Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا در سخنانی، با اشاره به پدیده «تجربههای نزدیک به مرگ» (Near Death Experience) آن را نه شواهدی از جهان پس از مرگ، بلکه بازتابی از واکنش مغز در شرایط بحرانی دانست. وی گفت: «وقتی مغز در شوک یا کمبود اکسیژن قرار میگیرد، مواد شیمیایی خاصی ترشح میشود که میتواند توهماتی از نور، صدا یا خروج از بدن ایجاد کند. این تجربهها اغلب بر اساس پیشزمینه فرهنگی و باورهای فرد شکل میگیرند؛ برای مثال، یک مسلمان ممکن است امامان را ببیند، درحالیکه یک مسیحی حضرت عیسی را.»
او هشدار داد: «در بسیاری از جوامع استبدادی با حکومت دینی، این تجربهها توسط حاکمان مصادره میشود تا ترس و ایمان مذهبی را به نفع خود تقویت کنند. آنها با القای اینکه بهشت دیدهشده در تجربهها همان بهشتی است که وعدهاش را میدهند، مردم را از پرسشگری دور و به فرمانبرداری احساسی سوق میدهند.»
وی در پایان تأکید کرد: «نقد این سوءاستفاده به معنای نفی معنویت نیست، بلکه دعوتی است به آگاهی، تفکر، و زیستن با چشمانی باز—نه از سر ترس از آخرت، بلکه برای ارتقاء اخلاقی و انسانی.»
#تجربه_مرگ #استبداد_دینی #باور_دینی #تفکر_علمی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
او هشدار داد: «در بسیاری از جوامع استبدادی با حکومت دینی، این تجربهها توسط حاکمان مصادره میشود تا ترس و ایمان مذهبی را به نفع خود تقویت کنند. آنها با القای اینکه بهشت دیدهشده در تجربهها همان بهشتی است که وعدهاش را میدهند، مردم را از پرسشگری دور و به فرمانبرداری احساسی سوق میدهند.»
وی در پایان تأکید کرد: «نقد این سوءاستفاده به معنای نفی معنویت نیست، بلکه دعوتی است به آگاهی، تفکر، و زیستن با چشمانی باز—نه از سر ترس از آخرت، بلکه برای ارتقاء اخلاقی و انسانی.»
#تجربه_مرگ #استبداد_دینی #باور_دینی #تفکر_علمی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
میراث سقراط، کابوس حکومتهای ایدئولوژیک
دکتر حسن باقرینیا، استاد دانشگاه و پژوهشگر، در این ویدئو با اشاره به میراث فکری سقراط، به نقد آموزش اخلاق در نظامهای استبدادی پرداخته است. او تأکید میکند که سقراط معتقد بود زندگی بدون بررسی و تأمل، ارزش زیستن ندارد و اخلاق را باید از طریق پرسش، اندیشیدن و شک کردن کشف کرد، نه از طریق تحمیل و تلقین.
دکتر باقرینیا روش سقراط را «دیالکتیک» یا گفتوگوی انتقادی توصیف میکند؛ گفتوگویی دوسویه و مبتنی بر پرسش، با هدف رسیدن به درکی عمیقتر، نه برای غلبه بر طرف مقابل. او این روش را در تضاد کامل با ساختارهای استبدادی میداند که اخلاق را ابزاری برای کنترل میبینند و نه بستر رشد انسانی.
وی خاطرنشان میکند که در نظامهای استبدادی، اخلاق از طریق تلقین، احساسات، تبلیغات یکسویه و تحمیل دینی آموزش داده میشود. در این فضا، شک کردن بیادبی تلقی میشود و پرسیدن نشانه گمراهی. نتیجه، شکلگیری جامعهای مطیع، بیسؤال و بیتفکر است.
دکتر باقرینیا در پایان تأکید میکند که امروز بیش از همیشه به روش سقراط نیاز داریم؛ نه فقط در کلاسهای فلسفه، بلکه در خانهها، روابط و حتی در نقد قدرت. گفتوگو، شک و شنیدن نظر مخالف ابزار رشد ما هستند، نه تهدید.
#حسن_باقری_نیا #استبداد_دینی #تفکر_انتقادی #تفکر #گفتگو #پرسشگری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
دکتر حسن باقرینیا، استاد دانشگاه و پژوهشگر، در این ویدئو با اشاره به میراث فکری سقراط، به نقد آموزش اخلاق در نظامهای استبدادی پرداخته است. او تأکید میکند که سقراط معتقد بود زندگی بدون بررسی و تأمل، ارزش زیستن ندارد و اخلاق را باید از طریق پرسش، اندیشیدن و شک کردن کشف کرد، نه از طریق تحمیل و تلقین.
دکتر باقرینیا روش سقراط را «دیالکتیک» یا گفتوگوی انتقادی توصیف میکند؛ گفتوگویی دوسویه و مبتنی بر پرسش، با هدف رسیدن به درکی عمیقتر، نه برای غلبه بر طرف مقابل. او این روش را در تضاد کامل با ساختارهای استبدادی میداند که اخلاق را ابزاری برای کنترل میبینند و نه بستر رشد انسانی.
وی خاطرنشان میکند که در نظامهای استبدادی، اخلاق از طریق تلقین، احساسات، تبلیغات یکسویه و تحمیل دینی آموزش داده میشود. در این فضا، شک کردن بیادبی تلقی میشود و پرسیدن نشانه گمراهی. نتیجه، شکلگیری جامعهای مطیع، بیسؤال و بیتفکر است.
دکتر باقرینیا در پایان تأکید میکند که امروز بیش از همیشه به روش سقراط نیاز داریم؛ نه فقط در کلاسهای فلسفه، بلکه در خانهها، روابط و حتی در نقد قدرت. گفتوگو، شک و شنیدن نظر مخالف ابزار رشد ما هستند، نه تهدید.
#حسن_باقری_نیا #استبداد_دینی #تفکر_انتقادی #تفکر #گفتگو #پرسشگری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
«هرگاه در شر مطلق بودن حاکمیت شک کردید، بدانید که جمهوری اسلامی به انحای گوناگون، ما را میکشد.
بعضی با گلوله و شلیک مستقیم و موشک و "خطای انسانی" و بقیهمان هم با حبس و اعدام و محرومیت.
بلیه و مصیبت اصلی، ولی مطلقه فقیه است که انسانها را به معنای دقیق کلمه، از زندگی ساقط میکند.
شما را به حقارت و خفت میکشاند که مقابل تمامیتخواهی دینی آغشته خون و کثافتش زانو بزنید وگرنه، پایتان را قلم میکند.
اگر بنویسید، قلمتان را میشکند و اگر فریاد بزنید، پا بر روی گردهتان میگذارد و آنقدر فشار میدهد تا خیالش راحت شود که واقعا خفهخون گرفتهاید.
اگر بازهم بایستید، آجر به آجر میچیند که غایت دغدغه شما بشود حقوق سر ماه و اجارهبها و ... تا به نفس نفس زدن بیفتید.
برای همین است که بارها گفتهام جمهوری اسلامی انگارهای جز "مرگ" انسان ندارد و اگر قصد انسان بودن کنید، همهچیزتان را به یغما خواهد برد...
آنقدر که حتی از خودتان منزجر شوید و در یک سیستم ناکارآمد و فشل و معیوب، به درماندگی و عجز بیفتید.
خامنهای میخواهد سقوط ما را ببیند. سقوط و افول و مرگ انسانی تک تکمان را!
ما ایرانیها!
با هر زبان و قومیت و نژاد.
از هر شهر و روستا و خانهای که در آن به رنج زاده شدیم...
این یک جبر سیاسی است که باید "امت" باشید، نه "ملت".
امتوارگی، به مثابه الکن بودن حتی در اجابت مزاج و بدیهی و ابتداییترین جزئیات "بقا"، و نه زندگی!
که باید خامنهای دیکته بگوید و شما سرمشق بگیرید.
اگر اراده "ملت" بودن کنید، در قاموس ولی مطلقه فقیه، محکوم به مرگی سخت و دردناک خواهید شد...
با اینهمه گامهایم که سست میشوند به "ایران" فکر میکنم و بر این پلاک که در تمام بازجوییها و احضارها و بازداشتها و زندان همراهم بوده، بوسه میزنم.
ایمان و اراده ما، نجات تو از شر خودکامهای است که با استبداد دینی، خاکت را به ویرانی کشانده.
اینها را نوشتم که بگویم همه ما، از جمله من، داریم دست و پا میزنیم که خودمان را از این باتلاق بلعنده و هولناک نجات دهیم.
که خاکمان را از نو بیافرینیم!
این است روایت من و ما و جمهوریاسلامی خامنهای!
اما تا ابد "ایران، ایران ماست!"»
ـ نویسنده متن مطهره گونهای، دانشجوی اخراجی ترم آخر دندانپزشکی دانشگاه تهران و فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق است که این متن را در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده است.
#ایران #برای_ایران #استبداد_دینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #مطهره_گونه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بعضی با گلوله و شلیک مستقیم و موشک و "خطای انسانی" و بقیهمان هم با حبس و اعدام و محرومیت.
بلیه و مصیبت اصلی، ولی مطلقه فقیه است که انسانها را به معنای دقیق کلمه، از زندگی ساقط میکند.
شما را به حقارت و خفت میکشاند که مقابل تمامیتخواهی دینی آغشته خون و کثافتش زانو بزنید وگرنه، پایتان را قلم میکند.
اگر بنویسید، قلمتان را میشکند و اگر فریاد بزنید، پا بر روی گردهتان میگذارد و آنقدر فشار میدهد تا خیالش راحت شود که واقعا خفهخون گرفتهاید.
اگر بازهم بایستید، آجر به آجر میچیند که غایت دغدغه شما بشود حقوق سر ماه و اجارهبها و ... تا به نفس نفس زدن بیفتید.
برای همین است که بارها گفتهام جمهوری اسلامی انگارهای جز "مرگ" انسان ندارد و اگر قصد انسان بودن کنید، همهچیزتان را به یغما خواهد برد...
آنقدر که حتی از خودتان منزجر شوید و در یک سیستم ناکارآمد و فشل و معیوب، به درماندگی و عجز بیفتید.
خامنهای میخواهد سقوط ما را ببیند. سقوط و افول و مرگ انسانی تک تکمان را!
ما ایرانیها!
با هر زبان و قومیت و نژاد.
از هر شهر و روستا و خانهای که در آن به رنج زاده شدیم...
این یک جبر سیاسی است که باید "امت" باشید، نه "ملت".
امتوارگی، به مثابه الکن بودن حتی در اجابت مزاج و بدیهی و ابتداییترین جزئیات "بقا"، و نه زندگی!
که باید خامنهای دیکته بگوید و شما سرمشق بگیرید.
اگر اراده "ملت" بودن کنید، در قاموس ولی مطلقه فقیه، محکوم به مرگی سخت و دردناک خواهید شد...
با اینهمه گامهایم که سست میشوند به "ایران" فکر میکنم و بر این پلاک که در تمام بازجوییها و احضارها و بازداشتها و زندان همراهم بوده، بوسه میزنم.
ایمان و اراده ما، نجات تو از شر خودکامهای است که با استبداد دینی، خاکت را به ویرانی کشانده.
اینها را نوشتم که بگویم همه ما، از جمله من، داریم دست و پا میزنیم که خودمان را از این باتلاق بلعنده و هولناک نجات دهیم.
که خاکمان را از نو بیافرینیم!
این است روایت من و ما و جمهوریاسلامی خامنهای!
اما تا ابد "ایران، ایران ماست!"»
ـ نویسنده متن مطهره گونهای، دانشجوی اخراجی ترم آخر دندانپزشکی دانشگاه تهران و فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق است که این متن را در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده است.
#ایران #برای_ایران #استبداد_دینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #مطهره_گونه_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«دیکتاتوریها یک وجه سلبی دارند و یک وجه ایجادی. وجه سلبیشان اتکا به ترور و وحشت است اما بعد از اینکه منابع ایدئولوژه که وجه سلبی است، تمام میشود. در داخل ایران اتفاقی که افتاده است این است که وجه سلبی یعنی وضعیت ایدئولوژی بعد از ۴ دهه خرج شده و دیگر ته کشیده است و حالا نوبت وجه دیکتاتوری و فاز اتکا به ترور وحشت رسیده که با آن سیستم را پیش میبرد…».
بخشی از سخنان مصطفی دانشگر، پژوهشگر.
این برنامه بخشی از بگو-بشنو ۴۶ با عنوان «۷۳درصد سکولار در ایران یعنی چه؟» است که ۶ اسفند ۱۴۰۲ در اتاق کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
لینک وبسایت:
https://dialog.tavaana.org/ir-terror-ideology/
لینک یوتیوب:
https://youtu.be/XRZGaAT9pJM
لینک ساندکلاد
https://on.soundcloud.com/sTin6N4Xfxj1yKDw7
#دیکتاتوری_مذهبی #استبداد_مذهبی #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
بخشی از سخنان مصطفی دانشگر، پژوهشگر.
این برنامه بخشی از بگو-بشنو ۴۶ با عنوان «۷۳درصد سکولار در ایران یعنی چه؟» است که ۶ اسفند ۱۴۰۲ در اتاق کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.
لینک وبسایت:
https://dialog.tavaana.org/ir-terror-ideology/
لینک یوتیوب:
https://youtu.be/XRZGaAT9pJM
لینک ساندکلاد
https://on.soundcloud.com/sTin6N4Xfxj1yKDw7
#دیکتاتوری_مذهبی #استبداد_مذهبی #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا: «خشونت مقدس خطرناکترین شکل سرکوب است»
حسن باقرینیا، استاد دانشگاه و تحلیلگر اجتماعی، پدیده «خشونت مقدس» را به عنوان یکی از پیچیدهترین و ویرانگرترین اشکال سرکوب در جمهوری اسلامی تحلیل میکند.
او در ابتدای سخنانش میگوید:
«قصد دارم درباره یکی از پیچیدهترین و خطرناکترین اشکال خشونت سخن بگویم؛ خشونت مقدس. خشونتی که در آن، سرکوب، شکنجه و حتی کشتن مردم نهتنها گناه تلقی نمیشود، بلکه بهعنوان عبادت و انجام وظیفه دینی توجیه میگردد.»
او با اشاره به اظهارات یکی از مسئولان عقیدتی سیاسی در نیروی انتظامی میگوید:
«به عنوان نمونه، رئیس عقیدتی سیاسی پلیس اظهار داشته است که نیروهای یگان ویژه در صف یاران امام حسین (ع) قرار دارند و از دین خدا دفاع میکنند.»
وی در ادامه میپرسد:
«چگونه ممکن است فردی که در برابر یک معترض بیسلاح ایستاده و در دستش باتوم یا اسلحه دارد، تصور کند که در حال انجام یک عمل مقدس است؟»
باقرینیا با تحلیلی روانشناختی به تبیین ریشههای چنین نگرشی میپردازد و توضیح میدهد:
«یکی از سازوکارهای روانی در این زمینه، همزادپنداری با قدرت پدرانه است. مأمور سرکوب، با قدرت حاکم یکی میشود و خود را بازوی آن میپندارد. او تصور میکند که مجازات دیگران توسط او، در واقع مجازات از سوی پدر بزرگ یا قدرت مطلق است و به همین دلیل، احساس قدرت و مشروعیت میکند.»
او همچنین به مکانیزم فرافکنی اشاره کرده و میافزاید:
«بسیاری از نیروهایی که در سرکوب نقش دارند، در گذشته میل به آزادی، شادی و عشق داشتهاند، اما این امیال در آنها سرکوب شده است. این میلهای سرکوبشده به شکل نفرت از دیگری تجلی مییابند و معترض به نماد چیزی بدل میشود که آنها خود از آن محرومند.»
باقرینیا سومین لایه تحلیل را به مفهومی آیینی پیوند میدهد:
«در بُعد ناخودآگاه جمعی، جوامع بحرانزده همواره در پی یافتن قربانی هستند. در چنین شرایطی، معترض به مثابه قربانی مقدس معرفی میشود و مأمور سرکوب خود را نه جلاد، بلکه کاهن آیین قربانی میپندارد؛ فردی که مأمور است تا نظم را بازگرداند.»
در پایان او بر خطرناکتر شدن خشونت در بستر دین تأکید میکند:
«خشونت به خودی خود مذموم است، اما هنگامی که با تقدس دینی آمیخته شود، به فاجعهای فراتر از خشونت بدل میگردد؛ زیرا از مرز عقل و اخلاق عبور میکند. مأمور خشونت را عبادت میپندارد و حکومت با تقدسسازی از خود، این چرخه را بازتولید میکند. برای رهایی، باید تقدس را از چهره قدرت برداشت و به مأمور ظالم گفت که تو یزیدی هستی، حتی اگر خود را حسینی بدانی.»
#گفتگو_توانا #خشونت #خشونت_مقدس #استبداد_دینی
@Dialogue1402
حسن باقرینیا، استاد دانشگاه و تحلیلگر اجتماعی، پدیده «خشونت مقدس» را به عنوان یکی از پیچیدهترین و ویرانگرترین اشکال سرکوب در جمهوری اسلامی تحلیل میکند.
او در ابتدای سخنانش میگوید:
«قصد دارم درباره یکی از پیچیدهترین و خطرناکترین اشکال خشونت سخن بگویم؛ خشونت مقدس. خشونتی که در آن، سرکوب، شکنجه و حتی کشتن مردم نهتنها گناه تلقی نمیشود، بلکه بهعنوان عبادت و انجام وظیفه دینی توجیه میگردد.»
او با اشاره به اظهارات یکی از مسئولان عقیدتی سیاسی در نیروی انتظامی میگوید:
«به عنوان نمونه، رئیس عقیدتی سیاسی پلیس اظهار داشته است که نیروهای یگان ویژه در صف یاران امام حسین (ع) قرار دارند و از دین خدا دفاع میکنند.»
وی در ادامه میپرسد:
«چگونه ممکن است فردی که در برابر یک معترض بیسلاح ایستاده و در دستش باتوم یا اسلحه دارد، تصور کند که در حال انجام یک عمل مقدس است؟»
باقرینیا با تحلیلی روانشناختی به تبیین ریشههای چنین نگرشی میپردازد و توضیح میدهد:
«یکی از سازوکارهای روانی در این زمینه، همزادپنداری با قدرت پدرانه است. مأمور سرکوب، با قدرت حاکم یکی میشود و خود را بازوی آن میپندارد. او تصور میکند که مجازات دیگران توسط او، در واقع مجازات از سوی پدر بزرگ یا قدرت مطلق است و به همین دلیل، احساس قدرت و مشروعیت میکند.»
او همچنین به مکانیزم فرافکنی اشاره کرده و میافزاید:
«بسیاری از نیروهایی که در سرکوب نقش دارند، در گذشته میل به آزادی، شادی و عشق داشتهاند، اما این امیال در آنها سرکوب شده است. این میلهای سرکوبشده به شکل نفرت از دیگری تجلی مییابند و معترض به نماد چیزی بدل میشود که آنها خود از آن محرومند.»
باقرینیا سومین لایه تحلیل را به مفهومی آیینی پیوند میدهد:
«در بُعد ناخودآگاه جمعی، جوامع بحرانزده همواره در پی یافتن قربانی هستند. در چنین شرایطی، معترض به مثابه قربانی مقدس معرفی میشود و مأمور سرکوب خود را نه جلاد، بلکه کاهن آیین قربانی میپندارد؛ فردی که مأمور است تا نظم را بازگرداند.»
در پایان او بر خطرناکتر شدن خشونت در بستر دین تأکید میکند:
«خشونت به خودی خود مذموم است، اما هنگامی که با تقدس دینی آمیخته شود، به فاجعهای فراتر از خشونت بدل میگردد؛ زیرا از مرز عقل و اخلاق عبور میکند. مأمور خشونت را عبادت میپندارد و حکومت با تقدسسازی از خود، این چرخه را بازتولید میکند. برای رهایی، باید تقدس را از چهره قدرت برداشت و به مأمور ظالم گفت که تو یزیدی هستی، حتی اگر خود را حسینی بدانی.»
#گفتگو_توانا #خشونت #خشونت_مقدس #استبداد_دینی
@Dialogue1402
«در حکومت فقیه، سرکوب وجود ندارد»؟
این گفته خمینی است؛ بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی. کسی که به مدت ۱۰ سال خود بر ایران «حاکم» شد و پس از آن پیروان او و طی حکومت او و پیروانش، هزاران مخالف سیاسی - عقیدتی به قتل رسیدند و هزاران تن زندانی شدند و چند میلیون ایرانی از کشور مهاجرت کردند.
خمینی بارها در سخنانش خود را از هیتلر سوا کرده و مدعی است رژیم تحت سلطه او همانند رژیم هیتلری نخواهد بود.
نمونه هیتلر از این رو جالب توجه است که نگاهی کوتاه بین وضعیت یهودیان آلمان و بهاییان ایران بیندازیم.
از بدو ورود خمینی به ایران، تبعیض علیه بهاییان شکل سیستماتیک و حکومتی پیدا کرد. بهاییان به صرف اینکه بهایی بودند، از دسترسی به تمام مناصب سیاسی و اجتماعی محروم شدند. صدها بهایی ایرانی به قتل رسیدند و زندانی و شکنجه شدند. روحالله خمینی بهاییان را «کافر»، «ضاله» و «نجس» میدانست. به فتوای او، مسلمانان بایستی حمام خود را از بهاییان تفکیک کنند.
این روند در دوره خامنهای تداوم یافت و سندی از اوائل دوره رهبری او منتشر شده است که تاکید میکند راه رشد بهاییان در جامعه و مسائل آموزشی بایستی بسته شود.
خامنهای همچنین در فتواهای خود بهائیان را «نجس» دانست و گفت:
«جمیع افراد فرقه ضاله بهائی محکوم به کفر و نجاست هستند و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آنها بوده است باید اجتناب کرد و بر مومنین واجب است که با حیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند».
جالب توجه آنکه در رژیم هیتلری آلمان نیز یهودیان به صرف آنکه یهودی بودند مورد تبعیض گسترده و حتی کشتار قرار میگرفتند. در آنجا تبعیض ریشه نژادی داشت و در ایران تبعیض، ریشه مذهبی.
جمهوری اسلامی هرگاه مجال پیدا کرده است بهاییان را کشته است؛ چنانکه میتوان از قتل عطالله رضوانی - شهروند بهایی - در بندرعباس سخن به میان آورد که در سال ۱۳۹۲ در خیابان به ضرب گلوله به قتل رسید و هیچگاه داد او ستانده نشد.
#استبداد_دینی #بهایی #بهایی_ستیزی #خمینی #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
این گفته خمینی است؛ بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی. کسی که به مدت ۱۰ سال خود بر ایران «حاکم» شد و پس از آن پیروان او و طی حکومت او و پیروانش، هزاران مخالف سیاسی - عقیدتی به قتل رسیدند و هزاران تن زندانی شدند و چند میلیون ایرانی از کشور مهاجرت کردند.
خمینی بارها در سخنانش خود را از هیتلر سوا کرده و مدعی است رژیم تحت سلطه او همانند رژیم هیتلری نخواهد بود.
نمونه هیتلر از این رو جالب توجه است که نگاهی کوتاه بین وضعیت یهودیان آلمان و بهاییان ایران بیندازیم.
از بدو ورود خمینی به ایران، تبعیض علیه بهاییان شکل سیستماتیک و حکومتی پیدا کرد. بهاییان به صرف اینکه بهایی بودند، از دسترسی به تمام مناصب سیاسی و اجتماعی محروم شدند. صدها بهایی ایرانی به قتل رسیدند و زندانی و شکنجه شدند. روحالله خمینی بهاییان را «کافر»، «ضاله» و «نجس» میدانست. به فتوای او، مسلمانان بایستی حمام خود را از بهاییان تفکیک کنند.
این روند در دوره خامنهای تداوم یافت و سندی از اوائل دوره رهبری او منتشر شده است که تاکید میکند راه رشد بهاییان در جامعه و مسائل آموزشی بایستی بسته شود.
خامنهای همچنین در فتواهای خود بهائیان را «نجس» دانست و گفت:
«جمیع افراد فرقه ضاله بهائی محکوم به کفر و نجاست هستند و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آنها بوده است باید اجتناب کرد و بر مومنین واجب است که با حیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند».
جالب توجه آنکه در رژیم هیتلری آلمان نیز یهودیان به صرف آنکه یهودی بودند مورد تبعیض گسترده و حتی کشتار قرار میگرفتند. در آنجا تبعیض ریشه نژادی داشت و در ایران تبعیض، ریشه مذهبی.
جمهوری اسلامی هرگاه مجال پیدا کرده است بهاییان را کشته است؛ چنانکه میتوان از قتل عطالله رضوانی - شهروند بهایی - در بندرعباس سخن به میان آورد که در سال ۱۳۹۲ در خیابان به ضرب گلوله به قتل رسید و هیچگاه داد او ستانده نشد.
#استبداد_دینی #بهایی #بهایی_ستیزی #خمینی #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا، استاد دانشگاه اخراجشده، در این ویدیو با نگاهی تأملبرانگیز به شاهنامه فردوسی، از حکومتی هزارساله سخن میگوید؛ اما نه در افسانه، بلکه در بطن تاریخ و ذهن ما.
او میگوید: تصور کنید نه ده سال، نه صد سال، بلکه هزار سال یک نفر بر مردم حکومت کند؛ نه با رأی آنها، بلکه فقط با زور، ترس و فریب. نامش در شاهنامه آمده: ضحاک؛ همان پادشاه افسانهای با دو مار بر دوش. اما افسانه را باید کنار گذاشت تا به حقیقتی که در دل آن نهفته است، رسید.
فردوسی مینویسد: «چو ضحاک شد بر جهان شهریار / بر او سالیان انجمن شد هزار». چگونه ممکن است کسی هزار سال حکومت کند؟ با شمشیر؟ نه، شمشیر فقط ابتدای ماجراست. پایدارترین قدرت، قدرتیست که ذهنها را تسخیر کند.
او ادامه میدهد: «نهان گشت کردار فرزانگان / پراکنده شد کام دیوانگان». راز ماجرا اینجاست: وقتی خرد پنهان میشود، وقتی دانایان خاموش یا سرکوب میشوند و نادانان الگو و قهرمان، آنجاست که استبداد جان میگیرد.
ضحاک فقط یک نفر نبود. ضحاک نظامی بود از سرکوب، دروغ، فراموشی و فریب. به همین دلیل هزار سال ماندگار شد؛ نه با قدرت نظامی، بلکه با حذف صداهای مخالف، با ناامید کردن مردم، با خراب کردن اعتماد و ویران کردن باور به امکان دنیایی بهتر.
فردوسی هشدار میدهد: «هنر خوار شد، جادویی ارجمند / نهان راستی، آشکارا گزند». وقتی هنرمند تبعید میشود، حقیقت سانسور میشود و دروغ جایگزین واقعیت، استبداد ریشه میدواند. ضحاک از یک فرد تبدیل به ساختار میشود: به مدرسه، منبر، رسانه.
اما شاهنامه فقط قصه ضحاک نیست. قصه کاوه هم هست؛ آهنگری ساده که فریاد کشید: «بس است!» و ورق تاریخ از همانجا برگشت.
دکتر باقرینیا در پایان تأکید میکند: شاید امروز هم وقت آن رسیده که به ضحاک زمانهمان نگاه کنیم و بپرسیم: ما چقدر در ماندگاری او نقش داشتهایم؟ چون ضحاک، همیشه از ذهنها شروع میکند.
#فردوسی #ضحاک #شاهنامه #استبداد #خامنه_ای #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او میگوید: تصور کنید نه ده سال، نه صد سال، بلکه هزار سال یک نفر بر مردم حکومت کند؛ نه با رأی آنها، بلکه فقط با زور، ترس و فریب. نامش در شاهنامه آمده: ضحاک؛ همان پادشاه افسانهای با دو مار بر دوش. اما افسانه را باید کنار گذاشت تا به حقیقتی که در دل آن نهفته است، رسید.
فردوسی مینویسد: «چو ضحاک شد بر جهان شهریار / بر او سالیان انجمن شد هزار». چگونه ممکن است کسی هزار سال حکومت کند؟ با شمشیر؟ نه، شمشیر فقط ابتدای ماجراست. پایدارترین قدرت، قدرتیست که ذهنها را تسخیر کند.
او ادامه میدهد: «نهان گشت کردار فرزانگان / پراکنده شد کام دیوانگان». راز ماجرا اینجاست: وقتی خرد پنهان میشود، وقتی دانایان خاموش یا سرکوب میشوند و نادانان الگو و قهرمان، آنجاست که استبداد جان میگیرد.
ضحاک فقط یک نفر نبود. ضحاک نظامی بود از سرکوب، دروغ، فراموشی و فریب. به همین دلیل هزار سال ماندگار شد؛ نه با قدرت نظامی، بلکه با حذف صداهای مخالف، با ناامید کردن مردم، با خراب کردن اعتماد و ویران کردن باور به امکان دنیایی بهتر.
فردوسی هشدار میدهد: «هنر خوار شد، جادویی ارجمند / نهان راستی، آشکارا گزند». وقتی هنرمند تبعید میشود، حقیقت سانسور میشود و دروغ جایگزین واقعیت، استبداد ریشه میدواند. ضحاک از یک فرد تبدیل به ساختار میشود: به مدرسه، منبر، رسانه.
اما شاهنامه فقط قصه ضحاک نیست. قصه کاوه هم هست؛ آهنگری ساده که فریاد کشید: «بس است!» و ورق تاریخ از همانجا برگشت.
دکتر باقرینیا در پایان تأکید میکند: شاید امروز هم وقت آن رسیده که به ضحاک زمانهمان نگاه کنیم و بپرسیم: ما چقدر در ماندگاری او نقش داشتهایم؟ چون ضحاک، همیشه از ذهنها شروع میکند.
#فردوسی #ضحاک #شاهنامه #استبداد #خامنه_ای #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مریم ابراهیموند، زندانی سیاسی سایق، در صفحه اینستاگرام و یوتیوب خود، کتابهای مفیدی را معرفی میکند.
ابن قسمت:
«کتاب گفتاری درباره بندگی خودخواسته نوشته: اِتین دو لا بوئسی
چرا میلیونها نفر زیر سلطه یک دیکتاتور زندگی میکنند، بدون آنکه مقاومت کنند؟
کتاب «گفتاری درباره بندگی خودخواسته» نوشته اتین دو لا بوئسی، پاسخ این پرسش را میدهد:
ما فرمان میبریم، چون اطاعت را یاد گرفتهایم – نه از ترس، بلکه از عادت.
در این ویدیو با هم بررسی میکنیم که چگونه استبداد بدون شلیک گلوله، با رضایت پنهان تودهها زنده میماند — و چطور میتوان با یک «نه» ساده، پایههای آن را فرو ریخت!»
فایل کامل را در یوتیوب خانم ابراهیموند ببینید:
https://youtu.be/_ARmwoOBLZo?si=F90fNWVS9Hj7BrAw
#دیکتاتور #استبداد #آزادی #رهایی #ایران #کتاب #مریم_ابراهیم_وند #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ابن قسمت:
«کتاب گفتاری درباره بندگی خودخواسته نوشته: اِتین دو لا بوئسی
چرا میلیونها نفر زیر سلطه یک دیکتاتور زندگی میکنند، بدون آنکه مقاومت کنند؟
کتاب «گفتاری درباره بندگی خودخواسته» نوشته اتین دو لا بوئسی، پاسخ این پرسش را میدهد:
ما فرمان میبریم، چون اطاعت را یاد گرفتهایم – نه از ترس، بلکه از عادت.
در این ویدیو با هم بررسی میکنیم که چگونه استبداد بدون شلیک گلوله، با رضایت پنهان تودهها زنده میماند — و چطور میتوان با یک «نه» ساده، پایههای آن را فرو ریخت!»
فایل کامل را در یوتیوب خانم ابراهیموند ببینید:
https://youtu.be/_ARmwoOBLZo?si=F90fNWVS9Hj7BrAw
#دیکتاتور #استبداد #آزادی #رهایی #ایران #کتاب #مریم_ابراهیم_وند #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در پروژهای موسوم به «ساعت به وقت بهشت» که در شهر فومن توسط سپاه پاسداران اجرا شده، تجربهای شبیهسازیشده از جهنم با استفاده از آتش واقعی، صداهای وهمانگیز، قبر، پل صراط و موجودات دینی طراحی شده است. این پروژه که با عنوان «نمایشگاه فرهنگی» معرفی شده، در واقع نمونهای از مهندسی ترس است؛ تکنیکی روانشناختی بهنام تنش-رهایی که ابتدا با ایجاد وحشت شدید مخاطب را در هم میشکند و سپس با ارائه آرامش مصنوعی، بهطور ناخودآگاه مسیر اطاعت از دین و نظام را بهعنوان تنها راه نجات در ذهن او تثبیت میکند.
دکتر حسن باقرینیا در ویدیویی با اشاره به این رویکرد هشدار میدهد که این پروژه یادآور تجربههای مشابه در دهه ۶۰ است؛ ازجمله نوار صوتی سیاحت غرب و پروژههای مشابه در مشهد توسط آستان قدس. در این شیوه، کودکان ابتدا در فضایی پر از وحشت و نمادهای جهنمی قرار میگیرند و پس از گریه و ترس، به طبقهای با نور و موسیقی ملایم و صلوات هدایت میشوند تا بهطور شرطی، اطاعت را با نجات و آرامش گره بزنند.
او همچنین به بخش دیگری از پروژه در فومن اشاره میکند: نمایش موشکها، تانکها و ادوات نظامی در کنار نمادهای دینی، که بهزعم او نشاندهنده فرمول جدید حکومت است؛ اطاعت مساوی است با بهشت و قدرت، و نافرمانی با جهنم و عذاب.
باقرینیا تأکید میکند که نسل امروز دیگر آن کودکان ساکت نیستند؛ آنها از جهنم ساختگی گذشتهاند، کاستهای ترس را در ذهنشان شکستهاند و اینبار، چشمهایشان باز است.
#استبداد_دینی #حسن_باقری_نیا #ساعت_به_وقت_بهشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر حسن باقرینیا در ویدیویی با اشاره به این رویکرد هشدار میدهد که این پروژه یادآور تجربههای مشابه در دهه ۶۰ است؛ ازجمله نوار صوتی سیاحت غرب و پروژههای مشابه در مشهد توسط آستان قدس. در این شیوه، کودکان ابتدا در فضایی پر از وحشت و نمادهای جهنمی قرار میگیرند و پس از گریه و ترس، به طبقهای با نور و موسیقی ملایم و صلوات هدایت میشوند تا بهطور شرطی، اطاعت را با نجات و آرامش گره بزنند.
او همچنین به بخش دیگری از پروژه در فومن اشاره میکند: نمایش موشکها، تانکها و ادوات نظامی در کنار نمادهای دینی، که بهزعم او نشاندهنده فرمول جدید حکومت است؛ اطاعت مساوی است با بهشت و قدرت، و نافرمانی با جهنم و عذاب.
باقرینیا تأکید میکند که نسل امروز دیگر آن کودکان ساکت نیستند؛ آنها از جهنم ساختگی گذشتهاند، کاستهای ترس را در ذهنشان شکستهاند و اینبار، چشمهایشان باز است.
#استبداد_دینی #حسن_باقری_نیا #ساعت_به_وقت_بهشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انکار و فرافکنی؛ زبان مشترک همهی مستبدها!
دکتر باقرینیا: استبداد، مستبد را پیش از جامعه نابود میکند
در اظهاراتی صریح و انتقادی، دکتر حسن باقرینیا با اشاره به سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی در جلسه با استانداران، از «مهندسی واقعیت» در رأس حاکمیت انتقاد کرد. رهبر جمهوری اسلامی گفته بود که «خوشبختانه فرصتها در کشور زیاد است» و «فضای عمومی کشور مسئله خاصی ندارد»؛ اما دکتر باقرینیا این سخنان را نشانهای از بیاطلاعی حاکم از وضعیت واقعی جامعه دانست.
او با اشاره به بحرانهای گسترده، از جمله قطعی برق، اعتصاب کامیونداران، ورشکستگی منابع آبی، تورم افسارگسیخته، فقر عمومی، زبالهگردی و کودکان کار، تأکید کرد که اوضاع کشور به هیچوجه عادی نیست و انکار این واقعیت، حاصل جدا شدن حاکم از تجربه زیسته مردم است.
به گفته دکتر باقرینیا، فردی که دههها در رأس قدرت بوده، کمکم باور میکند که هرچه میگوید، حقیقت است و مسئولیتناپذیری را با فرافکنی و دشمنتراشی پنهان میکند. او افزود: «آقای خامنهای نه در صف نان ایستاده، نه قبض برق دیده، نه با حقوق کارمندی زندگی کرده. اطلاعاتش حاصل گزارشهای سانسورشده و چاپلوسی اطرافیان است.»
دکتر باقرینیا این وضعیت را حاصل «مهندسی واقعیت» نامید؛ جایی که حاکم و رسانههای وابسته، تصویری خیالی از جامعه میسازند تا هم خود و هم مردم را به باور آن وادارند. او هشدار داد که استبداد پیش از آنکه جامعه را نابود کند، خود مستبد را از توان تشخیص واقعیت محروم میسازد.
این استاد دانشگاه اخراجشده، دلایل فرافکنی و انکار را در افراد مستبد به شرح زیر فهرست کرد:
نیاز روانی به حفظ توهم کنترل و شکستناپذیری
جدایی کامل از تجربه زیسته مردم
محاصره شدن در دایرهای از چاپلوسان و سانسورها
ناتوانی سیاسی و روانی در پذیرش مسئولیت
تأثیر مخرب استبداد بر ادراک و قضاوت فرد
وی در پایان گفت: «در جهانی که دروغها به واقعیت تبدیل میشوند، گفتن حقیقت، خود یک عمل انقلابی است.»
#استبداد #استبداد_دینی #حسن_باقری_نیا #قدرت #پاسخگویی #مسئولیت_پذیری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر باقرینیا: استبداد، مستبد را پیش از جامعه نابود میکند
در اظهاراتی صریح و انتقادی، دکتر حسن باقرینیا با اشاره به سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی در جلسه با استانداران، از «مهندسی واقعیت» در رأس حاکمیت انتقاد کرد. رهبر جمهوری اسلامی گفته بود که «خوشبختانه فرصتها در کشور زیاد است» و «فضای عمومی کشور مسئله خاصی ندارد»؛ اما دکتر باقرینیا این سخنان را نشانهای از بیاطلاعی حاکم از وضعیت واقعی جامعه دانست.
او با اشاره به بحرانهای گسترده، از جمله قطعی برق، اعتصاب کامیونداران، ورشکستگی منابع آبی، تورم افسارگسیخته، فقر عمومی، زبالهگردی و کودکان کار، تأکید کرد که اوضاع کشور به هیچوجه عادی نیست و انکار این واقعیت، حاصل جدا شدن حاکم از تجربه زیسته مردم است.
به گفته دکتر باقرینیا، فردی که دههها در رأس قدرت بوده، کمکم باور میکند که هرچه میگوید، حقیقت است و مسئولیتناپذیری را با فرافکنی و دشمنتراشی پنهان میکند. او افزود: «آقای خامنهای نه در صف نان ایستاده، نه قبض برق دیده، نه با حقوق کارمندی زندگی کرده. اطلاعاتش حاصل گزارشهای سانسورشده و چاپلوسی اطرافیان است.»
دکتر باقرینیا این وضعیت را حاصل «مهندسی واقعیت» نامید؛ جایی که حاکم و رسانههای وابسته، تصویری خیالی از جامعه میسازند تا هم خود و هم مردم را به باور آن وادارند. او هشدار داد که استبداد پیش از آنکه جامعه را نابود کند، خود مستبد را از توان تشخیص واقعیت محروم میسازد.
این استاد دانشگاه اخراجشده، دلایل فرافکنی و انکار را در افراد مستبد به شرح زیر فهرست کرد:
نیاز روانی به حفظ توهم کنترل و شکستناپذیری
جدایی کامل از تجربه زیسته مردم
محاصره شدن در دایرهای از چاپلوسان و سانسورها
ناتوانی سیاسی و روانی در پذیرش مسئولیت
تأثیر مخرب استبداد بر ادراک و قضاوت فرد
وی در پایان گفت: «در جهانی که دروغها به واقعیت تبدیل میشوند، گفتن حقیقت، خود یک عمل انقلابی است.»
#استبداد #استبداد_دینی #حسن_باقری_نیا #قدرت #پاسخگویی #مسئولیت_پذیری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
استبداد دینی و بازتولید آیین قربانی: روایت یک خشونت دائمی
✍حسن باقرینیا
در سپیدهدم تاریخ، انسانِ ناآگاه و ناتوان، در برابر نیروهای مرموز طبیعت و خدایان نامرئی، دچار وحشت میشد. او برای مهار این اضطراب، راهی جادویی یافت: قربانی کردن. این آیین، محصول ترکیبی از ترس، جهل و نیاز به کنترل بود. انسان باور داشت که اگر خون بدهد، خشمی فرو مینشیند؛ اگر چیزی عزیز را پیشکش کند، خطر دور میشود. و این دقیقاً جوهرهی تفکر جادویی (magical thinking) است که پیاژه در مراحل رشد شناختی کودک از آن سخن گفته است.
تفکر جادویی—از منظر روانشناختی—نوعی مکانیسم دفاعی برای کنار آمدن با بیقدرتی در برابر ناشناختهها هم هست. در این تفکر، فرد میان کنشهای خود (مانند قربانی، دعا، نذر، صدقه...) و رویدادهای بیرونی (مانند بلایا، بیماری، شکست، مرگ) رابطهای خیالی و ماورایی برقرار میکند. چنین باوری، نوعی توهم کنترل ایجاد میکند؛ یعنی حس کاذبِ تسلط بر جهانی که در واقع بیرحمانه و بینظم بهنظر میرسد.
این تفکر، در گذر زمان، تقدس یافت؛ و آیین قربانی، بدل شد به بخش تثبیتشدهای از فرهنگهای دینی و اجتماعی. در جامعهی ما، هنوز هم قربانی کردن حیوانات هنگام خرید خانه یا ماشین، نذر کردن برای سلامت فرزند، یا سر بریدن مرغ برای رفع بلا، مصادیق زندهی همان تفکر جادویی هستند. گرچه ظاهری مذهبی یا سنتی دارند، اما در باطن، بازماندهی ذهنیت اسطورهای بشر در عصر جهل و ترساند.
اما خطرناکترین شکل تداوم این تفکر، زمانیست که حکومت—بهویژه حکومت دینی—آن را نهادینه میکند. در ساختار استبداد دینی، همان منطق قربانیگری، شکل جدید و سازمانیافتهای پیدا میکند:
اعدام به جرم ارتداد، محاربه، افساد فیالارض؛
قتل برای حفظ نظم دینی؛
قربانیکردن انسانها بهعنوان ابزار تطهیر جامعه.
در اینجا نیز، همان تفکر جادویی عمل میکند:
«اگر این معترض را اعدام کنیم، نظم برمیگردد.»
«اگر این بیدین را بکشیم، خدا راضی میشود و بلا نمیآید.»
«اگر این زنِ بیحجاب را مجازات کنیم، امنیت اخلاقی حفظ میشود.»
این نوع تفکر، با آنکه در قالب فقه و شریعت عرضه میشود، اما در بنیان روانشناختی خود، تفاوتی با آیینهای پیشاتاریخی ندارد. تنها تفاوت آن است که امروز، این خشونت نه در غارها و معابد، بلکه در دادگاهها و زندانها اجرا میشود.
استبداد دینی، با سوءاستفاده از این ذهنیت جادویی، آیین قربانی را بازتولید میکند تا بقای خود را تضمین کند. جانِ انسان، تبدیل میشود به ابزار حفظ مشروعیت، نمایش قدرت، و زهرچشم گرفتن از جامعه. همانگونه که در دوران باستان، قربانیکردن یک کودک یا دختر برای «آرام کردن آسمان» رایج بود، امروز نیز جوانی به جرم نوشتن، اندیشیدن یا نافرمانی مدنی، به مرگ محکوم میشود تا خدایگان نظام، نفس راحتی بکشند. (یاد امثال محسن شکاری گرامی)
اما ما بهعنوان انسان مدرن، باید این زنجیرهی خشونت را بشکنیم.
باید از توهم جادویی عبور کنیم؛ از این تصور که ریختن خون، ما را از بلا و ناامنی نجات میدهد.
نه گوسفند، نه انسان، نباید بهای بقای ترس و توهم را بپردازد.
🔴 در جمهوری اسلامی، اعدام فقط یک مجازات نیست؛ بازتولید آیینیست از خشونت مقدس، قربانیگری مقدس، و تفکر جادویی در خدمت قدرت.
نه به اعدام؛ نه به قربانی کردن انسان برای بقای استبداد.
#استبداد_دینی #حکومت_ایدئولوژیک #قربانی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
✍حسن باقرینیا
در سپیدهدم تاریخ، انسانِ ناآگاه و ناتوان، در برابر نیروهای مرموز طبیعت و خدایان نامرئی، دچار وحشت میشد. او برای مهار این اضطراب، راهی جادویی یافت: قربانی کردن. این آیین، محصول ترکیبی از ترس، جهل و نیاز به کنترل بود. انسان باور داشت که اگر خون بدهد، خشمی فرو مینشیند؛ اگر چیزی عزیز را پیشکش کند، خطر دور میشود. و این دقیقاً جوهرهی تفکر جادویی (magical thinking) است که پیاژه در مراحل رشد شناختی کودک از آن سخن گفته است.
تفکر جادویی—از منظر روانشناختی—نوعی مکانیسم دفاعی برای کنار آمدن با بیقدرتی در برابر ناشناختهها هم هست. در این تفکر، فرد میان کنشهای خود (مانند قربانی، دعا، نذر، صدقه...) و رویدادهای بیرونی (مانند بلایا، بیماری، شکست، مرگ) رابطهای خیالی و ماورایی برقرار میکند. چنین باوری، نوعی توهم کنترل ایجاد میکند؛ یعنی حس کاذبِ تسلط بر جهانی که در واقع بیرحمانه و بینظم بهنظر میرسد.
این تفکر، در گذر زمان، تقدس یافت؛ و آیین قربانی، بدل شد به بخش تثبیتشدهای از فرهنگهای دینی و اجتماعی. در جامعهی ما، هنوز هم قربانی کردن حیوانات هنگام خرید خانه یا ماشین، نذر کردن برای سلامت فرزند، یا سر بریدن مرغ برای رفع بلا، مصادیق زندهی همان تفکر جادویی هستند. گرچه ظاهری مذهبی یا سنتی دارند، اما در باطن، بازماندهی ذهنیت اسطورهای بشر در عصر جهل و ترساند.
اما خطرناکترین شکل تداوم این تفکر، زمانیست که حکومت—بهویژه حکومت دینی—آن را نهادینه میکند. در ساختار استبداد دینی، همان منطق قربانیگری، شکل جدید و سازمانیافتهای پیدا میکند:
اعدام به جرم ارتداد، محاربه، افساد فیالارض؛
قتل برای حفظ نظم دینی؛
قربانیکردن انسانها بهعنوان ابزار تطهیر جامعه.
در اینجا نیز، همان تفکر جادویی عمل میکند:
«اگر این معترض را اعدام کنیم، نظم برمیگردد.»
«اگر این بیدین را بکشیم، خدا راضی میشود و بلا نمیآید.»
«اگر این زنِ بیحجاب را مجازات کنیم، امنیت اخلاقی حفظ میشود.»
این نوع تفکر، با آنکه در قالب فقه و شریعت عرضه میشود، اما در بنیان روانشناختی خود، تفاوتی با آیینهای پیشاتاریخی ندارد. تنها تفاوت آن است که امروز، این خشونت نه در غارها و معابد، بلکه در دادگاهها و زندانها اجرا میشود.
استبداد دینی، با سوءاستفاده از این ذهنیت جادویی، آیین قربانی را بازتولید میکند تا بقای خود را تضمین کند. جانِ انسان، تبدیل میشود به ابزار حفظ مشروعیت، نمایش قدرت، و زهرچشم گرفتن از جامعه. همانگونه که در دوران باستان، قربانیکردن یک کودک یا دختر برای «آرام کردن آسمان» رایج بود، امروز نیز جوانی به جرم نوشتن، اندیشیدن یا نافرمانی مدنی، به مرگ محکوم میشود تا خدایگان نظام، نفس راحتی بکشند. (یاد امثال محسن شکاری گرامی)
اما ما بهعنوان انسان مدرن، باید این زنجیرهی خشونت را بشکنیم.
باید از توهم جادویی عبور کنیم؛ از این تصور که ریختن خون، ما را از بلا و ناامنی نجات میدهد.
نه گوسفند، نه انسان، نباید بهای بقای ترس و توهم را بپردازد.
🔴 در جمهوری اسلامی، اعدام فقط یک مجازات نیست؛ بازتولید آیینیست از خشونت مقدس، قربانیگری مقدس، و تفکر جادویی در خدمت قدرت.
نه به اعدام؛ نه به قربانی کردن انسان برای بقای استبداد.
#استبداد_دینی #حکومت_ایدئولوژیک #قربانی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
جنگ از بیت آغاز شد یا از تلآویو؟
از شعارها شروع شد، یا از مرزها؟
مسئولیت خونهای ریخته با کیست؟
✍حسن باقرینیا
جنگی که این روزها میان جمهوری اسلامی و اسرائیل شعلهور شده، اگرچه در ظاهر میان دو قدرت نظامی جریان دارد، اما قربانیان واقعیاش مردمیاند که نه سلاحی به دست داشتهاند، نه تصمیمی گرفتهاند. اسرائیل، مراکز نظامی و هستهای ایران را هدف قرار داده، اما در میان دود و آوار، پیکر بیجان غیرنظامیان نیز به چشم میخورد. خون این بیگناهان، تنها بر دوش اسرائیل نیست؛ بخشی از آن بر دست رهبر جمهوری اسلامی، نیز سنگینی میکند.
آقای خامنهای سالهاست کشور را با سیاستهای خصمانه، ماجراجویانه و متوهمانه در مسیر تقابل و تنش دائمی با جهان قرار داده است. مردی که با قاطعیت میگفت: «نه مذاکره میکنیم، نه جنگ میشود»، امروز نهتنها باخفت در حال مذاکراه است، بلکه جنگی تمامعیار نیز بر ملت تحمیل کرده است. این، نه نتیجهی شرایط خارجی، بلکه محصول لجاجت و خودکامگی در بالاترین سطح تصمیمگیری است؛ محصول حاکمی که توهم نابودی اسرائیل را به ایدئولوژی رسمی کشور بدل کرده و آن را با هزینه مردم پیش برده است.
سالهاست که آقای خامنهای و سپاه پاسداران، با تبلیغ نابودی اسرائیل، فضای ایران را به میدان رجزخوانی تبدیل کردهاند. بیلبوردهای عظیم در شهرها با شعار «اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید»، تنها نشانهای از این توهم است. این نمایشها، نهفقط سخیف که خطرناکاند؛ و در ادبیات جهانی، مصداق روشن تهدید به نسلکشی محسوب میشوند.
در کنار این رجزخوانیها، سپاه پاسداران با دخالت نظامی در لبنان، سوریه، یمن و غزه، عملاً ایران را به بازیگری مخرب در منطقه بدل کرده است. همه این اقدامات، تحت حمایت مستقیم رهبر جمهوری اسلامی انجام شده؛ رهبری که منافع مردم ایران را قربانی بلندپروازیهای ایدئولوژیک و توهم رهبری امت اسلامی کرده است.
امروز، موشکی که بر سر مردم فرود میآید، سایهاش سالها پیش در خطبهها و شعارهای آقای خامنهای افتاده بود. او جنگ را، پیش از آنکه نخستین موشک شلیک شود، با کلماتش آغاز کرده بود.
این جنگ، جنگ مردم ایران نیست. این میدان، میدان خواست ملت نیست. این آتش، از درون خانهای زبانه کشیده که با ایشان آغاز میشود و با سپاه ادامه مییابد. و در مرگ هر غیرنظامی، در رنج هر کودک، در اشک هر مادری که عزیزش را از دست داده، آقای خامنهای شریک جرم است.
#استبداد_دینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #جنگ #نه_به_جنگ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از شعارها شروع شد، یا از مرزها؟
مسئولیت خونهای ریخته با کیست؟
✍حسن باقرینیا
جنگی که این روزها میان جمهوری اسلامی و اسرائیل شعلهور شده، اگرچه در ظاهر میان دو قدرت نظامی جریان دارد، اما قربانیان واقعیاش مردمیاند که نه سلاحی به دست داشتهاند، نه تصمیمی گرفتهاند. اسرائیل، مراکز نظامی و هستهای ایران را هدف قرار داده، اما در میان دود و آوار، پیکر بیجان غیرنظامیان نیز به چشم میخورد. خون این بیگناهان، تنها بر دوش اسرائیل نیست؛ بخشی از آن بر دست رهبر جمهوری اسلامی، نیز سنگینی میکند.
آقای خامنهای سالهاست کشور را با سیاستهای خصمانه، ماجراجویانه و متوهمانه در مسیر تقابل و تنش دائمی با جهان قرار داده است. مردی که با قاطعیت میگفت: «نه مذاکره میکنیم، نه جنگ میشود»، امروز نهتنها باخفت در حال مذاکراه است، بلکه جنگی تمامعیار نیز بر ملت تحمیل کرده است. این، نه نتیجهی شرایط خارجی، بلکه محصول لجاجت و خودکامگی در بالاترین سطح تصمیمگیری است؛ محصول حاکمی که توهم نابودی اسرائیل را به ایدئولوژی رسمی کشور بدل کرده و آن را با هزینه مردم پیش برده است.
سالهاست که آقای خامنهای و سپاه پاسداران، با تبلیغ نابودی اسرائیل، فضای ایران را به میدان رجزخوانی تبدیل کردهاند. بیلبوردهای عظیم در شهرها با شعار «اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید»، تنها نشانهای از این توهم است. این نمایشها، نهفقط سخیف که خطرناکاند؛ و در ادبیات جهانی، مصداق روشن تهدید به نسلکشی محسوب میشوند.
در کنار این رجزخوانیها، سپاه پاسداران با دخالت نظامی در لبنان، سوریه، یمن و غزه، عملاً ایران را به بازیگری مخرب در منطقه بدل کرده است. همه این اقدامات، تحت حمایت مستقیم رهبر جمهوری اسلامی انجام شده؛ رهبری که منافع مردم ایران را قربانی بلندپروازیهای ایدئولوژیک و توهم رهبری امت اسلامی کرده است.
امروز، موشکی که بر سر مردم فرود میآید، سایهاش سالها پیش در خطبهها و شعارهای آقای خامنهای افتاده بود. او جنگ را، پیش از آنکه نخستین موشک شلیک شود، با کلماتش آغاز کرده بود.
این جنگ، جنگ مردم ایران نیست. این میدان، میدان خواست ملت نیست. این آتش، از درون خانهای زبانه کشیده که با ایشان آغاز میشود و با سپاه ادامه مییابد. و در مرگ هر غیرنظامی، در رنج هر کودک، در اشک هر مادری که عزیزش را از دست داده، آقای خامنهای شریک جرم است.
#استبداد_دینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #جنگ #نه_به_جنگ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا: صدای نقد حتی در میان آژیر جنگ خاموش نمیشود
دکتر حسن باقرینیا در ویدئویی تازه با انتقاد از فضای امنیتی و فشار برای سکوت، تأکید کرد که مردم ایران نباید فریب تکرار واژه «برهه حساس کنونی» را بخورند. او گفت: «۴۷ سال است که جمهوری اسلامی در هر بحران، منتقدان را به سکوت واداشته؛ از اشغال سفارت و جنگ ۸ ساله تا قتلهای زنجیرهای، پرونده هستهای، سرکوب آبان ۹۸ و خیزش مهسا.»
او افزود: «حالا در سایه جنگ با اسرائیل، دوباره همان روایت تکرار میشود: الان وقت انتقاد نیست، باید پشت نظام بود. اما حقیقت این است که ما دقیقاً همین حالا باید حرف بزنیم. چون این حکومت سالهاست خودش با مردمش در جنگ است؛ از گلولههای آبان تا فقر و شکنجه.»
باقرینیا تأکید کرد: «سکوت در چنین لحظهای یعنی تأیید سرکوب و جنگطلبی. یعنی حکومت مجاز است هر کاری بخواهد انجام دهد چون کشور در خطر است. اما جمهوری اسلامی هیچگاه ما را به صلح نرسانده، فقط از بحران برای بقا استفاده کرده است.»
او در پایان گفت: «دموکراسی با سکوت ساخته نمیشود، با شجاعت ساخته میشود؛ شجاعت اینکه حتی زیر آژیر جنگ بگوییم نه، ما با استبداد و جنگ نیستیم. نه برچسب خائن ما را ساکت میکند، نه ترس از بحران. ما صدای نقدیم، حتی در صدای آژیر.»
#حسن_باقری_نیا #نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_جنگ #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر حسن باقرینیا در ویدئویی تازه با انتقاد از فضای امنیتی و فشار برای سکوت، تأکید کرد که مردم ایران نباید فریب تکرار واژه «برهه حساس کنونی» را بخورند. او گفت: «۴۷ سال است که جمهوری اسلامی در هر بحران، منتقدان را به سکوت واداشته؛ از اشغال سفارت و جنگ ۸ ساله تا قتلهای زنجیرهای، پرونده هستهای، سرکوب آبان ۹۸ و خیزش مهسا.»
او افزود: «حالا در سایه جنگ با اسرائیل، دوباره همان روایت تکرار میشود: الان وقت انتقاد نیست، باید پشت نظام بود. اما حقیقت این است که ما دقیقاً همین حالا باید حرف بزنیم. چون این حکومت سالهاست خودش با مردمش در جنگ است؛ از گلولههای آبان تا فقر و شکنجه.»
باقرینیا تأکید کرد: «سکوت در چنین لحظهای یعنی تأیید سرکوب و جنگطلبی. یعنی حکومت مجاز است هر کاری بخواهد انجام دهد چون کشور در خطر است. اما جمهوری اسلامی هیچگاه ما را به صلح نرسانده، فقط از بحران برای بقا استفاده کرده است.»
او در پایان گفت: «دموکراسی با سکوت ساخته نمیشود، با شجاعت ساخته میشود؛ شجاعت اینکه حتی زیر آژیر جنگ بگوییم نه، ما با استبداد و جنگ نیستیم. نه برچسب خائن ما را ساکت میکند، نه ترس از بحران. ما صدای نقدیم، حتی در صدای آژیر.»
#حسن_باقری_نیا #نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_جنگ #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech