخصی و مالی خود هستند.
#زندان_قزلحصار #حقوق_زندانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«استاندار کرج و مدیرکل سازمان زندانهای کرج (اصغر فتحی) زندانیان قزلحصار را به خاک سیاه نشاندند»
احتمال جابجایی زندانیان سیاسی بند ۲۱ واحد ۴ زندان قزلحصار
از چند روز گذشته، روند جابجایی و انتقال زندانیان واحد چهار قزلحصار به سایر واحدها و واگذاری این واحد به ندامتگاه مرکزی کرج آغاز شده است. جابجایی زندانیان بیپناه قزلحصار، تحت فشار و اعمال نفوذ مدیرکل زندانهای کرج، با انتقال حدود ۹۷۰ زندانی برای رسیدن به همان سرانه "نیم متر مربع" فضای لازم برای هر زندانی آغاز شد.
یک ماه پیش، با انجام تعمیرات ضروری در سالنهای [۲۲-الف و ب] واحد چهار قزلحصار، که هزینهای حدود ۲۰۰ میلیون تومان داشت و تماماً از جیب خود زندانیان تأمین شده بود، زمینهسازی برای این جابجایی صورت گرفت. پس از پایان تعمیرات، زندانیان با صدور یک دستور فوری مجبور به جمعآوری لباسها و وسایل خود شدند. این زندانیان به واحدهای دیگر قزلحصار منتقل شدند، جایی که زندانیان حاضر نیز با کمبود شدید فضا و امکانات اولیه دستوپنجه نرم میکنند.
این جابجایی زندانیان را در شرایطی قرار داد که در فضایی بسیار محدودتر از قبل تلنبار شوند. در این میان، انتقال وسایل شخصی زندانیان نیز ممنوع اعلام شد و وسایل آنان در سالنها باقی ماند.
در این جابجایی ضربتی، که هدف اصلی آن همچنان نامشخص است، زندانیان بدون وسایل شخصی جابجا شدند. تنها در دو سالن بند ۲۲، وسایلی به ارزش تقریبی ۵۰۰ میلیون تومان شامل ۲۴ یخچال، ۱۵ تلویزیون، ۱۲ کولر، حدود ۳۵ فرش و حجم زیادی از وسایل شخصی دیگر باقی ماند. این وسایل، که مانند خرابههای جنگی رها شده بودند، بهاصطلاح "ملّاخور" شد و به هزینههای ناترازی بودجه استانداری و مدیریت زندانهای کرج اختصاص یافت.
این زندانیان، که بسیاری از آنها بهخاطر جرایم خُرد مواد مخدر بازداشت شدهاند، اکنون حتی از حداقل امکاناتی نظیر جایی برای خوابیدن، لباسی برای پوشیدن و فضایی برای نفس کشیدن نیز محروم هستند.
در همین حال، احتمال جابجایی زندانیان سیاسی بند ۲۱ واحد ۴ زندان قزلحصار به مکان نامعلوم وجود دارد. این زندانیان طی ۱۸ ماه گذشته تاکنون سه بار از زندان گوهردشت به اوین، از اوین به بند امن قزلحصار و از بند امن به واحد ۴ قزلحصار تبعید و منتقل شدهاند و وسایل آنان در هر جابجایی به غارت رفته است.
به نظر میرسد برای استاندار کرج و مدیرکل زندانها، این وضعیت اهمیتی ندارد؛ چراکه حقوق انسانی زندانیان بهوضوح نادیده گرفته میشود. این افراد نهتنها به این حقوق اعتقادی ندارند، بلکه با سوءاستفاده از شرایط زندانیان، به دنبال منافع شخصی و مالی خود هستند.
#زندان_قزلحصار #حقوق_زندانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
حذف اجبار در دین، یکی از ارکان اساسی رواداری در جوامع سنتی مانند ایران است که میتواند زمینهساز پذیرش ناباورمندان و ایجاد همزیستی مسالمتآمیز شود.
در جامعهای که باورهای مذهبی ریشههای عمیقی در فرهنگ و خانواده دارند، پذیرش آزادی انتخاب در باور میتواند از خانواده آغاز شود.
خانواده بهعنوان نخستین محیط اجتماعی، نقشی کلیدی در شکلگیری نگرشهای افراد نسبت به عقاید مختلف دارد.
آموزش احترام به انتخابهای فردی در محیط خانواده میتواند به فرزندان بیاموزد که باور داشتن یا نداشتن یک اعتقاد مذهبی، امری شخصی و محترم است.
این نگرش نهتنها به کاهش تعارضات درون خانوادگی کمک میکند، بلکه به ایجاد جامعهای متنوع و مبتنی بر رواداری منجر میشود.
از سوی دیگر، حذف اجبار در دین در سطح اجتماعی مستلزم اصلاح نگرشهای سنتی، افزایش آگاهی عمومی و ترویج گفتوگوی باز درباره آزادیهای فردی است.
پذیرش ناباورمندان در چارچوب حقوق شهروندی و انسانی، نهتنها کرامت انسانی را حفظ میکند، بلکه به تقویت همبستگی اجتماعی در جامعهای چندصدایی کمک خواهد کرد.
#رواداری #ناباورمندان #خداناباوران #آتئیست #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
حذف اجبار در دین، یکی از ارکان اساسی رواداری در جوامع سنتی مانند ایران است که میتواند زمینهساز پذیرش ناباورمندان و ایجاد همزیستی مسالمتآمیز شود.
در جامعهای که باورهای مذهبی ریشههای عمیقی در فرهنگ و خانواده دارند، پذیرش آزادی انتخاب در باور میتواند از خانواده آغاز شود.
خانواده بهعنوان نخستین محیط اجتماعی، نقشی کلیدی در شکلگیری نگرشهای افراد نسبت به عقاید مختلف دارد.
آموزش احترام به انتخابهای فردی در محیط خانواده میتواند به فرزندان بیاموزد که باور داشتن یا نداشتن یک اعتقاد مذهبی، امری شخصی و محترم است.
این نگرش نهتنها به کاهش تعارضات درون خانوادگی کمک میکند، بلکه به ایجاد جامعهای متنوع و مبتنی بر رواداری منجر میشود.
از سوی دیگر، حذف اجبار در دین در سطح اجتماعی مستلزم اصلاح نگرشهای سنتی، افزایش آگاهی عمومی و ترویج گفتوگوی باز درباره آزادیهای فردی است.
پذیرش ناباورمندان در چارچوب حقوق شهروندی و انسانی، نهتنها کرامت انسانی را حفظ میکند، بلکه به تقویت همبستگی اجتماعی در جامعهای چندصدایی کمک خواهد کرد.
#رواداری #ناباورمندان #خداناباوران #آتئیست #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
«جمعی از زندانیان بند زنان اوین همزمان با پنجاهودومین هفته از کارزار سهشنبههای نه به اعدام و در حمایت از اعتصاب سراسری مردم کردستان و به نشانه محکوم کردن احکام اعدام صادر شده، سهشنبه دوم بهمن و چهارشنبه سوم بهمن در اعتصاب غذا خواهند بود.»
ـ از توییتر گلرخ ایرایی
#نه_به_اعدام #پخشان_عزيزى #وریشه_مرادی #اعتصاب_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ـ از توییتر گلرخ ایرایی
#نه_به_اعدام #پخشان_عزيزى #وریشه_مرادی #اعتصاب_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمدرضا فقیهی، وکیل دادگستری، برای تحمل پنج سال حبس، روانه زندان شد
به گزارش مصطفی نیلی، وکیل دادگستری، «محمدرضا فقیهی، امروز دوم دی ۱۴۰۳، برای اجرای حکم پنج سال حبس به زندان رفت.»
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی، محمدرضا فقیهی، وکیل دادگستری را به دلیل حضور در تجمع صنفی وکلا در مهر ماه ۱۴۰۱ در برابر کانون وکلای مرکز به ۵ سال حبس، ۲ سال محرومیت از اشتغال به وکالت، ۲ سال محرومیت از حضور در احزاب و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم کرد.
چندی پیش محمدرضا فقیهی، در نامهای درباره تجمع صنفی وکلا در ۲۰ مهر ۱۴۰۱ نوشت:
«ما [در ۲۰ مهر ۱۴۰۱] جمع شدیم تا اعلام کنیم پاسخ اعتراض هم وطنانمان، گلوله نیست و جان و حیثیت و بینایی مردم محترم است و احدی حق ندارد از هم میهنانمان سلب حیات و بینایی و حیثیت کند. جمع شدیم تا به حکومت و دستگاه سرکوبش یادآوری کنیم که در هر شرایطی، رعایت مقررات قانون نحوه به کارگیری سلاح الزامی است و نمیتوان بدون نظرداشت ترتیبات آن قانون، به سمت مردم آتش گشود.»
به گفته محمدرضا فقیهی، تجمعی که مبنای صدور حکم مجازات ۵ سال زندان علیه او قرار گرفته «بر مبنای اصل ۲۷ قانون اساسی و ماده ۲۱ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی برگزار گردید و نه توأم با حمل سلاح بود و نه ملازمهای با اخلال به مبانی اسلام داشت و نه مانع رفت و آمد عابران و اتومبیلها شد و نه شعار اهانت آمیزی در آن سر داده شد و عاری از هر گونه جنجال و هیاهو و حرکات غیر متعارف بود و به معنای واقعی کلمه، مسالمت آمیز بود.»
#محمدرضا_فقیهی
#وکلای_درمعرض_خطر #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش مصطفی نیلی، وکیل دادگستری، «محمدرضا فقیهی، امروز دوم دی ۱۴۰۳، برای اجرای حکم پنج سال حبس به زندان رفت.»
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی، محمدرضا فقیهی، وکیل دادگستری را به دلیل حضور در تجمع صنفی وکلا در مهر ماه ۱۴۰۱ در برابر کانون وکلای مرکز به ۵ سال حبس، ۲ سال محرومیت از اشتغال به وکالت، ۲ سال محرومیت از حضور در احزاب و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم کرد.
چندی پیش محمدرضا فقیهی، در نامهای درباره تجمع صنفی وکلا در ۲۰ مهر ۱۴۰۱ نوشت:
«ما [در ۲۰ مهر ۱۴۰۱] جمع شدیم تا اعلام کنیم پاسخ اعتراض هم وطنانمان، گلوله نیست و جان و حیثیت و بینایی مردم محترم است و احدی حق ندارد از هم میهنانمان سلب حیات و بینایی و حیثیت کند. جمع شدیم تا به حکومت و دستگاه سرکوبش یادآوری کنیم که در هر شرایطی، رعایت مقررات قانون نحوه به کارگیری سلاح الزامی است و نمیتوان بدون نظرداشت ترتیبات آن قانون، به سمت مردم آتش گشود.»
به گفته محمدرضا فقیهی، تجمعی که مبنای صدور حکم مجازات ۵ سال زندان علیه او قرار گرفته «بر مبنای اصل ۲۷ قانون اساسی و ماده ۲۱ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی برگزار گردید و نه توأم با حمل سلاح بود و نه ملازمهای با اخلال به مبانی اسلام داشت و نه مانع رفت و آمد عابران و اتومبیلها شد و نه شعار اهانت آمیزی در آن سر داده شد و عاری از هر گونه جنجال و هیاهو و حرکات غیر متعارف بود و به معنای واقعی کلمه، مسالمت آمیز بود.»
#محمدرضا_فقیهی
#وکلای_درمعرض_خطر #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت ژیلا بنییعقوب از هجوم مأموران امنیتی به خانه و تفتیش اموال و ضبط لوازم الکترونیکی و ابلاغ احضاریه
ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار، پژوهشگر و زندانی سیاسی سابق، در رشتهتوییتی، از هجوم مأموران امنیتی به خانهاش، تفتیش منزل، ضبط لوازم شخصی و ابلاغ احضاریه به دادسرا خبر داد:
«بیشتر از ده-دوازده مأمور امنیتی به خانه ما ریختند. گفته بودند که از پست نامه داریم. بهمن که در را باز کرد، متوجه موضوع شد و گفت: "ژیلا خوابه! بذارید بیدارش کنم لباس مناسب بپوشه." اما، همانطور که انتظار میرفت، توجهی نکردند.
صدای بهمن را شنیدم که گفت: "ژیلا جان! پاشو! مأموران اطلاعات اومدند!" از خواب پریدم. نشسته در تخت، گیج و مبهوت مردانی را میدیدم که یکی پس از دیگری وارد خانه میشدند. یک مأمور زن هم کنارم ایستاد تا لباس مناسب بپوشم.
بعد، یک مأمور گفت: "معلومه استرس داری! اگه آدم کاری نکرده باشه که استرس نمیگیره." گفتم: "والا خیلی استرس ندارم! اما اول صبحی وقتی خواب بودم، دوازده-سیزده نفر ریختید اینجا. به نظرتون نباید استرس بگیرم؟"
سعی میکردند با ادب باشند، هرچند آخرش از کوره در رفتند. به نوع برخوردها اعتراض کردم. یکیشان پرسید: "فیلم میبینی؟" تعجب کردم! منظورش از این سؤال چی بود؟ گفتم: "بله!" فکر کردم سؤال بعدی این است که چه فیلمی میبینم! اما گفت: "پس حتماً در فیلمها دیدید که پلیسهای غربی چقدر وحشیانه با مجرمان برخورد میکنند." گفتم: "شما قرار بود الگوی آنها باشید، نه آنها الگوی شما! شما قرار بود امالقرای عالم اسلام باشید، نه آنها. من فقط متهم هستم، نه حتی مجرم."
حتی نمیگویید اتهامم چیست و در این برگهای که به دستم دادید، چیزی در اینباره ننوشتهاید.
خانه را تفتیش کردند. لپتاپها، گوشیها و دیگر وسایل را بردند. بهمن هرچقدر اعتراض کرد که در حکم شما فقط نام ژیلا آمده و حق ندارید لپتاپ و گوشی من را که ابزار کارم است ببرید، فایدهای نداشت.
یکی از مأموران هم گفت: "شما چرا اینقدر به لپتاپ وابسته هستی؟ مگر راننده اسنپ هستی که میگی ابزار کارمه؟!"
ساعت نزدیک یازده صبح بود که یکی از مأموران از پایین آمد بالا و در گوش چند نفر چیزی گفت. بعد که رفتند و خبرها را شنیدم، با خودم گفتم شاید خبر ترورها را به همکارانش داده باشد! البته شاید.
در پایان باید خودم را به یکی از شعب بازپرسی دادسرای اوین معرفی کنم. احتمالاً آن موقع دیگر بگویند اتهامم چیست!»
ـ ژیلا بنییعقوب روزنامهنگار، فعال حقوق بشر و فعال سیاسی ایرانی است. او دبیر سرویس اجتماعی روزنامه سرمایه و سردبیر وبگاه کانون زنان ایرانی است. بنییعقوب در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه شجاعت در روزنامهنگاری شد. ژیلا بنی یعقوب در خرداد ماه ۱۳۸۸دستگیر و در دادگاه به یک سال حبس و سی سال ممنوعیت از روزنامهنگاری محکوم شد.
همسر او بهمن احمدی امویی نیز، از زندانیان سیاسی سابق است.
ژیلا بنی یعقوب، همواره در خصوص زندانیان سیاسی و شرایط زندانها در ایران اطلاعرسانی کرده و کتابی نیز در این خصوص به رشته تحریر در آورده است.
#ژیلا_بنی_یعقوب
#بهمن_احمدی_امویی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار، پژوهشگر و زندانی سیاسی سابق، در رشتهتوییتی، از هجوم مأموران امنیتی به خانهاش، تفتیش منزل، ضبط لوازم شخصی و ابلاغ احضاریه به دادسرا خبر داد:
«بیشتر از ده-دوازده مأمور امنیتی به خانه ما ریختند. گفته بودند که از پست نامه داریم. بهمن که در را باز کرد، متوجه موضوع شد و گفت: "ژیلا خوابه! بذارید بیدارش کنم لباس مناسب بپوشه." اما، همانطور که انتظار میرفت، توجهی نکردند.
صدای بهمن را شنیدم که گفت: "ژیلا جان! پاشو! مأموران اطلاعات اومدند!" از خواب پریدم. نشسته در تخت، گیج و مبهوت مردانی را میدیدم که یکی پس از دیگری وارد خانه میشدند. یک مأمور زن هم کنارم ایستاد تا لباس مناسب بپوشم.
بعد، یک مأمور گفت: "معلومه استرس داری! اگه آدم کاری نکرده باشه که استرس نمیگیره." گفتم: "والا خیلی استرس ندارم! اما اول صبحی وقتی خواب بودم، دوازده-سیزده نفر ریختید اینجا. به نظرتون نباید استرس بگیرم؟"
سعی میکردند با ادب باشند، هرچند آخرش از کوره در رفتند. به نوع برخوردها اعتراض کردم. یکیشان پرسید: "فیلم میبینی؟" تعجب کردم! منظورش از این سؤال چی بود؟ گفتم: "بله!" فکر کردم سؤال بعدی این است که چه فیلمی میبینم! اما گفت: "پس حتماً در فیلمها دیدید که پلیسهای غربی چقدر وحشیانه با مجرمان برخورد میکنند." گفتم: "شما قرار بود الگوی آنها باشید، نه آنها الگوی شما! شما قرار بود امالقرای عالم اسلام باشید، نه آنها. من فقط متهم هستم، نه حتی مجرم."
حتی نمیگویید اتهامم چیست و در این برگهای که به دستم دادید، چیزی در اینباره ننوشتهاید.
خانه را تفتیش کردند. لپتاپها، گوشیها و دیگر وسایل را بردند. بهمن هرچقدر اعتراض کرد که در حکم شما فقط نام ژیلا آمده و حق ندارید لپتاپ و گوشی من را که ابزار کارم است ببرید، فایدهای نداشت.
یکی از مأموران هم گفت: "شما چرا اینقدر به لپتاپ وابسته هستی؟ مگر راننده اسنپ هستی که میگی ابزار کارمه؟!"
ساعت نزدیک یازده صبح بود که یکی از مأموران از پایین آمد بالا و در گوش چند نفر چیزی گفت. بعد که رفتند و خبرها را شنیدم، با خودم گفتم شاید خبر ترورها را به همکارانش داده باشد! البته شاید.
در پایان باید خودم را به یکی از شعب بازپرسی دادسرای اوین معرفی کنم. احتمالاً آن موقع دیگر بگویند اتهامم چیست!»
ـ ژیلا بنییعقوب روزنامهنگار، فعال حقوق بشر و فعال سیاسی ایرانی است. او دبیر سرویس اجتماعی روزنامه سرمایه و سردبیر وبگاه کانون زنان ایرانی است. بنییعقوب در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه شجاعت در روزنامهنگاری شد. ژیلا بنی یعقوب در خرداد ماه ۱۳۸۸دستگیر و در دادگاه به یک سال حبس و سی سال ممنوعیت از روزنامهنگاری محکوم شد.
همسر او بهمن احمدی امویی نیز، از زندانیان سیاسی سابق است.
ژیلا بنی یعقوب، همواره در خصوص زندانیان سیاسی و شرایط زندانها در ایران اطلاعرسانی کرده و کتابی نیز در این خصوص به رشته تحریر در آورده است.
#ژیلا_بنی_یعقوب
#بهمن_احمدی_امویی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فریده صلواتی که بینایی هر دو چشمش را در جریان شلیک عامدانه به چشمها در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ از دست داده است، ضمن اعلام حمایت از اعتصاب کردستان در اعتراض به حکم اعدام وریشه مرادی و پخشان عزیزی از همه مردم ایران خواست به جنبش ضد اعدام بپیوندند و در سراسر ایران دست به اعتصاب بزنند.
#نه_به_اعدام #وریشه_مرادی #پخشان_عزيزى #فریده_صلواتی #چشم_برای_آزادی #اعتصابات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#نه_به_اعدام #وریشه_مرادی #پخشان_عزيزى #فریده_صلواتی #چشم_برای_آزادی #اعتصابات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from تواناتک Tavaanatech
ماسکهای حکومتی آنلاین
جمهوری اسلامی از طریق حسابهای جعلی در شبکههای اجتماعی، تلاش میکند روایتهای موردنظرش یا اطلاعات و گمراهکننده (دیساینفورمیشن) را نشر دهد.
طرح: شاهرخ حیدری
وبسایت تواناتک:
https://tech.tavaana.org/
#کارتون #ارتش_سایبری
@tavaanatech
جمهوری اسلامی از طریق حسابهای جعلی در شبکههای اجتماعی، تلاش میکند روایتهای موردنظرش یا اطلاعات و گمراهکننده (دیساینفورمیشن) را نشر دهد.
طرح: شاهرخ حیدری
وبسایت تواناتک:
https://tech.tavaana.org/
#کارتون #ارتش_سایبری
@tavaanatech
Forwarded from گفتوشنود
در تقویم ایران باستان، هر روز سال یک نامی داشته است و دومین روز هر ماه، «بهمن» نامیده میشده است. بنابراین در ماه بهمن که یازدهمین ماه سال است، دومین روز، نام ماه و نام روز یکی میشود؛ یعنی میشود بهمنروز از ماه بهمن! این روز را جشن میگرفتهاند.
در صفحه انجمن زرتشتیان تهران در مورد این جشن آمده است: «روز دوم بهمنماه به نام بهمن خوانده میشود که مربوط به امشاسوند بهمن است و به مناسبت همنام بودن ماه و روز به بهمنگان و یا بَهْمَنْجَه نامیده میشود. امشاسپند بهمن، بنا به نوشتههای باستان و اوستا، نگهبان چهارپایان سودمند است.»
در قرون اولیه پس از فروپاشی ساسانی که هنوز بسیاری از جشنها و آیینهای ایرانی نزد مردم برگزار میشد و مشهور بود، شاعران هم به جشن بهمن اشارهها میکردند. انوری از جمله سروده است:
«بعدها کز سر عشرت همه روز افکندی / سخن رفتن و نارفتن ما در افواه / اندر آمد ز در حجره من صبحدمی / روز بهمنجنه یعنی دوم بهمنماه »
[ یعنی: صبح دوم بهمن شد و گاه جشن آمد و پیکی از ناحیه شاه، شاعر را دعوت به دربار کرد… ]
ابوریحان بیرونی و علیبن طوسی و چند تن دیگر از نویسندگان ایرانیتبار به این جشن و آیینهایش اشاره کردهاند. ابوریحان در کتاب التفهیم میگوید: در این روز شیر خالص و پاک میخورند و معتقدند که حافظه تقویت میشود و فراموشی میبرد. در خراسان، دانههای روغنی را با گوشت میپزند و با تره میخورند. یکی از کاملترین مقالات در مورد این جشن در دانشنامه جهان اسلام یافتنیست. از جمله در دانشنامه جهان اسلام با تکیه بر منابع آمده است که «بهمن» نام گیاهی بوده و بهمنچنه به معنای روز چیدن این گیاه هم هست که خوردن آن را فرخنده میدانستند. بنابراین، مقارنه سه نام «بهمن»، یکی نام روز، دیگری نام ماه، و دیگری نام گیاه، موجب خجستگی این وقت بوده است. در همین منبع آمده است که ایرانیان تا روزگار مغول این جشن را پاس میداشتهاند.
رنگ سپید و خروس، از دیگر نشانهای این وقت از سال بوده است.
#هویت #آیین #جشن #فستیوال #دین #دین_مزدایی #امشاسپندان
@dialogue1402
در صفحه انجمن زرتشتیان تهران در مورد این جشن آمده است: «روز دوم بهمنماه به نام بهمن خوانده میشود که مربوط به امشاسوند بهمن است و به مناسبت همنام بودن ماه و روز به بهمنگان و یا بَهْمَنْجَه نامیده میشود. امشاسپند بهمن، بنا به نوشتههای باستان و اوستا، نگهبان چهارپایان سودمند است.»
در قرون اولیه پس از فروپاشی ساسانی که هنوز بسیاری از جشنها و آیینهای ایرانی نزد مردم برگزار میشد و مشهور بود، شاعران هم به جشن بهمن اشارهها میکردند. انوری از جمله سروده است:
«بعدها کز سر عشرت همه روز افکندی / سخن رفتن و نارفتن ما در افواه / اندر آمد ز در حجره من صبحدمی / روز بهمنجنه یعنی دوم بهمنماه »
[ یعنی: صبح دوم بهمن شد و گاه جشن آمد و پیکی از ناحیه شاه، شاعر را دعوت به دربار کرد… ]
ابوریحان بیرونی و علیبن طوسی و چند تن دیگر از نویسندگان ایرانیتبار به این جشن و آیینهایش اشاره کردهاند. ابوریحان در کتاب التفهیم میگوید: در این روز شیر خالص و پاک میخورند و معتقدند که حافظه تقویت میشود و فراموشی میبرد. در خراسان، دانههای روغنی را با گوشت میپزند و با تره میخورند. یکی از کاملترین مقالات در مورد این جشن در دانشنامه جهان اسلام یافتنیست. از جمله در دانشنامه جهان اسلام با تکیه بر منابع آمده است که «بهمن» نام گیاهی بوده و بهمنچنه به معنای روز چیدن این گیاه هم هست که خوردن آن را فرخنده میدانستند. بنابراین، مقارنه سه نام «بهمن»، یکی نام روز، دیگری نام ماه، و دیگری نام گیاه، موجب خجستگی این وقت بوده است. در همین منبع آمده است که ایرانیان تا روزگار مغول این جشن را پاس میداشتهاند.
رنگ سپید و خروس، از دیگر نشانهای این وقت از سال بوده است.
#هویت #آیین #جشن #فستیوال #دین #دین_مزدایی #امشاسپندان
@dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعری از فرهاد حافظی در اعتراض به احکام ناعادلانه صادرهٔ اعدام برای زندانیان سیاسی
شعر و خوانش؛ #فرهاد_حافظی_سمنانی
زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین
تصور کن یه زندونی، پر از درد و پریشونی
جوابش حکمِ اعدامِ، میشه لبریزِ ویرونی
جهان قدِ قدمهاشِ، داره بدجوری می پاشه
توی سلولِ سه در دو، که طول وعرضِ دنیاشِ
پر از تردید و تشویشِ، تو قلبش انگار آتیشِ
با هر صوتِ اذانِ صبح، هزار بار زیر و رو میشه
از این گلدسته ها داره، صدای مرگ می باره
یه زندونی تو سلولش، به فکرِ چوبهٔ دارِ
همش پا میشه...میشینه، هواش بدجوری سنگینِ
سلولِ انفرادیش و، مِثِ طابوت میبینه
دلش تنگِ عزیزاشِ، همش تو فکرِ فردا شه
که بازم فرصتی میشه، یروزی پیششون باشه
شب و روزاش و میشمارِ، شبا تاصبح بیدارِ
یه احساسی بهش میگه، که بغضش رو نِگَهدارِ
غرورت نشکنه پیشِ، سیَه روزانِ بی ریشه
یه امیدی بهش میگه، بزودی شب تموم میشه
تصور کردی دنیاش و، اگه حس کردی درداشو
برای نه به حکمِ مرگ، تو هم کاری بکن... پاشو
سکوتِ تلخت و بشکن، بزن فریاد هم میهن
بگو بسه دیگه اعدام، بگو بسه دیگه کشتن
بنامِ نامی ایران، بنام حضرتِ انسان
برای عشق وآزادی، بشیم همراه و هم پیمان
فرهاد حافظی سمنانی که فرهاد آزرم نیز نامیده میشود، شاعر و ترانهسرا ست او در فضای مجاری در انتقاد از ظلم حکومت به مردم مینوشت که بازداشت و سپس به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. با اتهاماتی که برای نیروهای مبارز تبدیل به یک ترجیعبند تکراری و تلخ شده است؛ – اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام – توهین به رهبری – توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران امروز، هر گونه اقدام و انتقاد که از دید جمهوری اسلامی، نامطلوب قلمداد شود سریعا به امنیت کشور پیوند میخورد. بر این اساس است که هنرمندی چون فرهاد حافظی به «تبانی علیه امنیت کشور» متهم میشود.
از فرهاد حافظی بیشتر بدانید:
فرهاد حافظی؛ حبس به «جرم» ایراندوستی و مردمدوستی
https://tavaana.org/farhad-hafezi/
#فرهاد_حافظی #بیانیه #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شعر و خوانش؛ #فرهاد_حافظی_سمنانی
زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین
تصور کن یه زندونی، پر از درد و پریشونی
جوابش حکمِ اعدامِ، میشه لبریزِ ویرونی
جهان قدِ قدمهاشِ، داره بدجوری می پاشه
توی سلولِ سه در دو، که طول وعرضِ دنیاشِ
پر از تردید و تشویشِ، تو قلبش انگار آتیشِ
با هر صوتِ اذانِ صبح، هزار بار زیر و رو میشه
از این گلدسته ها داره، صدای مرگ می باره
یه زندونی تو سلولش، به فکرِ چوبهٔ دارِ
همش پا میشه...میشینه، هواش بدجوری سنگینِ
سلولِ انفرادیش و، مِثِ طابوت میبینه
دلش تنگِ عزیزاشِ، همش تو فکرِ فردا شه
که بازم فرصتی میشه، یروزی پیششون باشه
شب و روزاش و میشمارِ، شبا تاصبح بیدارِ
یه احساسی بهش میگه، که بغضش رو نِگَهدارِ
غرورت نشکنه پیشِ، سیَه روزانِ بی ریشه
یه امیدی بهش میگه، بزودی شب تموم میشه
تصور کردی دنیاش و، اگه حس کردی درداشو
برای نه به حکمِ مرگ، تو هم کاری بکن... پاشو
سکوتِ تلخت و بشکن، بزن فریاد هم میهن
بگو بسه دیگه اعدام، بگو بسه دیگه کشتن
بنامِ نامی ایران، بنام حضرتِ انسان
برای عشق وآزادی، بشیم همراه و هم پیمان
فرهاد حافظی سمنانی که فرهاد آزرم نیز نامیده میشود، شاعر و ترانهسرا ست او در فضای مجاری در انتقاد از ظلم حکومت به مردم مینوشت که بازداشت و سپس به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. با اتهاماتی که برای نیروهای مبارز تبدیل به یک ترجیعبند تکراری و تلخ شده است؛ – اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور – فعالیت تبلیغی علیه نظام – توهین به رهبری – توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران امروز، هر گونه اقدام و انتقاد که از دید جمهوری اسلامی، نامطلوب قلمداد شود سریعا به امنیت کشور پیوند میخورد. بر این اساس است که هنرمندی چون فرهاد حافظی به «تبانی علیه امنیت کشور» متهم میشود.
از فرهاد حافظی بیشتر بدانید:
فرهاد حافظی؛ حبس به «جرم» ایراندوستی و مردمدوستی
https://tavaana.org/farhad-hafezi/
#فرهاد_حافظی #بیانیه #زندان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ندامنبری، فعال سیاسی و از آسیب دیدەهای انقلاب ژینا،
خواهرزاده جاویدنام پیمان منبری، در این ویدیو حمایتش از اعتصاب سراسری در اعتراض به صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی پخشان عزیزی و وریشه مرادی اعلام میکند.
#پخشان_عزيزى #وریشه_مرادی #پیمان_منبری #نه_به_اعدام #اعتصابات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خواهرزاده جاویدنام پیمان منبری، در این ویدیو حمایتش از اعتصاب سراسری در اعتراض به صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی پخشان عزیزی و وریشه مرادی اعلام میکند.
#پخشان_عزيزى #وریشه_مرادی #پیمان_منبری #نه_به_اعدام #اعتصابات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، پس از کشته شدن قاضی مقیسه متنی در خصوص دادرسیهای ناعادلانه دادگاههای انقلابی و ظلمی که متحمل شده به شرح زیر نوشته است:
چند روز پیش جریان کشتهشدن قاضی محمد مقیسه، بار دیگر تمام خاطرات بازداشتها و دادگاه و ظلمهایی که به من شد را به خاطر آورد و لازم دیدم که برای ثبت در تاریخ این موارد را بنویسم.
در سال ۱۳۹۸، قاضی محمد مقیسه، که به صدور احکام ناعادلانه علیه فعالان حقوق بشر شهرت دارد، تنها به دلیل نوشتن جمله «مرگ بر دیکتاتور» بر دیوار، مرا به ۷ سال حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه بخشی از ظلمی بود که جوانیام را در زندان گرفت. در همان سال، پدرم که برای دفاع از من به دادگاه آمده بود، با توهین مقیسه مواجه شد و از دادگاه بیرون انداخته شد. او گفته بود: «پسرت ضد انقلابه، برو بیرون». این برخورد غیرانسانی زخمی عمیق بر روح خانوادهام گذاشت و بخشی از فشارهایی بود که بر ما تحمیل شد.
پس از آزادی کوتاه ۷۵ روزه در بهمن ۱۴۰۱، به دلیل گفتن جمله «ما به چه زبانی بگوییم که شما را نمیخواهیم؟» بار دیگر بازداشت شدم. در ۱۱ اردیبهشت، مأموران اطلاعات سپاه در حضور پدرم مرا با ضربوجرح شدید دستگیر کردند. در نمایشی به نام «جلسه رسیدگی» در شعبه ۲۸ بیدادگاه انقلاب، قاضی محمدرضا عموزاد مرا به ۷ سال و ۹ ماه حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه در تجدیدنظر توسط آخوند حوزان به ۶ سال و ۳ ماه کاهش یافت. پدرم که تاب دیدن این خشونتها و فشارهای روانی ناشی از وضعیت من را نداشت، بیمار شد و در مهرماه همان سال بر اثر ایست قلبی درگذشت. با وجود این فاجعه، رژیم ستمگر حتی اجازه حضور در مراسم خاکسپاری او را نیز به من نداد.
در طول این سالها، بیش از پنج سال از جوانیام را با زندان، تبعید و انفرادی از من گرفتند. یکی از تلخترین تجربیاتم تبعید از زندان اوین به قزلحصار بود. زمانی که به این تبعید اعتراض کردم، به دستور هدایتالله فرزادی، رئیس زندان اوین، و مدیر داخلی، میثم باقری، به سلول انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شدم و سپس سه هفته را در شرایطی سخت درسلول انفرادی موسوم به سوییت ویژه شکنجه آخرین لحظات زندگی زندانیان اعدامی زندان قزلحصار سپری کردم. شبی در آبان ۱۴۰۲، زندانیای را دیدم که صورت خونینش به حلقههای دیوار بسته شده بود. او با دستبند و پابند، زیر پنجره از سرما میلرزید و التماس میکرد، اما مأموران کوچکترین توجهی به او نداشتند. این رفتارهای غیرانسانی هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد.
پدرم زیر خاک آرمیده، اما آمرین این جنایات، از جمله مقامات سپاه پاسداران، هدایتالله فرزادی، محمدرضا عموزاد، آخوند حوزان، و دیگر عوامل سرکوب، هنوز محاکمه نشدهاند. رژیمی که با خشونت، اعدام، زندان و سرکوب، آزادیخواهان را خاموش میکند، هیچ مشروعیتی ندارد و روزی به دست عدالت سپرده خواهد شد. وظیفه انسانی من این است که روشنگری کنم و صدای قربانیان این جنایات باشم. عدالت روزی برقرار خواهد شد و عاملان این ظلمها در برابر نگاه جهانیان محاکمه خواهند شد.
#محمد_مقیسه #رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چند روز پیش جریان کشتهشدن قاضی محمد مقیسه، بار دیگر تمام خاطرات بازداشتها و دادگاه و ظلمهایی که به من شد را به خاطر آورد و لازم دیدم که برای ثبت در تاریخ این موارد را بنویسم.
در سال ۱۳۹۸، قاضی محمد مقیسه، که به صدور احکام ناعادلانه علیه فعالان حقوق بشر شهرت دارد، تنها به دلیل نوشتن جمله «مرگ بر دیکتاتور» بر دیوار، مرا به ۷ سال حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه بخشی از ظلمی بود که جوانیام را در زندان گرفت. در همان سال، پدرم که برای دفاع از من به دادگاه آمده بود، با توهین مقیسه مواجه شد و از دادگاه بیرون انداخته شد. او گفته بود: «پسرت ضد انقلابه، برو بیرون». این برخورد غیرانسانی زخمی عمیق بر روح خانوادهام گذاشت و بخشی از فشارهایی بود که بر ما تحمیل شد.
پس از آزادی کوتاه ۷۵ روزه در بهمن ۱۴۰۱، به دلیل گفتن جمله «ما به چه زبانی بگوییم که شما را نمیخواهیم؟» بار دیگر بازداشت شدم. در ۱۱ اردیبهشت، مأموران اطلاعات سپاه در حضور پدرم مرا با ضربوجرح شدید دستگیر کردند. در نمایشی به نام «جلسه رسیدگی» در شعبه ۲۸ بیدادگاه انقلاب، قاضی محمدرضا عموزاد مرا به ۷ سال و ۹ ماه حبس محکوم کرد. این حکم ظالمانه در تجدیدنظر توسط آخوند حوزان به ۶ سال و ۳ ماه کاهش یافت. پدرم که تاب دیدن این خشونتها و فشارهای روانی ناشی از وضعیت من را نداشت، بیمار شد و در مهرماه همان سال بر اثر ایست قلبی درگذشت. با وجود این فاجعه، رژیم ستمگر حتی اجازه حضور در مراسم خاکسپاری او را نیز به من نداد.
در طول این سالها، بیش از پنج سال از جوانیام را با زندان، تبعید و انفرادی از من گرفتند. یکی از تلخترین تجربیاتم تبعید از زندان اوین به قزلحصار بود. زمانی که به این تبعید اعتراض کردم، به دستور هدایتالله فرزادی، رئیس زندان اوین، و مدیر داخلی، میثم باقری، به سلول انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شدم و سپس سه هفته را در شرایطی سخت درسلول انفرادی موسوم به سوییت ویژه شکنجه آخرین لحظات زندگی زندانیان اعدامی زندان قزلحصار سپری کردم. شبی در آبان ۱۴۰۲، زندانیای را دیدم که صورت خونینش به حلقههای دیوار بسته شده بود. او با دستبند و پابند، زیر پنجره از سرما میلرزید و التماس میکرد، اما مأموران کوچکترین توجهی به او نداشتند. این رفتارهای غیرانسانی هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد.
پدرم زیر خاک آرمیده، اما آمرین این جنایات، از جمله مقامات سپاه پاسداران، هدایتالله فرزادی، محمدرضا عموزاد، آخوند حوزان، و دیگر عوامل سرکوب، هنوز محاکمه نشدهاند. رژیمی که با خشونت، اعدام، زندان و سرکوب، آزادیخواهان را خاموش میکند، هیچ مشروعیتی ندارد و روزی به دست عدالت سپرده خواهد شد. وظیفه انسانی من این است که روشنگری کنم و صدای قربانیان این جنایات باشم. عدالت روزی برقرار خواهد شد و عاملان این ظلمها در برابر نگاه جهانیان محاکمه خواهند شد.
#محمد_مقیسه #رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech