Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نامههایی از زندان: عاشقانههای زندان
«عشق میجوشد و مفری برای بروز مییابد.» این جمله کوتاه بخشی از نامه یک زندانی است که از زندان برای فرزندش نوشته شده است.
در این بخش از مجموعه «نامههایی از زندان»، نامههای فریبا کمالآبادی، صدیقه مرادی و مریم اکبریمنفرد را میخوانیم؛ مادرانی که در وصف عشق خود از پشت میلههای زندان برای جگرگوشههایشان نامه نوشتند.
این بخش تقدیم میشود به تمام مادران، پدران، فرزندان و همسرانی که دور از عزیزانشان در زندانهای جمهوری اسلامی محبوسند.
https://tavaana.org/letters_prison2/
در یوتیوب:
https://youtu.be/iIh4G8Vq8fk
در کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586382501
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/namehai-az-zendan-2-vid
#پادکست #کتاب_صوتی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«عشق میجوشد و مفری برای بروز مییابد.» این جمله کوتاه بخشی از نامه یک زندانی است که از زندان برای فرزندش نوشته شده است.
در این بخش از مجموعه «نامههایی از زندان»، نامههای فریبا کمالآبادی، صدیقه مرادی و مریم اکبریمنفرد را میخوانیم؛ مادرانی که در وصف عشق خود از پشت میلههای زندان برای جگرگوشههایشان نامه نوشتند.
این بخش تقدیم میشود به تمام مادران، پدران، فرزندان و همسرانی که دور از عزیزانشان در زندانهای جمهوری اسلامی محبوسند.
https://tavaana.org/letters_prison2/
در یوتیوب:
https://youtu.be/iIh4G8Vq8fk
در کستباکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586382501
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/namehai-az-zendan-2-vid
#پادکست #کتاب_صوتی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«تهدیدها همچنان ادامه دارد. از پیامکهای تهدیدآمیز که حتی به خانوادههایمان هم ارسال میشود تا تهدید به ارائه لایحه دیگری که دولت میخواهد درباره «حجاب و عفاف» بنویسد.
اما پاسخ ما زنان ایرانی به تهدیدها همین اتحاد است همین تصمیم به رسیدن به آزادی. همین شجاعت است.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
شما برای آزادی و رسیدن به آن چه کاری انجام میدهید؟
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
اما پاسخ ما زنان ایرانی به تهدیدها همین اتحاد است همین تصمیم به رسیدن به آزادی. همین شجاعت است.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
شما برای آزادی و رسیدن به آن چه کاری انجام میدهید؟
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
بازداشت یونس آزادبر، فعال بازنشستگان، در شرایط بحرانی جسمی
یونس آزادبر، از فعالان شناختهشدهی اعتراضات بازنشستگان تأمین اجتماعی در رشت، امروز ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، بار دیگر بازداشت شد؛ آن هم در حالی که وضعیت جسمی او بهشدت نگرانکننده است.
آزادبر که در سالهای گذشته بارها بازداشت و زندانی شده بود، در بازداشت قبلی به دلیل بیماری شدید قلبی تحت عمل جراحی تعویض دریچه قلب و نصب باطری قرار گرفت و با وثیقه ۸ میلیارد تومانی از زندان آزاد شده بود. او همچنین مبتلا به بیماری صرع است و وضعیت سلامت جسمانیاش بسیار حساس گزارش شده است.
با وجود این شرایط، امروز مأموران امنیتی با یورش به منزل مسکونی او، ضمن تفتیش کامل خانه و ضبط لوازم الکترونیکی، وی را بازداشت و برای بازجویی منتقل کردند. به گفته نزدیکان، فضای خانه پس از این حمله به شدت بههمریخته بوده و آثار تخریب و بینظمی بر جای مانده است.
در جریان انتقال، به آقای آزادبر گفته شده است که اگر همکاری نکند، مقامات مسئول مسئولیتی در قبال حفظ سلامت او نمیپذیرند. با توجه به سابقه بیماری قلبی و صرع، فشارهای بازجویی میتواند تهدیدی جدی برای جان او باشد. نگرانیها نسبت به احتمال انتقال وی به زندان و تشدید وضعیت بحرانی سلامت او افزایش یافته است.
یونس آزادبر از چهرههای ثابت تجمعات هفتگی بازنشستگان تأمین اجتماعی در رشت بود و با وجود وضعیت وخیم جسمانی، همواره برای احقاق حقوق خود و همنسلانش ایستادگی میکرد.
اسلاید دوم، وضعیت خانه ایشان پس از حمله ماموران است.
#یونس_آزادبر #بازنشستگان #رشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یونس آزادبر، از فعالان شناختهشدهی اعتراضات بازنشستگان تأمین اجتماعی در رشت، امروز ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، بار دیگر بازداشت شد؛ آن هم در حالی که وضعیت جسمی او بهشدت نگرانکننده است.
آزادبر که در سالهای گذشته بارها بازداشت و زندانی شده بود، در بازداشت قبلی به دلیل بیماری شدید قلبی تحت عمل جراحی تعویض دریچه قلب و نصب باطری قرار گرفت و با وثیقه ۸ میلیارد تومانی از زندان آزاد شده بود. او همچنین مبتلا به بیماری صرع است و وضعیت سلامت جسمانیاش بسیار حساس گزارش شده است.
با وجود این شرایط، امروز مأموران امنیتی با یورش به منزل مسکونی او، ضمن تفتیش کامل خانه و ضبط لوازم الکترونیکی، وی را بازداشت و برای بازجویی منتقل کردند. به گفته نزدیکان، فضای خانه پس از این حمله به شدت بههمریخته بوده و آثار تخریب و بینظمی بر جای مانده است.
در جریان انتقال، به آقای آزادبر گفته شده است که اگر همکاری نکند، مقامات مسئول مسئولیتی در قبال حفظ سلامت او نمیپذیرند. با توجه به سابقه بیماری قلبی و صرع، فشارهای بازجویی میتواند تهدیدی جدی برای جان او باشد. نگرانیها نسبت به احتمال انتقال وی به زندان و تشدید وضعیت بحرانی سلامت او افزایش یافته است.
یونس آزادبر از چهرههای ثابت تجمعات هفتگی بازنشستگان تأمین اجتماعی در رشت بود و با وجود وضعیت وخیم جسمانی، همواره برای احقاق حقوق خود و همنسلانش ایستادگی میکرد.
اسلاید دوم، وضعیت خانه ایشان پس از حمله ماموران است.
#یونس_آزادبر #بازنشستگان #رشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مطلب احمدیان، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، دست به اعتصاب زد.
این زندانی سیاسی از امروز دوشنبه ۱۵ اردیبهشتماه، در اعتراض به مخالفت دادستان تهران با توقف اجرای حکم برای درمان و همچنین محرومیت از رسیدگیهای پزشکی علیرغم وخامت حال جسمیاش، دست به اعتصاب زده است.
روز گذشته هم ۷ زندانی سیاسی نسبت به وخامت حال مطلب احمدیان هشدار داده بودند.
ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاجزاده، علیرضا بهشتی، سیامک ابراهیمی، مهدی محمودیان، سعید احمدیان و خشایار سفیدی در بیانیهای به شرایط مطلب احمدیان طی ۱۵ سال حبس اشاره کرده بودند و خواستار رسیدگی فوری به وضعیت وخیم این زندانی سیاسی شده بودند.
در ماههای گذشته هم مطلب احمدیان با انتشار نامهای خطاب به مای ساتو گزارشگر ویژه حقوقبشر سازمان ملل، گفته بود:
«سرکار خانم مای ساتو
من با تنگی کانال نخاع، عفونت شدید بیضه، کولیت روده و خونریزی روده، پارگی فتق و پرده دیافراگم، پیچخوردگی معده، تپش قلب، تنگی نفس، زخم اثنیعشر و نارسایی کلیه دست به گریبانم و حتی از خوردن غذا نیز عاجزم که منجر به کاهش شدید وزن بدنم شده است و علیرغم پیگیریهای فراوان در طول یک سال گذشته و موافقت پزشکی قانونی با توقف حکم بنده و ادامه روند درمان در مراکز درمانی خارج از زندان و تأیید بهداری زندان اوین و تأمین وثیقه ۵۰ میلیارد ریالی و کفالت ۵ وکیل دادگستری، متأسفانه شخص دادستان تهران (صالحی) بنا به دلایل نامعلوم با توقف حکم اینجانب مخالفت مینماید و مانع از ادامه و پیگیری روند درمان من شده است.»
صدای زندانیان باشیم مطلب از بیماریهای گوارشی ستون فقرات
درباره مطلب احمدیان این برنامه را بشنوید:
youtu.be/CBQomYFor98
رنجنامه مطلب احمدیان در پانزدهمین سال حبس او را بخوانید:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/90506
#مطلب_احمدیان #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این زندانی سیاسی از امروز دوشنبه ۱۵ اردیبهشتماه، در اعتراض به مخالفت دادستان تهران با توقف اجرای حکم برای درمان و همچنین محرومیت از رسیدگیهای پزشکی علیرغم وخامت حال جسمیاش، دست به اعتصاب زده است.
روز گذشته هم ۷ زندانی سیاسی نسبت به وخامت حال مطلب احمدیان هشدار داده بودند.
ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاجزاده، علیرضا بهشتی، سیامک ابراهیمی، مهدی محمودیان، سعید احمدیان و خشایار سفیدی در بیانیهای به شرایط مطلب احمدیان طی ۱۵ سال حبس اشاره کرده بودند و خواستار رسیدگی فوری به وضعیت وخیم این زندانی سیاسی شده بودند.
در ماههای گذشته هم مطلب احمدیان با انتشار نامهای خطاب به مای ساتو گزارشگر ویژه حقوقبشر سازمان ملل، گفته بود:
«سرکار خانم مای ساتو
من با تنگی کانال نخاع، عفونت شدید بیضه، کولیت روده و خونریزی روده، پارگی فتق و پرده دیافراگم، پیچخوردگی معده، تپش قلب، تنگی نفس، زخم اثنیعشر و نارسایی کلیه دست به گریبانم و حتی از خوردن غذا نیز عاجزم که منجر به کاهش شدید وزن بدنم شده است و علیرغم پیگیریهای فراوان در طول یک سال گذشته و موافقت پزشکی قانونی با توقف حکم بنده و ادامه روند درمان در مراکز درمانی خارج از زندان و تأیید بهداری زندان اوین و تأمین وثیقه ۵۰ میلیارد ریالی و کفالت ۵ وکیل دادگستری، متأسفانه شخص دادستان تهران (صالحی) بنا به دلایل نامعلوم با توقف حکم اینجانب مخالفت مینماید و مانع از ادامه و پیگیری روند درمان من شده است.»
صدای زندانیان باشیم مطلب از بیماریهای گوارشی ستون فقرات
درباره مطلب احمدیان این برنامه را بشنوید:
youtu.be/CBQomYFor98
رنجنامه مطلب احمدیان در پانزدهمین سال حبس او را بخوانید:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/90506
#مطلب_احمدیان #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
منوچهر فلاح؛ صدور حکم اعدام تنها به خاطر خسارت جزئی به ساختمان دادگستری!
منوچهر فلاح، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، به اتهام «محاربه» و تنها بهدلیل خسارتی ناچیز به ساختمان دادگستری رشت، به اعدام محکوم شده است؛ حکمی که با انتقادات گسترده حقوقی و حقوقبشری مواجه شده است.
بر اساس حکم صادرشده از سوی قاضی دادگاه انقلاب رشت، فلاح متهم شده که در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، با انفجار یک «بمب صوتی دستساز» به در و نمای ساختمان دادگستری رشت آسیب ۲.۵ میلیون تومانی وارد کرده است؛ آن هم در نیمهشب، زمانی که هیچ فردی در محل حضور نداشته است. این انفجار طبق گزارش وزارت اطلاعات بدون تلفات، جراحت یا رعب عمومی واقعی بوده است. با این حال، قاضی دادگاه، با استناد به مواد ۲۷۹، ۲۸۲، ۲۸۳ و ۶۸۷ قانون مجازات اسلامی، این اقدام را مصداق محاربه دانسته، و استدلال کرده که «ساختمان دادگستری یک مکان امنیتی» محسوب میشود.
وکلا و کارشناسان حقوقی معتقدند استناد به چنین موضعی برای صدور حکم اعدام، فاقد مبنای قانونی معتبر است و اساساً نمیتوان بر پایه این خسارت جزیی، حکم سنگین محاربه و اعدام صادر کرد. در تبصرههای قانونی مربوط به محاربه، لزوم قصد فرد برای اخلال در نظم جامعه و مقابله با حکومت تصریح شده؛ در حالیکه نه شواهدی از قصد چنین عملی در پرونده وجود دارد و نه خسارت وارده مصداق تهدید جدی امنیتی بوده است.
فلاح که سابقه اعتراضات مدنی دارد، پیشتر نیز در پروندهای جداگانه بهدلیل «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» به حدود دو سال حبس محکوم شده بود. اما در پرونده دوم، پس از محاکمه غیابی از طریق ویدیوکنفرانس، به اعدام محکوم شد. او پیشتر در نامهای خطاب به دخترش عسل، ضمن تأکید بر بیگناهیاش، نوشت که تنها به دلیل اعتراض به بیعدالتی و فقر، بازداشت و اکنون به مرگ محکوم شده است.
این حکم ناعادلانه در حالی صادر شده که فلاح از بدو بازداشت تا صدور حکم، از حق دسترسی به وکیل محروم بوده است. هماکنون، پرونده او در دیوان عالی کشور در نوبت رسیدگی قرار دارد.
پرونده منوچهر فلاح نشانگر گسترش خطرناک دامنه اتهام محاربه است؛ بهگونهای که حتی یک انفجار بیخطر در یک ساختمان خالی نیز میتواند زمینهساز حکم اعدام شود.
گزارش ایران اینترنشنال در این باره را بخوانید:
https://www.iranintl.com/202505040253
#منوچهر_فلاح #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
منوچهر فلاح، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، به اتهام «محاربه» و تنها بهدلیل خسارتی ناچیز به ساختمان دادگستری رشت، به اعدام محکوم شده است؛ حکمی که با انتقادات گسترده حقوقی و حقوقبشری مواجه شده است.
بر اساس حکم صادرشده از سوی قاضی دادگاه انقلاب رشت، فلاح متهم شده که در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، با انفجار یک «بمب صوتی دستساز» به در و نمای ساختمان دادگستری رشت آسیب ۲.۵ میلیون تومانی وارد کرده است؛ آن هم در نیمهشب، زمانی که هیچ فردی در محل حضور نداشته است. این انفجار طبق گزارش وزارت اطلاعات بدون تلفات، جراحت یا رعب عمومی واقعی بوده است. با این حال، قاضی دادگاه، با استناد به مواد ۲۷۹، ۲۸۲، ۲۸۳ و ۶۸۷ قانون مجازات اسلامی، این اقدام را مصداق محاربه دانسته، و استدلال کرده که «ساختمان دادگستری یک مکان امنیتی» محسوب میشود.
وکلا و کارشناسان حقوقی معتقدند استناد به چنین موضعی برای صدور حکم اعدام، فاقد مبنای قانونی معتبر است و اساساً نمیتوان بر پایه این خسارت جزیی، حکم سنگین محاربه و اعدام صادر کرد. در تبصرههای قانونی مربوط به محاربه، لزوم قصد فرد برای اخلال در نظم جامعه و مقابله با حکومت تصریح شده؛ در حالیکه نه شواهدی از قصد چنین عملی در پرونده وجود دارد و نه خسارت وارده مصداق تهدید جدی امنیتی بوده است.
فلاح که سابقه اعتراضات مدنی دارد، پیشتر نیز در پروندهای جداگانه بهدلیل «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» به حدود دو سال حبس محکوم شده بود. اما در پرونده دوم، پس از محاکمه غیابی از طریق ویدیوکنفرانس، به اعدام محکوم شد. او پیشتر در نامهای خطاب به دخترش عسل، ضمن تأکید بر بیگناهیاش، نوشت که تنها به دلیل اعتراض به بیعدالتی و فقر، بازداشت و اکنون به مرگ محکوم شده است.
این حکم ناعادلانه در حالی صادر شده که فلاح از بدو بازداشت تا صدور حکم، از حق دسترسی به وکیل محروم بوده است. هماکنون، پرونده او در دیوان عالی کشور در نوبت رسیدگی قرار دارد.
پرونده منوچهر فلاح نشانگر گسترش خطرناک دامنه اتهام محاربه است؛ بهگونهای که حتی یک انفجار بیخطر در یک ساختمان خالی نیز میتواند زمینهساز حکم اعدام شود.
گزارش ایران اینترنشنال در این باره را بخوانید:
https://www.iranintl.com/202505040253
#منوچهر_فلاح #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from حملات هک حکومتی؛ پیشگیری، محافظت و واکنش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره آموزشی
حملات هک حکومتی؛ پیشگیری، محافظت و واکنش مناسب
جلسه ۵: حملات هکری با پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران، ۲
در این جلسه که به نوعی مهمترین جلسه این دوره به شمار میآید، شما عزیزان به تفصیل با شیوههای اساسی پیشگیری، دفاع و مقاومت در برابر رایجترین حملات هکری دولتی آشنا شدید. در کل ما در این جلسه به بحث پیرامون تدابیر و ترفندهای مواجهه با حملات هکری دولتی پایان دادیم.
یوتیوب:
https://youtu.be/oOvKPPZSLwg
سایت:
https://tavaana.org/government-hacking5/
کست باکس:
https://castbox.fm/vb/799604451
کانال تلگرام دوره:
@Government_Hacking
کانال واتساپ دوره:
https://whatsapp.com/channel/0029Vb9XdErElagxP5cRMZ3p
حملات هک حکومتی؛ پیشگیری، محافظت و واکنش مناسب
جلسه ۵: حملات هکری با پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران، ۲
در این جلسه که به نوعی مهمترین جلسه این دوره به شمار میآید، شما عزیزان به تفصیل با شیوههای اساسی پیشگیری، دفاع و مقاومت در برابر رایجترین حملات هکری دولتی آشنا شدید. در کل ما در این جلسه به بحث پیرامون تدابیر و ترفندهای مواجهه با حملات هکری دولتی پایان دادیم.
یوتیوب:
https://youtu.be/oOvKPPZSLwg
سایت:
https://tavaana.org/government-hacking5/
کست باکس:
https://castbox.fm/vb/799604451
کانال تلگرام دوره:
@Government_Hacking
کانال واتساپ دوره:
https://whatsapp.com/channel/0029Vb9XdErElagxP5cRMZ3p
Audio
دوره آموزشی
حملات هک حکومتی؛ پیشگیری، محافظت و واکنش مناسب
جلسه ۵: حملات هکری با پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران، ۲
در این جلسه که به نوعی مهمترین جلسه این دوره به شمار میآید، شما عزیزان به تفصیل با شیوههای اساسی پیشگیری، دفاع و مقاومت در برابر رایجترین حملات هکری دولتی آشنا شدید. در کل ما در این جلسه به بحث پیرامون تدابیر و ترفندهای مواجهه با حملات هکری دولتی پایان دادیم.
یوتیوب:
https://youtu.be/oOvKPPZSLwg
سایت:
https://tavaana.org/government-hacking5/
کست باکس:
https://castbox.fm/vb/799604451
کانال تلگرام دوره:
@Government_Hacking
کانال واتساپ دوره:
https://whatsapp.com/channel/0029Vb9XdErElagxP5cRMZ3p
حملات هک حکومتی؛ پیشگیری، محافظت و واکنش مناسب
جلسه ۵: حملات هکری با پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران، ۲
در این جلسه که به نوعی مهمترین جلسه این دوره به شمار میآید، شما عزیزان به تفصیل با شیوههای اساسی پیشگیری، دفاع و مقاومت در برابر رایجترین حملات هکری دولتی آشنا شدید. در کل ما در این جلسه به بحث پیرامون تدابیر و ترفندهای مواجهه با حملات هکری دولتی پایان دادیم.
یوتیوب:
https://youtu.be/oOvKPPZSLwg
سایت:
https://tavaana.org/government-hacking5/
کست باکس:
https://castbox.fm/vb/799604451
کانال تلگرام دوره:
@Government_Hacking
کانال واتساپ دوره:
https://whatsapp.com/channel/0029Vb9XdErElagxP5cRMZ3p
تجمع اعتراضی دانشآموزان خوزستانی
همزمان با سفر استاندار خوزستان به شهر شادگان، دانشآموزان روستای «مکینه صلیحاویه» تجمع اعتراضی بر پا کردند. این دانشآموزان با در دست گرفتن پلاکاردهایی نسبت به فرسودگی مدرسه، نبود کولر با وجود گرمای طاقتفرسای هوا و دیگر کاستیها اعتراض کردند.
همزمان رئیسجمهور جمهوری اسلامی در گوشه دیگری از کشور گفت:
«کار مدرسهسازی را مردمی کنید نه دولتی»!!!!
او در ادامه گفت:
«اینکه در ایران ما فضا نداشته باشیم برای آموزش به بچهها به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
آیا او پاسخی به این کودکان دارد؟
در حالی که دانشگاهها، مراکز پژوهشی مستقل، نظام آموزشی و زیرساختهای حیاتی کشور با کمبود منابع مالی دستوپنجه نرم میکنند، میلیاردها تومان به سازمانهایی اختصاص مییابد که عمدتاً به تبلیغات حکومتی، ترویج ایدئولوژی مذهبی رسمی، کنترل افکار عمومی و سرکوب آزادیهای فکری و اجتماعی مشغولاند.
سؤال اساسی این است که تا چه زمانی مردم باید هزینه سرپا نگه داشتن این نهادهای ناکارآمد را بپردازند؟
#بودجه #ایدئولوژی #تبلیغات_اسلامی #نظام_ولایی #رانت #نه_به_جمهورى_اسلامى #فقر_فساد_گرونی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
همزمان با سفر استاندار خوزستان به شهر شادگان، دانشآموزان روستای «مکینه صلیحاویه» تجمع اعتراضی بر پا کردند. این دانشآموزان با در دست گرفتن پلاکاردهایی نسبت به فرسودگی مدرسه، نبود کولر با وجود گرمای طاقتفرسای هوا و دیگر کاستیها اعتراض کردند.
همزمان رئیسجمهور جمهوری اسلامی در گوشه دیگری از کشور گفت:
«کار مدرسهسازی را مردمی کنید نه دولتی»!!!!
او در ادامه گفت:
«اینکه در ایران ما فضا نداشته باشیم برای آموزش به بچهها به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
آیا او پاسخی به این کودکان دارد؟
در حالی که دانشگاهها، مراکز پژوهشی مستقل، نظام آموزشی و زیرساختهای حیاتی کشور با کمبود منابع مالی دستوپنجه نرم میکنند، میلیاردها تومان به سازمانهایی اختصاص مییابد که عمدتاً به تبلیغات حکومتی، ترویج ایدئولوژی مذهبی رسمی، کنترل افکار عمومی و سرکوب آزادیهای فکری و اجتماعی مشغولاند.
سؤال اساسی این است که تا چه زمانی مردم باید هزینه سرپا نگه داشتن این نهادهای ناکارآمد را بپردازند؟
#بودجه #ایدئولوژی #تبلیغات_اسلامی #نظام_ولایی #رانت #نه_به_جمهورى_اسلامى #فقر_فساد_گرونی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ایرایی: برای شکستن چوبههای دار، صدای هم بودن کافی نیست
تو زندان سکوت معنایی نداره. همهجا پر از صداست اما صدایی که نمیشه باهاش رویا رو به تصویر کشید. برای کسی که با صدا، تصور میکنه و میتونه اونچه به ذهنش میاد رو بنویسه، کار سخت میشه. اینجا شبا بهتر میشه خودکار رو برداشت و چیزی نوشت. مثلا میشه رفت تو اتاق سیگار. پایین پلههایی که مسدود شده و پشتِ درش یه دیوار با بلوکای خاکستری و سیمان کشیدن. اونجا هم وقتی چشمات رو میبندی، فقط میتونی تو صدای تهویهی صنعتی قراضهای که کنارت زوزه میکشه غرق بشی. بیرون کشیدنِ رویا از تو صدای تهویهی صنعتی _که تا قبل از این فکر میکردم برای مرغداری مناسبه_ کار سختیه. ولی میشه چشما رو بست و تصور کرد.
چند وقت پیش اعلام شده بود جمهوری اسلامی طی یک سال، حدود هزار نفر رو اعدام کرده و رکورد دو دههی گذشتهی خودش رو شکسته. ما رکورد زده بودیم و تونسته بودیم اونقدر سکوت کنیم و نگاه کنیم که همچین رتبهای هولناکی رو بهدست بیاریم.
نشسته بودم رو چارپایهی چوبی و تو صدای تهویه گم شده بودم. چشمام رو بسته بودم و به سیگار پک میزدم. نیمهشب بود. شاید نزدیک به اذان صبح.
مرور این خبر و وحشتِ نزدیک شدن اذان صبح کافی بود تا صداها ... _یعنی چند نفر رو، از کجا، برای اعدام منتقل میکردن؟
همین کافی بود تا صداها هجوم بیارن
صدای پوتینهایی که نزدیک میشدن
صدای کلید که تو قفل آهنی میچرخید
صدای باز شدن قفل
صدای کشیده و کوبیده شدن قفل کشویی
صدای چرخیدن لولای زنگ زدهی درِ سلول
صدای کوبیده شدن دری آهنی به دیواری سیمانی
صدای دو رگهی سربازی مسخ شده: «بلند شو»
و سکوت
صدای افسرنگهبانی که با شغلش عجین شده بود: «پاشو بریم»
و باز سکوت
صدای پوتینهای سرباز که به همراه افسرنگهبان و چند نیروی کمکی وارد سلول شدن
صدای تَنهایی که به هم میسابیدن و پیکری که برای «نیامدن» تقلا میکرد
صدای کوبیده شدنِ تنها به در آهنی که نیمهباز مونده بود
صدای نفسهای سنگینی که از سلولهای کناری به گوش میرسید
صدای پوتینهایی که کوریدور رو به سمت درِ خروج طی میکردن و صدای دمپایی پلاستیکیای که از لابهلایِ کوبش پوتینها روی سرامیکِ کف راهرو به شکل فریادی کشدار و کر کننده در اومده بود
صدای درهایی که پشت هم باز و بسته میشدن
صدای تقلای پیکری که حالا دیگه روی زمین کشیده میشد و تو صدای خوابآلود موذن گم میشد
صدای خمیازهی رانندهی آمبولانسی که بیحوصله به ماشیناش تکیه داده بود و منتظر بود همه چی زودتر تموم بشه و بره دنبال کارش
صدای پزشکی! که گزارشی رو از وضعیت محکوم به مرگ، به مردی که کلاسوری در دست داشت اعلام میکرد
و صدای سقوط دانههای تسبیحِ «مردی که از ملزومات صحنهی اعدام بود» و داشت چیزی رو زیر لب زمزمه میکرد
سیگار به انتها رسید. برای رها شدن از صدای تقلای پیکرِ «مردی که میخواست زنده بمونه»، ناخودآگاه به صدای تهویهی صنعتی پناه بردم. سعی کردم دوباره بشنومش تا صداهای دیگه محو بشن.
چشمام رو باز کردم.دمپاییهام رو روی زمین کشیدم و به اقیانوسی که ویدا روی دیوار کشیده بود چشم دوختم.عادت داشتم وقتی اینجا تنها میشدم صدای آب رو تصور کنم.اما مثل همیشه نبود. قُلقُل آب همهچیز رو تو خودش خفه کرد. مثل خفگی طناب دار دور گردنِ محکومی که ریتمِ تکون خوردنِ بدن معلقاش داره کندتر و کندتر میشه. محکومی که آخرین صداهایی که شنید، صدای باز شدن دریچهی مرگ، صدای رها شدن طناب، صدای شکستن گردن و خرخر سختِ آخرین نفسهایی بود که تو صدای پرت شدن دمپایی روی زمینِ زیر پاش آروم گرفت.
ما مرگ رو تصور، روایت و زندگی میکنیم.
اما اونکه پشت قتلگاه فرزندش شب رو به کور سوی امیدی انتظار میکشه، بیش از ما مرگ رو زندگی میکنه.
محسن لنگرنشین از ما خواست صداش باشیم. پدر و مادر محسن هم از ما خواستن صداشون باشیم. ما هم از همدیگه خواستیم که صداشون باشیم و در همون حال که همه از هم میخواستیم صدای اونا باشیم، کشتنش.
صدا قدرت عجیبی داره برای تصور رویاها و کابوسها. اما برای شکستن چوبههای دار، صدای هم بودن کافی نیست. شاید لازم بود بعد از شنیدن صدای هم، بعد از شنیدن صدای مادر محسن، صدای مادر محمد یا صدای آقاماشالله کرمی، بند کفشمونو میبستیم و در خونه رو به هم میکوبیدیم و میرفتیم پشت در زندون. دستکم کسی که صدامون زده بود رو تو اون گرگ و میش مرگبار تنها نذاشته بودیم و یه «نه» بلند گفته بودیم به اعدام و شده بودیم مثل «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن» که بیشتر از اونکه فقط یه «صدا» باشه، تداعی ارادهست. ارادهی جاری شدن.
گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین
#نه_به_اعدام
#محسن_لنگرنشین
#محمد_قبادلو
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
و تمامی آنانی که بی حضور «ما» بر دار شدند.
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تو زندان سکوت معنایی نداره. همهجا پر از صداست اما صدایی که نمیشه باهاش رویا رو به تصویر کشید. برای کسی که با صدا، تصور میکنه و میتونه اونچه به ذهنش میاد رو بنویسه، کار سخت میشه. اینجا شبا بهتر میشه خودکار رو برداشت و چیزی نوشت. مثلا میشه رفت تو اتاق سیگار. پایین پلههایی که مسدود شده و پشتِ درش یه دیوار با بلوکای خاکستری و سیمان کشیدن. اونجا هم وقتی چشمات رو میبندی، فقط میتونی تو صدای تهویهی صنعتی قراضهای که کنارت زوزه میکشه غرق بشی. بیرون کشیدنِ رویا از تو صدای تهویهی صنعتی _که تا قبل از این فکر میکردم برای مرغداری مناسبه_ کار سختیه. ولی میشه چشما رو بست و تصور کرد.
چند وقت پیش اعلام شده بود جمهوری اسلامی طی یک سال، حدود هزار نفر رو اعدام کرده و رکورد دو دههی گذشتهی خودش رو شکسته. ما رکورد زده بودیم و تونسته بودیم اونقدر سکوت کنیم و نگاه کنیم که همچین رتبهای هولناکی رو بهدست بیاریم.
نشسته بودم رو چارپایهی چوبی و تو صدای تهویه گم شده بودم. چشمام رو بسته بودم و به سیگار پک میزدم. نیمهشب بود. شاید نزدیک به اذان صبح.
مرور این خبر و وحشتِ نزدیک شدن اذان صبح کافی بود تا صداها ... _یعنی چند نفر رو، از کجا، برای اعدام منتقل میکردن؟
همین کافی بود تا صداها هجوم بیارن
صدای پوتینهایی که نزدیک میشدن
صدای کلید که تو قفل آهنی میچرخید
صدای باز شدن قفل
صدای کشیده و کوبیده شدن قفل کشویی
صدای چرخیدن لولای زنگ زدهی درِ سلول
صدای کوبیده شدن دری آهنی به دیواری سیمانی
صدای دو رگهی سربازی مسخ شده: «بلند شو»
و سکوت
صدای افسرنگهبانی که با شغلش عجین شده بود: «پاشو بریم»
و باز سکوت
صدای پوتینهای سرباز که به همراه افسرنگهبان و چند نیروی کمکی وارد سلول شدن
صدای تَنهایی که به هم میسابیدن و پیکری که برای «نیامدن» تقلا میکرد
صدای کوبیده شدنِ تنها به در آهنی که نیمهباز مونده بود
صدای نفسهای سنگینی که از سلولهای کناری به گوش میرسید
صدای پوتینهایی که کوریدور رو به سمت درِ خروج طی میکردن و صدای دمپایی پلاستیکیای که از لابهلایِ کوبش پوتینها روی سرامیکِ کف راهرو به شکل فریادی کشدار و کر کننده در اومده بود
صدای درهایی که پشت هم باز و بسته میشدن
صدای تقلای پیکری که حالا دیگه روی زمین کشیده میشد و تو صدای خوابآلود موذن گم میشد
صدای خمیازهی رانندهی آمبولانسی که بیحوصله به ماشیناش تکیه داده بود و منتظر بود همه چی زودتر تموم بشه و بره دنبال کارش
صدای پزشکی! که گزارشی رو از وضعیت محکوم به مرگ، به مردی که کلاسوری در دست داشت اعلام میکرد
و صدای سقوط دانههای تسبیحِ «مردی که از ملزومات صحنهی اعدام بود» و داشت چیزی رو زیر لب زمزمه میکرد
سیگار به انتها رسید. برای رها شدن از صدای تقلای پیکرِ «مردی که میخواست زنده بمونه»، ناخودآگاه به صدای تهویهی صنعتی پناه بردم. سعی کردم دوباره بشنومش تا صداهای دیگه محو بشن.
چشمام رو باز کردم.دمپاییهام رو روی زمین کشیدم و به اقیانوسی که ویدا روی دیوار کشیده بود چشم دوختم.عادت داشتم وقتی اینجا تنها میشدم صدای آب رو تصور کنم.اما مثل همیشه نبود. قُلقُل آب همهچیز رو تو خودش خفه کرد. مثل خفگی طناب دار دور گردنِ محکومی که ریتمِ تکون خوردنِ بدن معلقاش داره کندتر و کندتر میشه. محکومی که آخرین صداهایی که شنید، صدای باز شدن دریچهی مرگ، صدای رها شدن طناب، صدای شکستن گردن و خرخر سختِ آخرین نفسهایی بود که تو صدای پرت شدن دمپایی روی زمینِ زیر پاش آروم گرفت.
ما مرگ رو تصور، روایت و زندگی میکنیم.
اما اونکه پشت قتلگاه فرزندش شب رو به کور سوی امیدی انتظار میکشه، بیش از ما مرگ رو زندگی میکنه.
محسن لنگرنشین از ما خواست صداش باشیم. پدر و مادر محسن هم از ما خواستن صداشون باشیم. ما هم از همدیگه خواستیم که صداشون باشیم و در همون حال که همه از هم میخواستیم صدای اونا باشیم، کشتنش.
صدا قدرت عجیبی داره برای تصور رویاها و کابوسها. اما برای شکستن چوبههای دار، صدای هم بودن کافی نیست. شاید لازم بود بعد از شنیدن صدای هم، بعد از شنیدن صدای مادر محسن، صدای مادر محمد یا صدای آقاماشالله کرمی، بند کفشمونو میبستیم و در خونه رو به هم میکوبیدیم و میرفتیم پشت در زندون. دستکم کسی که صدامون زده بود رو تو اون گرگ و میش مرگبار تنها نذاشته بودیم و یه «نه» بلند گفته بودیم به اعدام و شده بودیم مثل «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن» که بیشتر از اونکه فقط یه «صدا» باشه، تداعی ارادهست. ارادهی جاری شدن.
گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین
#نه_به_اعدام
#محسن_لنگرنشین
#محمد_قبادلو
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
و تمامی آنانی که بی حضور «ما» بر دار شدند.
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نافرمانی، شرط لازم اما ناکافی برای سقوط حکومت
✍ ابوالفضل رحیمیشاد
هیچ حکومتی بدون فرمانبرداری و تبعیت مردم شکل نمیگیرد و دوام نمیآورد. یعنی هرجا حکومتی استقرار دارد، با قاطعیت میتوان از فرمانبرداری مردم از آن صحبت کرد. البته فرمانبرداری و تبعیت مردم از حکومت به یک نوع و در هر نوع، به یک میزان نیست.
نوع اول، فرمانبرداری و تبعیت با رضایت است. در این حالت، فرمانبرداران از عملکرد حاکمیت رضایت دارند و به میزان زیادی حکومت مورد قبول آنهاست؛ حتی اگر ضعف و اشکالی باشد، آن را مربوط به عوامل فرعی و نه اصل و اساس حکومت میدانند.
اما نوع دوم، فرمانبرداری و تبعیت، برخلاف نوع اول، بدون رضایت و یا با اجبار و کراهت است. در این حالت، فرمانبرداران از عملکرد حاکمیت به هیچ عنوان رضایت ندارند، اما مجبور به فرمانبرداری و تسلیم در برابر اعمال زور و سرکوب از سوی حاکمیت هستند.
یک حکومت تا زمانی که اکثریت جامعه با رضایت از آن فرمانبرداری و تبعیت میکنند، برای بقا و موجودیت خود هیچگونه نگرانی ندارد. اما برعکس، زمانی که درمییابد اکثریت جامعه از عملکرد و اساس حکومت رضایت ندارند، بهشدت نگران بقا و موجودیت خود میشود. به همین دلیل، به زور، خشونت و سرکوب متوسل میشود تا از این طریق، کمربند محافظی برای خود ایجاد نماید.
تحولات عمیق سیاسی، و بهویژه انقلابها، در وضعیتی رخ میدهند که این اکثریت ناراضی، به هر شکل که میتواند، در مقابل سرکوب میایستد و تسلیم آن نمیشود. در حقیقت، بهجای تبعیت با کراهت و فرمانبرداری بدون رضایت، شیوهی نافرمانی را پیش میگیرد. این وضعیت، اگرچه حکومت را متزلزل ساخته و شاید تا لبهی پرتگاه ببرد، اما منجر به سقوط حکومت نمیشود.
سقوط حکومت، علاوه بر نافرمانی اکثریت، شرط لازم دیگری نیز دارد؛ و آن، نافرمانی دستکم بخشی از نیروهای مسلح (نظامی و انتظامی) است. یعنی بخش قابل توجهی از نیروهای مسلح، حاضر به اعمال زور و خشونت علیه معترضان نشوند و حتی بالاتر از آن، در صف معترضان قرار گرفته و از آنها در برابر حکومت حمایت کنند.
تحقق این شرط نیز به سه شرط دیگر وابسته است:
اول؛ عوامل ایجاد نارضایتی مردم، بر زندگی نیروهای مسلح نیز تأثیر منفی گذاشته باشد.
دوم؛ نیروی بدیل و جانشین برای حکومت وجود داشته باشد.
سوم؛ پایداری و نافرمانی معترضان، چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت، به میزانی باشد که از سوی نیروهای مسلح، بازگشتناپذیر تلقی شود.
در این حالت، تقریباً همهی شروط لازم جمع است و سقوط حکومت حتمی است. البته حمایت نیروهای خارجی نیز از دیگر شروط لازم است که اگر خود عامل محرک نباشد، معمولاً وقتی گستره و عمق اعتراضات به این میزان برسد، آنها نیز همراهی خواهند کرد.
#نافرمانی_مدنی #انقلاب #فقر_فساد_گرونی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍ ابوالفضل رحیمیشاد
هیچ حکومتی بدون فرمانبرداری و تبعیت مردم شکل نمیگیرد و دوام نمیآورد. یعنی هرجا حکومتی استقرار دارد، با قاطعیت میتوان از فرمانبرداری مردم از آن صحبت کرد. البته فرمانبرداری و تبعیت مردم از حکومت به یک نوع و در هر نوع، به یک میزان نیست.
نوع اول، فرمانبرداری و تبعیت با رضایت است. در این حالت، فرمانبرداران از عملکرد حاکمیت رضایت دارند و به میزان زیادی حکومت مورد قبول آنهاست؛ حتی اگر ضعف و اشکالی باشد، آن را مربوط به عوامل فرعی و نه اصل و اساس حکومت میدانند.
اما نوع دوم، فرمانبرداری و تبعیت، برخلاف نوع اول، بدون رضایت و یا با اجبار و کراهت است. در این حالت، فرمانبرداران از عملکرد حاکمیت به هیچ عنوان رضایت ندارند، اما مجبور به فرمانبرداری و تسلیم در برابر اعمال زور و سرکوب از سوی حاکمیت هستند.
یک حکومت تا زمانی که اکثریت جامعه با رضایت از آن فرمانبرداری و تبعیت میکنند، برای بقا و موجودیت خود هیچگونه نگرانی ندارد. اما برعکس، زمانی که درمییابد اکثریت جامعه از عملکرد و اساس حکومت رضایت ندارند، بهشدت نگران بقا و موجودیت خود میشود. به همین دلیل، به زور، خشونت و سرکوب متوسل میشود تا از این طریق، کمربند محافظی برای خود ایجاد نماید.
تحولات عمیق سیاسی، و بهویژه انقلابها، در وضعیتی رخ میدهند که این اکثریت ناراضی، به هر شکل که میتواند، در مقابل سرکوب میایستد و تسلیم آن نمیشود. در حقیقت، بهجای تبعیت با کراهت و فرمانبرداری بدون رضایت، شیوهی نافرمانی را پیش میگیرد. این وضعیت، اگرچه حکومت را متزلزل ساخته و شاید تا لبهی پرتگاه ببرد، اما منجر به سقوط حکومت نمیشود.
سقوط حکومت، علاوه بر نافرمانی اکثریت، شرط لازم دیگری نیز دارد؛ و آن، نافرمانی دستکم بخشی از نیروهای مسلح (نظامی و انتظامی) است. یعنی بخش قابل توجهی از نیروهای مسلح، حاضر به اعمال زور و خشونت علیه معترضان نشوند و حتی بالاتر از آن، در صف معترضان قرار گرفته و از آنها در برابر حکومت حمایت کنند.
تحقق این شرط نیز به سه شرط دیگر وابسته است:
اول؛ عوامل ایجاد نارضایتی مردم، بر زندگی نیروهای مسلح نیز تأثیر منفی گذاشته باشد.
دوم؛ نیروی بدیل و جانشین برای حکومت وجود داشته باشد.
سوم؛ پایداری و نافرمانی معترضان، چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت، به میزانی باشد که از سوی نیروهای مسلح، بازگشتناپذیر تلقی شود.
در این حالت، تقریباً همهی شروط لازم جمع است و سقوط حکومت حتمی است. البته حمایت نیروهای خارجی نیز از دیگر شروط لازم است که اگر خود عامل محرک نباشد، معمولاً وقتی گستره و عمق اعتراضات به این میزان برسد، آنها نیز همراهی خواهند کرد.
#نافرمانی_مدنی #انقلاب #فقر_فساد_گرونی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامهای برای کودکان افغانستانی؛
انیسا فنائیان: "خواستم شمعی روشن کنم"
انیسا فنائیان، شهروند بهایی ساکن سمنان، که از ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ برای اجرای حکم هشت سال حبس تعزیری بازداشت شده است، نامهای خطاب به کودکان افغانستانی محروم از تحصیل منتشر کرده است. این نامه، که در آن با زبانی صمیمی و روایتی شخصی از سالها تبعیض مذهبی سخن گفته شده، واکنشی انسانی به رنج کودکانی است که همچنان به دلیل نداشتن مدارک تابعیتی یا تفاوتهای قومی و مذهبی، از حق آموزش محروماند.
متن کامل نامه او به کودکان افغانستانی در ادامه آمده است:
«نامهای برای کودکان افغانستانی
اولین بار که دیدمتان، با خودم فکر کردم: چرا شما فقط بهعلت محل تولدتان باید مورد تبعیض قرار بگیرید و از اساسیترین حق انسانبودنتان، یعنی حق دانش و آگاهی محروم شوید؟
آرزو داشتید مثل هر کودک دیگری به مدرسه بروید و شوق دانستن از برق نگاهتان مشهود بود. من میدانستم که این فقط یک آرزوی کودکانه نیست.
دانستن، اصلیترین نیاز بشر است؛ حتی مهمتر از آب و غذا.
زیرا نبود آب و غذا تنها به جسم انسان آسیب میزند، اما در نبود آگاهی، نهتنها فرد، بلکه دیگران، جامعه، محیطزیست، و حتی انسانیت در معرض خطر قرار میگیرند.
درد تبعیضی که در پس نگاهتان پنهان شده بود، برای من نیز آشناست.
بگذارید برایتان بگویم از آن سالها، از آن تبعیضهای آشنا...
اولین واقعه:
پایان سال یازدهم بودم. آن زمان، به جای سال دوازدهم، نام «پیشدانشگاهی» را به کار میبردند. برای ثبتنام، پرسشنامههایی توزیع کردند که ستونی با عنوان "مذهب" داشت.
اواخر مرداد بود که مطلع شدیم دانشآموزان بهایی سراسر کشور را از ورود به سال آخر دبیرستان محروم کردهاند، با جملهای آشنا: «یا بنویسید اسلام، یا نمیتوانید وارد مدرسه شوید.»
باز هم سخن از صداقت، آزادی عقیده، و...
نتیجه آن شد که ما یک سال از تحصیل محروم ماندیم.
جامعه بهایی با بینشی ستودنی، آموزش این دانشآموزان را خود به عهده گرفت؛ اما محرومیت رسمی شامل حال ما شد.
سال بعد، وقتی دوستانم بدون دغدغه وارد دانشگاه شدند، من با معدل بالای ۱۹، تنها بهدلیل بهاییبودن، از ورود به دانشگاه محروم شدم.
چند سال بعد، با حذف ستون مذهب، در کنکور شرکت کردم اما اینبار با برچسب "نقص پرونده" مواجه شدم.
دومین واقعه:
دخترم به کلاس هفتم میرفت. برای ثبتنام، معدل بالا، بومیبودن و ثبتنام بهموقع لازم بود که همه را داشت.
مدیر مدرسه از ثبتنام او طفره میرفت و نهایتاً اعتراف کرد که دلیل عدم ثبتنام، بهاییبودن خانواده ماست.
با پیگیری جدی، دخترم را ثبتنام کردند، اما دو سال تمام تحت تبعیض و آزار مدیر مدرسه قرار گرفت. فشار روانی سنگینی که به یک نوجوان وارد شد، باعث شد مدرسهاش را تغییر دهیم.
پایان سال دوازدهم، برای دریافت مدرک دیپلم و کارنامه به دفتر مدیر رفتم.
با خنده گفت: «تا برای این کارنامه خوب شیرینی ندهید، مدارک را نمیدهم!»
گفتم: «دختر من، با این همه توانایی، تنها بهدلیل بهاییبودن از ورود به دانشگاه محروم شده است.»
پاسخش فقط سکوت بود و سکوت.
سومین واقعه:
پسر ششسالهام را در مدرسهای ثبتنام کردیم و شهریه را هم پرداختیم.
یک ماه بعد، به ما اطلاع دادند که بهعلت اعتقادات مذهبی ما، فرزندمان را از مدرسه اخراج کردهاند.
پیگیریهای ما بینتیجه ماند.
در دبستانی دیگر، همان ابتدا پرسیدند: «آیا بهایی هستید؟»
وقتی پاسخ دادیم بله، مؤدبانه گفتند سیاست مدرسه، پذیرش نکردن دانشآموز بهایی است.
در مدرسهای دیگر، با وجود قبولی پسرم در آزمون ورودی، از ثبتنام او خودداری کردند.
و او فقط ۶ سالش بود.
وقتی کلاس ششم را به پایان رساند، برای ثبتنام در دوره متوسطه اول به مدرسهای دیگر رفتیم.
همهچیز خوب پیش رفت تا آنکه مدیر متوجه شد ما بهایی هستیم.
با خونسردی گفت: «از اول هم میدانستم بهایی هستید، ولی فکر کردم عقیدهتان را تغییر دادهاید. سیاست مدرسه ما این است که دانشآموز بهایی نمیپذیریم.»
با نهایت ادب، کودک ۱۲ سالهای را تنها بهدلیل باور والدینش، از حق آموزش محروم کردند.
گفتوگوی ما درباره ارتباط نداشتن اعتقاد والدین با حق تحصیل کودک، به جایی نرسید.
آری، درد شما برای من آشناست.
اما نخواستم تنها همدردی کنم.
در برابر تاریکی، خواستم شمعی روشن کنم.
تصمیم گرفتم به شما کمک درسی بدهم.
ساعات حضوریام در کنار شما ــ وقتی پس از کار روزانه در کورههای داغ آجرپزی، خسته اما مشتاق سر کلاس میآمدید ــ
از بهترین لحظات زندگی من بودند.»
#انیسا_فنائیان #بهائی #داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
انیسا فنائیان: "خواستم شمعی روشن کنم"
انیسا فنائیان، شهروند بهایی ساکن سمنان، که از ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ برای اجرای حکم هشت سال حبس تعزیری بازداشت شده است، نامهای خطاب به کودکان افغانستانی محروم از تحصیل منتشر کرده است. این نامه، که در آن با زبانی صمیمی و روایتی شخصی از سالها تبعیض مذهبی سخن گفته شده، واکنشی انسانی به رنج کودکانی است که همچنان به دلیل نداشتن مدارک تابعیتی یا تفاوتهای قومی و مذهبی، از حق آموزش محروماند.
متن کامل نامه او به کودکان افغانستانی در ادامه آمده است:
«نامهای برای کودکان افغانستانی
اولین بار که دیدمتان، با خودم فکر کردم: چرا شما فقط بهعلت محل تولدتان باید مورد تبعیض قرار بگیرید و از اساسیترین حق انسانبودنتان، یعنی حق دانش و آگاهی محروم شوید؟
آرزو داشتید مثل هر کودک دیگری به مدرسه بروید و شوق دانستن از برق نگاهتان مشهود بود. من میدانستم که این فقط یک آرزوی کودکانه نیست.
دانستن، اصلیترین نیاز بشر است؛ حتی مهمتر از آب و غذا.
زیرا نبود آب و غذا تنها به جسم انسان آسیب میزند، اما در نبود آگاهی، نهتنها فرد، بلکه دیگران، جامعه، محیطزیست، و حتی انسانیت در معرض خطر قرار میگیرند.
درد تبعیضی که در پس نگاهتان پنهان شده بود، برای من نیز آشناست.
بگذارید برایتان بگویم از آن سالها، از آن تبعیضهای آشنا...
اولین واقعه:
پایان سال یازدهم بودم. آن زمان، به جای سال دوازدهم، نام «پیشدانشگاهی» را به کار میبردند. برای ثبتنام، پرسشنامههایی توزیع کردند که ستونی با عنوان "مذهب" داشت.
اواخر مرداد بود که مطلع شدیم دانشآموزان بهایی سراسر کشور را از ورود به سال آخر دبیرستان محروم کردهاند، با جملهای آشنا: «یا بنویسید اسلام، یا نمیتوانید وارد مدرسه شوید.»
باز هم سخن از صداقت، آزادی عقیده، و...
نتیجه آن شد که ما یک سال از تحصیل محروم ماندیم.
جامعه بهایی با بینشی ستودنی، آموزش این دانشآموزان را خود به عهده گرفت؛ اما محرومیت رسمی شامل حال ما شد.
سال بعد، وقتی دوستانم بدون دغدغه وارد دانشگاه شدند، من با معدل بالای ۱۹، تنها بهدلیل بهاییبودن، از ورود به دانشگاه محروم شدم.
چند سال بعد، با حذف ستون مذهب، در کنکور شرکت کردم اما اینبار با برچسب "نقص پرونده" مواجه شدم.
دومین واقعه:
دخترم به کلاس هفتم میرفت. برای ثبتنام، معدل بالا، بومیبودن و ثبتنام بهموقع لازم بود که همه را داشت.
مدیر مدرسه از ثبتنام او طفره میرفت و نهایتاً اعتراف کرد که دلیل عدم ثبتنام، بهاییبودن خانواده ماست.
با پیگیری جدی، دخترم را ثبتنام کردند، اما دو سال تمام تحت تبعیض و آزار مدیر مدرسه قرار گرفت. فشار روانی سنگینی که به یک نوجوان وارد شد، باعث شد مدرسهاش را تغییر دهیم.
پایان سال دوازدهم، برای دریافت مدرک دیپلم و کارنامه به دفتر مدیر رفتم.
با خنده گفت: «تا برای این کارنامه خوب شیرینی ندهید، مدارک را نمیدهم!»
گفتم: «دختر من، با این همه توانایی، تنها بهدلیل بهاییبودن از ورود به دانشگاه محروم شده است.»
پاسخش فقط سکوت بود و سکوت.
سومین واقعه:
پسر ششسالهام را در مدرسهای ثبتنام کردیم و شهریه را هم پرداختیم.
یک ماه بعد، به ما اطلاع دادند که بهعلت اعتقادات مذهبی ما، فرزندمان را از مدرسه اخراج کردهاند.
پیگیریهای ما بینتیجه ماند.
در دبستانی دیگر، همان ابتدا پرسیدند: «آیا بهایی هستید؟»
وقتی پاسخ دادیم بله، مؤدبانه گفتند سیاست مدرسه، پذیرش نکردن دانشآموز بهایی است.
در مدرسهای دیگر، با وجود قبولی پسرم در آزمون ورودی، از ثبتنام او خودداری کردند.
و او فقط ۶ سالش بود.
وقتی کلاس ششم را به پایان رساند، برای ثبتنام در دوره متوسطه اول به مدرسهای دیگر رفتیم.
همهچیز خوب پیش رفت تا آنکه مدیر متوجه شد ما بهایی هستیم.
با خونسردی گفت: «از اول هم میدانستم بهایی هستید، ولی فکر کردم عقیدهتان را تغییر دادهاید. سیاست مدرسه ما این است که دانشآموز بهایی نمیپذیریم.»
با نهایت ادب، کودک ۱۲ سالهای را تنها بهدلیل باور والدینش، از حق آموزش محروم کردند.
گفتوگوی ما درباره ارتباط نداشتن اعتقاد والدین با حق تحصیل کودک، به جایی نرسید.
آری، درد شما برای من آشناست.
اما نخواستم تنها همدردی کنم.
در برابر تاریکی، خواستم شمعی روشن کنم.
تصمیم گرفتم به شما کمک درسی بدهم.
ساعات حضوریام در کنار شما ــ وقتی پس از کار روزانه در کورههای داغ آجرپزی، خسته اما مشتاق سر کلاس میآمدید ــ
از بهترین لحظات زندگی من بودند.»
#انیسا_فنائیان #بهائی #داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر باقرینیا: اعدام، ابزار قدرت است نه عدالت | عدالت تنبیهی یا ترمیمی؟
دکتر باقرینیا، استاد اخراجی دانشگاه، در ویدیویی با نقد صریح اعدام و تفسیر حاکمیت از مفهوم عدالت گفت:
«آیا عدالت یعنی سپردن انسان به چوبه دار؟ آیا مجازات، تنها راه پاسخ به خطاست؟»
او با اشاره به دو رویکرد در آموزههای اسلامی افزود: «عدالت قصاصمحور همان عدالت تنبیهی است؛ مجازاتی چون قصاص، چشم در برابر چشم، حذف مجرم. اما در برابر آن، عدالت رحمتمحور یا عدالت ترمیمی قرار دارد؛ عدالتی که بهجای خشونت، سراغ گفتوگو، جبران و بازسازی میرود.»
او تأکید کرد که جمهوری اسلامی همواره به بخش خشنتر دین تکیه میکند، چون این نوع عدالت ابزاریتر و ترسافکنتر است.
«اعدام برای حکومت فقط یک مجازات نیست، ابزاری برای سلطه و سرکوب است.»
باقرینیا با انتقاد از اتهامهای کشدار و مبهم مانند محاربه، افساد فیالارض، بغی و سبالنبی گفت:
«سلطان سکه را اعدام کردید، آیا ارزانی آمد؟ قاچاقچیها را کشتید، آیا قاچاق کم شد؟ مخالفان را به دار آویختید، آیا اعتراضی نمانده؟»
او هشدار داد که اعدام نهتنها مشکل را حل نمیکند، بلکه تبعات اجتماعی، روانی و فرهنگی گسترده دارد.
«اعدام یک فرد، فقط پایان زندگی او نیست. خانوادهای را از هم میپاشد، فرزندی را بیپدر میکند، جامعهای را زخمیتر.»
دکتر باقرینیا با اشاره به اینکه در دو سوم کشورهای جهان اعدام یا لغو شده یا سالهاست اجرا نمیشود، گفت:
«ما هم میتوانیم مسیر دیگری را انتخاب کنیم؛ عدالت ترمیمی، با گفتوگو، درک، و بازسازی. عدالتی که دنبال انتقام نیست، بلکه دنبال رشد و خیر جمعی است.»
او در پایان گفت: «سکوت در برابر ماشین کشتار، همراهی با مرگ است. ما باید طرف زندگی را بگیریم.»
ـ میتوانید «کتابچه عدالت ترمیمی» اثر هوارد زِهر را از طریق وبسایت آموزشکده جامعه مدنی توانا بهصورت رایگان مطالعه و دانلود کنید.
https://tavaana.org/restorativejustice_howardzehr/
#عدالت_ترمیمی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر باقرینیا، استاد اخراجی دانشگاه، در ویدیویی با نقد صریح اعدام و تفسیر حاکمیت از مفهوم عدالت گفت:
«آیا عدالت یعنی سپردن انسان به چوبه دار؟ آیا مجازات، تنها راه پاسخ به خطاست؟»
او با اشاره به دو رویکرد در آموزههای اسلامی افزود: «عدالت قصاصمحور همان عدالت تنبیهی است؛ مجازاتی چون قصاص، چشم در برابر چشم، حذف مجرم. اما در برابر آن، عدالت رحمتمحور یا عدالت ترمیمی قرار دارد؛ عدالتی که بهجای خشونت، سراغ گفتوگو، جبران و بازسازی میرود.»
او تأکید کرد که جمهوری اسلامی همواره به بخش خشنتر دین تکیه میکند، چون این نوع عدالت ابزاریتر و ترسافکنتر است.
«اعدام برای حکومت فقط یک مجازات نیست، ابزاری برای سلطه و سرکوب است.»
باقرینیا با انتقاد از اتهامهای کشدار و مبهم مانند محاربه، افساد فیالارض، بغی و سبالنبی گفت:
«سلطان سکه را اعدام کردید، آیا ارزانی آمد؟ قاچاقچیها را کشتید، آیا قاچاق کم شد؟ مخالفان را به دار آویختید، آیا اعتراضی نمانده؟»
او هشدار داد که اعدام نهتنها مشکل را حل نمیکند، بلکه تبعات اجتماعی، روانی و فرهنگی گسترده دارد.
«اعدام یک فرد، فقط پایان زندگی او نیست. خانوادهای را از هم میپاشد، فرزندی را بیپدر میکند، جامعهای را زخمیتر.»
دکتر باقرینیا با اشاره به اینکه در دو سوم کشورهای جهان اعدام یا لغو شده یا سالهاست اجرا نمیشود، گفت:
«ما هم میتوانیم مسیر دیگری را انتخاب کنیم؛ عدالت ترمیمی، با گفتوگو، درک، و بازسازی. عدالتی که دنبال انتقام نیست، بلکه دنبال رشد و خیر جمعی است.»
او در پایان گفت: «سکوت در برابر ماشین کشتار، همراهی با مرگ است. ما باید طرف زندگی را بگیریم.»
ـ میتوانید «کتابچه عدالت ترمیمی» اثر هوارد زِهر را از طریق وبسایت آموزشکده جامعه مدنی توانا بهصورت رایگان مطالعه و دانلود کنید.
https://tavaana.org/restorativejustice_howardzehr/
#عدالت_ترمیمی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مردم زیباکنار در مراسم سومین روز قتل حکومتی ساحل نصیری دسته عزاداری راه انداختند و عزاداری کردند.
روز گذشته یکی از دوستان ساحل، اطلاع داد که او عضو تیم نجات غریق زیباکنار و به خصوص از بهترین اعضای این تیم بود.
امروز اطلاعات تازهای درباره نحوه کشته شدن ساحل نصیری به دستمان رسیده است، که کاملا مغایر با روایت نیروی انتظامی است.
نیروی انتظامی از درگیری و مقاومت و تلاش برای خلع سلاح پلیس گفته بود. اما شاهدان میگویند ساحل همراه دوستش سر قرار با فردی حاضر شده بود، آن فرد فروشنده مواد مخدر «گل» بود، او قبل از رسیدن پلیس ساحل و دوستش را با ماشین میزند و آنها میان علفها پرت میشوند. ساحل به حالت سجده روی زمین افتاده بود و پلیس به سمت او شلیک کرد و یک تیر به سر و یکی به کتف ساحل اصابت کرد و او به قتل رسید.
دوست ساحل بازداشت شد و بعد از بازجویی آزاد شده است.
قتل ساحل در روز جمعه، خشم مردم را برانگیخت. معترضان با تجمع مقابل کلانتری و آتش زدن بنرهای حکومتی، خشم خود را نسبت به این جنایت ابراز کردند. نیروهای ویژه امنیتی با یورش به تجمعکنندگان و سرکوب خشونتبار، این اعتراضات را به پایان رساندند.
امروز هم در مراسم سومین روز قتل ساحل مردم حضور گستردهای داشتند. تصاویر زیادی برای ما ارسال شد که دقایقی از آن را در این ویدیو میبینید.
#ساحل_نصبری #زیباکنار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته یکی از دوستان ساحل، اطلاع داد که او عضو تیم نجات غریق زیباکنار و به خصوص از بهترین اعضای این تیم بود.
امروز اطلاعات تازهای درباره نحوه کشته شدن ساحل نصیری به دستمان رسیده است، که کاملا مغایر با روایت نیروی انتظامی است.
نیروی انتظامی از درگیری و مقاومت و تلاش برای خلع سلاح پلیس گفته بود. اما شاهدان میگویند ساحل همراه دوستش سر قرار با فردی حاضر شده بود، آن فرد فروشنده مواد مخدر «گل» بود، او قبل از رسیدن پلیس ساحل و دوستش را با ماشین میزند و آنها میان علفها پرت میشوند. ساحل به حالت سجده روی زمین افتاده بود و پلیس به سمت او شلیک کرد و یک تیر به سر و یکی به کتف ساحل اصابت کرد و او به قتل رسید.
دوست ساحل بازداشت شد و بعد از بازجویی آزاد شده است.
قتل ساحل در روز جمعه، خشم مردم را برانگیخت. معترضان با تجمع مقابل کلانتری و آتش زدن بنرهای حکومتی، خشم خود را نسبت به این جنایت ابراز کردند. نیروهای ویژه امنیتی با یورش به تجمعکنندگان و سرکوب خشونتبار، این اعتراضات را به پایان رساندند.
امروز هم در مراسم سومین روز قتل ساحل مردم حضور گستردهای داشتند. تصاویر زیادی برای ما ارسال شد که دقایقی از آن را در این ویدیو میبینید.
#ساحل_نصبری #زیباکنار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
امروز ۵ می، زادروز کارل مارکس؛ فیلسوفی است که گفت: «دین افیون تودههاست.»
در کتاب «نقد فلسفه حق هگل» نوشته بود: «دین آه مظلومان، قلب جهانی بیقلب، و روح شرایط بیروح است. دین افیون تودههاست.»
اما در ایران، برخی معتقدند که دین، مردم را به خیابانها کشاند و انقلاب ۵۷ را رقم زد.
مارکس اشتباه میکرد یا ماجرا پیچیدهتر از این حرفهاست؟
شما چطور فکر میکنید؟
#کارل_مارکس #دین #مردم #اقتصاد #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
امروز ۵ می، زادروز کارل مارکس؛ فیلسوفی است که گفت: «دین افیون تودههاست.»
در کتاب «نقد فلسفه حق هگل» نوشته بود: «دین آه مظلومان، قلب جهانی بیقلب، و روح شرایط بیروح است. دین افیون تودههاست.»
اما در ایران، برخی معتقدند که دین، مردم را به خیابانها کشاند و انقلاب ۵۷ را رقم زد.
مارکس اشتباه میکرد یا ماجرا پیچیدهتر از این حرفهاست؟
شما چطور فکر میکنید؟
#کارل_مارکس #دین #مردم #اقتصاد #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
پاسخ خانواده آدینهزاده به پروندهسازی جدید:
از دادخواهی عقبنشینی نمیکنیم
مرضیه آدینهزاده، خواهر ابوالفضل با انتشار این ویدیو خبر از اتهاماتی مانند «ضرب و جرح عمدی»، «تمرد»، «نشر اکاذیب» و «تشویش اذهان عمومی»
برای خود، پدر، مادر و دو عمویش داد.
مرضیه با انتشار این ویدیو درگیری ماموران را با خانواده ابوالفضل در سال وز تولد او نشان میدهد، نوشت:
«آقایان،
شما که با خشونت سیستماتیک، سازمانیافته و مستند به ما یورش آوردید، حالا مدعیاید که آسیب دیدهاید؟!
شما آزردهاید نه از حقیقت، که از رسوایی که در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ در آستانه تولد ابوالفضل به بار اوردید.
از اینکه فیلم خشونت و سبعیتتان در رسانهها منتشر شد و چهرهی واقعیتان را مردم دیدند.
همه دیدند چهکسی حمله کرد،
چهکسی فریاد را با مشت، زور و فحاشی پاسخ داد و من و عموهایمرا مورد ضرب وجرح قرار داد،
و چهکسی ما را با خشونت و توهین کشاند و برد!
مأمور اطلاعاتی دربندی و جاوید مدعی شدهاند که پدرم به آنان «آسیب» وارد کرده است!
دربندی، همانکه آخر شب در برابر چشمان مأموران، از جمله مهتاب اسدزاده، به صورتم سیلی زد و با شالم تلاش کرد خفهام کند؛
و مرا تا آستانهی مرگ برد
حالا،
مدعی شده پدرم باعث شکستگی جمجمهاش شده است!
همان مأموری که تا ساعت ۱۲ شب با فحاشی و توهین، مشغول بازجویی از من، خانوادهام و اقواممان بود.
لازم به ذکر است که آن زن مأمور، همان شب با همکارش درباره «ترفیع رتبه»اش بابت همکاری در این خشونت، با رضایت و خنده حرف میزد.
و فردای آن روز در دادگاه، با دروغ گفت «چیزی ندیدم»، وقتی نزد قاضی گفتم دربندی تا مرز مرگ مرا برد.
مادرم را با خشونت هل دادند، عکس ابوالفضل را از دستانش قاپیدند و مچاله کرند ، پدرم را بهطرز وحشیانهای مورد ضربوجرح قرار دادند—و حالا، با وقاحت، طلبکار هم شدهاند و از ما شکایت کردهاند!
خانوادهی ما ایستاده.
با هر پروندهی تازهای که میسازید، با هر دروغی که تکرار میکنید،
ما از دادخواهی عقب نمینشینیم.
یاد ابوالفضل همیشه با ماست.»
#ابوالفضل_آدینهزاده #ابوالفضل_آدینه_زاده #دادخواهی #یازی_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از دادخواهی عقبنشینی نمیکنیم
مرضیه آدینهزاده، خواهر ابوالفضل با انتشار این ویدیو خبر از اتهاماتی مانند «ضرب و جرح عمدی»، «تمرد»، «نشر اکاذیب» و «تشویش اذهان عمومی»
برای خود، پدر، مادر و دو عمویش داد.
مرضیه با انتشار این ویدیو درگیری ماموران را با خانواده ابوالفضل در سال وز تولد او نشان میدهد، نوشت:
«آقایان،
شما که با خشونت سیستماتیک، سازمانیافته و مستند به ما یورش آوردید، حالا مدعیاید که آسیب دیدهاید؟!
شما آزردهاید نه از حقیقت، که از رسوایی که در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ در آستانه تولد ابوالفضل به بار اوردید.
از اینکه فیلم خشونت و سبعیتتان در رسانهها منتشر شد و چهرهی واقعیتان را مردم دیدند.
همه دیدند چهکسی حمله کرد،
چهکسی فریاد را با مشت، زور و فحاشی پاسخ داد و من و عموهایمرا مورد ضرب وجرح قرار داد،
و چهکسی ما را با خشونت و توهین کشاند و برد!
مأمور اطلاعاتی دربندی و جاوید مدعی شدهاند که پدرم به آنان «آسیب» وارد کرده است!
دربندی، همانکه آخر شب در برابر چشمان مأموران، از جمله مهتاب اسدزاده، به صورتم سیلی زد و با شالم تلاش کرد خفهام کند؛
و مرا تا آستانهی مرگ برد
حالا،
مدعی شده پدرم باعث شکستگی جمجمهاش شده است!
همان مأموری که تا ساعت ۱۲ شب با فحاشی و توهین، مشغول بازجویی از من، خانوادهام و اقواممان بود.
لازم به ذکر است که آن زن مأمور، همان شب با همکارش درباره «ترفیع رتبه»اش بابت همکاری در این خشونت، با رضایت و خنده حرف میزد.
و فردای آن روز در دادگاه، با دروغ گفت «چیزی ندیدم»، وقتی نزد قاضی گفتم دربندی تا مرز مرگ مرا برد.
مادرم را با خشونت هل دادند، عکس ابوالفضل را از دستانش قاپیدند و مچاله کرند ، پدرم را بهطرز وحشیانهای مورد ضربوجرح قرار دادند—و حالا، با وقاحت، طلبکار هم شدهاند و از ما شکایت کردهاند!
خانوادهی ما ایستاده.
با هر پروندهی تازهای که میسازید، با هر دروغی که تکرار میکنید،
ما از دادخواهی عقب نمینشینیم.
یاد ابوالفضل همیشه با ماست.»
#ابوالفضل_آدینهزاده #ابوالفضل_آدینه_زاده #دادخواهی #یازی_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پهلوان رسول خادم، قهرمان سابق کشتی جهان و المپیک، ویدئویی از وضعیت تغذیه دانشآموزان دختر در مدرسهای در نزدیکی شهر زاهدان در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده است.
آقای خادم نوشته است: «هر روز چند کودک از شدت ضعف در مدرسه از حال میرفتند. تلاش کردیم هفته دو یا سه روز میان وعدهای میان دانش آموزان تقسیم شود. بخشی از بچه ها میان وعده را خوردند و بهتر شدند ولی جمعی از بچه ها هم با بغض، میان وعده را به خانه میبردند تا با خواهران و برادارنشان بخورند.»
این فقط یک مدرسه است، مدارس بسیاری در نقاط مختلف استان سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان، خراسان جنوبی، خوزستان و حتی در استان تهران، چنین وضعیتی دارند. جمهوری اسلامی فقر و محرومیت را در کشور توزیع کرده است! اما همزمان به گروههای تروریستی کمک مالی و تسلیحاتی ارائه میدهد.
علاوه بر این قسمت بزرگی از بودجه و سرمایه مملکت صرف نهادهای ایدئولوژیک مثل حوزههای علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی و ... میشود.
#فقر_فساد_گرونی #سیستان_و_بلوچستان #محرومیت #سوءتغذیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آقای خادم نوشته است: «هر روز چند کودک از شدت ضعف در مدرسه از حال میرفتند. تلاش کردیم هفته دو یا سه روز میان وعدهای میان دانش آموزان تقسیم شود. بخشی از بچه ها میان وعده را خوردند و بهتر شدند ولی جمعی از بچه ها هم با بغض، میان وعده را به خانه میبردند تا با خواهران و برادارنشان بخورند.»
این فقط یک مدرسه است، مدارس بسیاری در نقاط مختلف استان سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان، خراسان جنوبی، خوزستان و حتی در استان تهران، چنین وضعیتی دارند. جمهوری اسلامی فقر و محرومیت را در کشور توزیع کرده است! اما همزمان به گروههای تروریستی کمک مالی و تسلیحاتی ارائه میدهد.
علاوه بر این قسمت بزرگی از بودجه و سرمایه مملکت صرف نهادهای ایدئولوژیک مثل حوزههای علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی و ... میشود.
#فقر_فساد_گرونی #سیستان_و_بلوچستان #محرومیت #سوءتغذیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانواده جاویدنام مهرداد قربانی چند روز پیش از سر مزارش، زادروزش را گرامی داشتند
مهرداد قربانی، فرزند محمدحسین و زینب، متولد ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۳ و ساکن محله کوی قائم زنجان بود. او در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در جریان خیزش انقلابی پس از قتل مهسا امینی، به خیابان رفت. حوالی ساعت ۹ شب، در نزدیکی میدان قائم، هدف شلیک نیروهای امنیتی قرار گرفت. گلوله ساچمهای از فاصله نزدیک به پشت سر و پهلویش اصابت کرد و در حالی که غرق در خون بود، مأموران مانع انتقال او به بیمارستان شدند.
با کمک شهروندان به خانه منتقل شد و سپس خانوادهاش او را به بیمارستان ولیعصر زنجان رساندند، اما بر اثر شدت جراحات جان باخت. پزشکی قانونی علت مرگ را خونریزی شدید داخلی و خارجی ناشی از اصابت اجسام فلزی اعلام کرد.
پیکر او در سکوت و تحت فشار امنیتی در بهشتزهرای زنجان، قطعه ۷، به خاک سپرده شد. با وجود شناسایی قاتل از میان نیروهای مسلح، دادگاه پس از نه ماه رسیدگی، او را به دلایل غیرشفاف تبرئه کرد. خانواده مهرداد، در برابر تهدیدها برای پذیرش دیه، مقاومت کرده و خواستار اجرای عدالت شدند.
#مهرداذ_قربانی #زنجان #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهرداد قربانی، فرزند محمدحسین و زینب، متولد ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۳ و ساکن محله کوی قائم زنجان بود. او در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در جریان خیزش انقلابی پس از قتل مهسا امینی، به خیابان رفت. حوالی ساعت ۹ شب، در نزدیکی میدان قائم، هدف شلیک نیروهای امنیتی قرار گرفت. گلوله ساچمهای از فاصله نزدیک به پشت سر و پهلویش اصابت کرد و در حالی که غرق در خون بود، مأموران مانع انتقال او به بیمارستان شدند.
با کمک شهروندان به خانه منتقل شد و سپس خانوادهاش او را به بیمارستان ولیعصر زنجان رساندند، اما بر اثر شدت جراحات جان باخت. پزشکی قانونی علت مرگ را خونریزی شدید داخلی و خارجی ناشی از اصابت اجسام فلزی اعلام کرد.
پیکر او در سکوت و تحت فشار امنیتی در بهشتزهرای زنجان، قطعه ۷، به خاک سپرده شد. با وجود شناسایی قاتل از میان نیروهای مسلح، دادگاه پس از نه ماه رسیدگی، او را به دلایل غیرشفاف تبرئه کرد. خانواده مهرداد، در برابر تهدیدها برای پذیرش دیه، مقاومت کرده و خواستار اجرای عدالت شدند.
#مهرداذ_قربانی #زنجان #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر دادخواه جاویدنام سیاوش محمودی، نکات مهمی را بیان میکند. او همچنین نوشته:
«صبر کن درست میشه
یک حادثه بود اتفاق افتاد تقدیر الهی بود... خیلی راحت حتی هم درد هم نیستن ؟؟؟؟
هزاران نفر کشته شدن چند نفر الان مزار دارن ؟؟؟
مردم بخار شدن پودر شدن ،.میدونی چشم انتظاری یعنی چی ؟؟؟؟
درد مرگ فرزند روی قلبت ٫٫٫ تو رو هر روز میکشه
به سوال دارم شما که آقا زاده که حتی لیاقت اسمتون هم نبست؛؛؛؛؛ جلوتون بمیره بازم براتون امتحان الهیه!!؛؛ نه کشته بشه چیزی ازش باقی نمونه چه حالی داری؟؟؟؟
میری بهترین جا برایش باد بود درست میکنید براش بهترین مراسم میگیری بعد میشینی خدار رو شکر نماز شکر به جا میآوری و طلب صبر میکنید
چرا هیچ کدوم از این به اصطلاح آقازادهها در بین مردم نبودن چرا یک آخوند در بین مردم نبود
چرا فقط کارگر مردم عادی بودن؟؟؟؟
این همون صدای فریاد فرزندان ما که باید زندگی میکردن باید تو این خراب شده ای که درست کردید برای آرزوها شون سخت تلاش می کردن اما تصمیم گرفتن با سن کم جلو ظلم ایستادگی کنند
زورتون به بچههای که دست خالی با مشت گره خورده بود رسید.. چرا چون اینها همان فریاد نسل آینده بود ....که شما رو نمیخوان این ترس آشکار شما بود که به صورتشان قلب روح چشمشان شلیک کردید . شما موندنی نیستید
بعد میرسه به تخریب مزار
آنوقت ما نمیذاریم مزار ی بماند.
٫ برایتان ......یادم یه جا دیدم طرف از گورش بیرون کشیدن آشنا نیست!!!!!؟؟؟؟؟»
حرف مادر دادخواه
#دادخواهی
#سیاوش_جاودانه_است
#سیاوش_محمودی
#عدالت
#ظلم_ماندنی_نیست
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«صبر کن درست میشه
یک حادثه بود اتفاق افتاد تقدیر الهی بود... خیلی راحت حتی هم درد هم نیستن ؟؟؟؟
هزاران نفر کشته شدن چند نفر الان مزار دارن ؟؟؟
مردم بخار شدن پودر شدن ،.میدونی چشم انتظاری یعنی چی ؟؟؟؟
درد مرگ فرزند روی قلبت ٫٫٫ تو رو هر روز میکشه
به سوال دارم شما که آقا زاده که حتی لیاقت اسمتون هم نبست؛؛؛؛؛ جلوتون بمیره بازم براتون امتحان الهیه!!؛؛ نه کشته بشه چیزی ازش باقی نمونه چه حالی داری؟؟؟؟
میری بهترین جا برایش باد بود درست میکنید براش بهترین مراسم میگیری بعد میشینی خدار رو شکر نماز شکر به جا میآوری و طلب صبر میکنید
چرا هیچ کدوم از این به اصطلاح آقازادهها در بین مردم نبودن چرا یک آخوند در بین مردم نبود
چرا فقط کارگر مردم عادی بودن؟؟؟؟
این همون صدای فریاد فرزندان ما که باید زندگی میکردن باید تو این خراب شده ای که درست کردید برای آرزوها شون سخت تلاش می کردن اما تصمیم گرفتن با سن کم جلو ظلم ایستادگی کنند
زورتون به بچههای که دست خالی با مشت گره خورده بود رسید.. چرا چون اینها همان فریاد نسل آینده بود ....که شما رو نمیخوان این ترس آشکار شما بود که به صورتشان قلب روح چشمشان شلیک کردید . شما موندنی نیستید
بعد میرسه به تخریب مزار
آنوقت ما نمیذاریم مزار ی بماند.
٫ برایتان ......یادم یه جا دیدم طرف از گورش بیرون کشیدن آشنا نیست!!!!!؟؟؟؟؟»
حرف مادر دادخواه
#دادخواهی
#سیاوش_جاودانه_است
#سیاوش_محمودی
#عدالت
#ظلم_ماندنی_نیست
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech