#رحیم_رسولی از شاعران خوشقریحه ای است که اشعار طنزش بسیار شنیدنی است. او در شعر «صلواتنامه» با زبانی طنز به #نقد_اجتماعی میپردازد.
بخشی از این شعر #طنز را در پائین میخوانید:
از اول روضه تا به آخر صلوات
تا مجلس ما شود معطر صلوات
فعلا بزنیم و پایکوبی بکنیم
بعدا که شدیم خاکْ بر سر صلوات
این خطه عجب شراب خوبی دارد
بر ریشهی خاک ِ تاکْپرور صلوات
در مجلس هر که هر چه کردی کردی!
در مجلس شیخ و اهل منبر #صلوات
تسبیح بچرخان و فقط ذکر بگو
بر هر چه شد بر تو مقرر صلوات
این قدر به خواهران ما گیر نده
بر خواهر و مادرت برادر صلوات
در خانه که هستی دو سه تا پیک بزن
حارج شدهای همین که از در صلوات
شادی روان اهل دنیا ممنوع!
شادی روان اهل محشر صلوات
ای نسل به پا خاسته با تاب و طناب
بر سرو و سپیدار و صنوبر صلوات
رقصندهی روی دار را شاد کنید
بر روح جگرگوشهی مادر صلوات
دزدان همه حکم سازمانی دارند
بر غیرت قاضی و کلانتر صلوات
@Tavaana_Tavaanatech
#شعر
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
بخشی از این شعر #طنز را در پائین میخوانید:
از اول روضه تا به آخر صلوات
تا مجلس ما شود معطر صلوات
فعلا بزنیم و پایکوبی بکنیم
بعدا که شدیم خاکْ بر سر صلوات
این خطه عجب شراب خوبی دارد
بر ریشهی خاک ِ تاکْپرور صلوات
در مجلس هر که هر چه کردی کردی!
در مجلس شیخ و اهل منبر #صلوات
تسبیح بچرخان و فقط ذکر بگو
بر هر چه شد بر تو مقرر صلوات
این قدر به خواهران ما گیر نده
بر خواهر و مادرت برادر صلوات
در خانه که هستی دو سه تا پیک بزن
حارج شدهای همین که از در صلوات
شادی روان اهل دنیا ممنوع!
شادی روان اهل محشر صلوات
ای نسل به پا خاسته با تاب و طناب
بر سرو و سپیدار و صنوبر صلوات
رقصندهی روی دار را شاد کنید
بر روح جگرگوشهی مادر صلوات
دزدان همه حکم سازمانی دارند
بر غیرت قاضی و کلانتر صلوات
@Tavaana_Tavaanatech
#شعر
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
زادروز رضا #براهنی
« معشوقِ جانبهبهارآغشتهی منی»
#رضابراهنی، #نویسنده، #شاعر و #منتقد ادبی در ۲۱ آذر ۱۳۱۴ خورشیدی در تبریز به دنیا آمد. وی عضو #کانون_نویسندگان ایران و از چهرههایی است که در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران همکاری داشت. او همچنین رئیس سابق انجمن #قلم کانادا است. آثار او به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شدهاست.
براهنی در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت، سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکتری در رشته خود به ایران بازگشت و در دانشگاه به تدریس مشغول شد.
وی تا زمان حضور در ایران او چند دوره کارگاه #نقد، #شعر و #قصه نویسی برگزار کرد که از مشهورترین شاگردان او در آن کارگاهها میتوان به شیوا ارسطویی، هوشیار انصاری فر، شمس آقاجانی، روزبه حسینی، عباس حبیبی بدرآبادی، مهسا محبعلی، سید علیرضا میرعلینقی، فرخنده حاجی زاده، ناهید توسلی، ایرنا محیالدینبناب، رؤیا تفتی، رزا جمالی، احمد نادعلی، رضا شمسی، علی ربیعی وزیری، پیمان سلطانی و... اشاره کرد که باعث شکل گیری یک جریان در دهه هفتاد شمسی شدند.
آثــــار ادبـــی:
اشعار
ـــــــــ
آهوان باغ (۱۳۴۱)
جنگل و شهر (۱۳۴۳)
شبی از نیمروز(۱۳۴۴)
مصیبتی زیر آفتاب(۱۳۴۹)
گل بر گسترده ماه(۱۳۴۹)
ظل الله(۱۳۵۸)
نقابها و بندها (انگلیسی)(۱۳۵۶)
غمهای بزرگ(۱۳۶۳)
بیا کنار پنجره(۱۳۶۷)
اسماعیل(۱۳۶۶)
رمان
ــــــــــ
آواز کشتگان
رازهای سرزمین من
آزاده خانم و نویسندهاش، ناشر: انتشارات کاروان
الیاس در نیویورک
روزگار دوزخی آقای ایاز
چاه به چاه
نقد ادبی
ـــــــــــ
طلا در مس
قصهنویسی
کیمیا و خاک
تاریخ مذکر
در انقلاب ایران
خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟
ویدیو: https://goo.gl/7Fb9wY
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
« معشوقِ جانبهبهارآغشتهی منی»
#رضابراهنی، #نویسنده، #شاعر و #منتقد ادبی در ۲۱ آذر ۱۳۱۴ خورشیدی در تبریز به دنیا آمد. وی عضو #کانون_نویسندگان ایران و از چهرههایی است که در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران همکاری داشت. او همچنین رئیس سابق انجمن #قلم کانادا است. آثار او به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شدهاست.
براهنی در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت، سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکتری در رشته خود به ایران بازگشت و در دانشگاه به تدریس مشغول شد.
وی تا زمان حضور در ایران او چند دوره کارگاه #نقد، #شعر و #قصه نویسی برگزار کرد که از مشهورترین شاگردان او در آن کارگاهها میتوان به شیوا ارسطویی، هوشیار انصاری فر، شمس آقاجانی، روزبه حسینی، عباس حبیبی بدرآبادی، مهسا محبعلی، سید علیرضا میرعلینقی، فرخنده حاجی زاده، ناهید توسلی، ایرنا محیالدینبناب، رؤیا تفتی، رزا جمالی، احمد نادعلی، رضا شمسی، علی ربیعی وزیری، پیمان سلطانی و... اشاره کرد که باعث شکل گیری یک جریان در دهه هفتاد شمسی شدند.
آثــــار ادبـــی:
اشعار
ـــــــــ
آهوان باغ (۱۳۴۱)
جنگل و شهر (۱۳۴۳)
شبی از نیمروز(۱۳۴۴)
مصیبتی زیر آفتاب(۱۳۴۹)
گل بر گسترده ماه(۱۳۴۹)
ظل الله(۱۳۵۸)
نقابها و بندها (انگلیسی)(۱۳۵۶)
غمهای بزرگ(۱۳۶۳)
بیا کنار پنجره(۱۳۶۷)
اسماعیل(۱۳۶۶)
رمان
ــــــــــ
آواز کشتگان
رازهای سرزمین من
آزاده خانم و نویسندهاش، ناشر: انتشارات کاروان
الیاس در نیویورک
روزگار دوزخی آقای ایاز
چاه به چاه
نقد ادبی
ـــــــــــ
طلا در مس
قصهنویسی
کیمیا و خاک
تاریخ مذکر
در انقلاب ایران
خطاب به پروانهها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم؟
ویدیو: https://goo.gl/7Fb9wY
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
YouTube
رضا براهنی | از هوش می
شعرخوانیِ رضا براهنی | فروردین ۹۲دوهفته با فرهنگ ایران در استراسبورگQuinzaine Culturelle Iranienne à Strasbourgau Café le Rendez-Vous
«...این که خفته است در این خاک منم
ایرجم، ایرج شیرین سخنم
مدفن عشق جهان است اینجا
یک جهان عشق نهان است اینجا
عاشقی بوده به دنیا فن من
مدفن عشق بود مدفن من
آنچه از مال جهان هستی بود
حرف عیش و طرب مستی بود...»
ایرج میرزا در ۲۲ اسفندماه ۱۳۰۴ در تهران به دلیل سکته قلبی درگذشت و او را در گورستان #ظهیرالدوله به خاک سپردند.
بسیاری از ما تجربهی این را داریم که در خانه، بزرگترها برخی از کتابها را از دسترس نوجوانان و جوانان ِ خانه دور نگاه میداشتهاند تا مبادا نوجوانان آن کتابها را بخوانند و به زعم آنها تحت تاثیر بدآموزیهای آن کتابها قرار بگیرند. برای مثال بسیار از خانوادهها با کتابهای «صادق هدایت» چنین میکردهاند. ایرج میرزا، از شاعران برجستهی عصر #مشروطه نیز از جملهی کسانی بود که برخی گمان داشتند که خواندن اشعارش به دلیل داشتن حرفهای رکیک بدآموزی دارد.
چند سال پیش بود که شهرداری مشهد نام بلوار ایرج میرزا را به «جلال آلاحمد» تغییر داد و با نصب پارچهای در محل بلوار دلایل این تغییر نام را چنین برشمرد: «ایرج میرزا، بنیانگذار نوع خاصی از ادبیات پرونوگرافی (مستهجن) است که تا پیش از از او هرگز مضامین و مفاهیم مبتذل بدینسان در عرصهی فرهنگ مکتوب ما وارد نشده بود. لبهی تیز حملات ادبی ایرج میرزا پیوسته متوجه مفاهیم ارزش دینی و ارکان اصلی شریعت (از جمله نماز) بوده و بر نمادهای اصول و فروع دین و نهادهای برخاسته از آن به طور مکرر حمله شده است. سخیفسازی نمادها ارزشی دین اسلام و تخفیف شان آن و به خصوص نازلسازی جایگاه روحانیت معظم شیعه مهمترین وجه محتوایی اشعار ایرج میرزا بوده است.»
«پروفسور مار»، ایرانشناس نامدار روس، ایرج میرزا را چنین توصیف کرده است: «مردی بود سیاهسوخته و لاغراندام و متوسطالقامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آنها را میخواند جان میگرفت… ایرج میرزا را از زمرهی شاعران برجستهی عصر #مشروطیت میدانند. شاید بتوان وی را از شاعران مطرح دوران تجدد در ادبیات ایران نیز به شمار آورد.»
وجود الفاظ رکیک در اشعار ایرج میرزا موجب شد که برخی از منتقدان، آثار تربیتی منفیای بر اشعار او مترتب بدانند. از شعرهای شناختهشدهی دیگر ایرج میرزا میتوان به شعری اشاره کرد که در افواه عمومی به «حجاب» شهره گشته است و در آن کلمات رکیک بسیاری در #نقد حجاب اسلامی به کار رفته است. مخالفت #ایرج_میرزا با برخی از شعائر مذهبی-مانند #شعر #منتقدانه او در مورد عزاداری محرم- و همچنین هجو روحانیت - مثلا شعر او در هجو شیخ فضلالله نوری- و نقد روضهخوانی موجب شد که بخش سنتی جامعه و روحانیان اشعار او را نپسندند. وقتی ایرج میرزا میسرود که در ایران تا بُوَد آخوند و مفتی / به روز بدتر از این هم بیفتی روحانیان کثیری از او رنجیده میشدند.
ملکالشعرای بهار در رثای ایرج میرزا سروده است که:
سکته کرد و مرد ایرج میرزا
قلب ما افسرد ایرج میرزا
بود مانند می صاف ِ طهور
خالی از هر دُرد ایرج میرزا
سعدیای نو بود و چون سعدی به دهر
شعر نو آورد ایرج میرزا
از دل یارن به اشعار لطیف
رنگ غم بسترد ایرج میرزا
دائما در شادی یاران خویش
پای میافشرد ایرج میرزا
برخلافْ آخر ز مرگ خویشتن
خلق را آزرد ایرج میرزا
ای دریغا کانچه را آورده بود
رفت و با خود برد ایرج میرزا
گورکن فضل و ادب را گل گرفت
چون به گل بسپرد ایرج میرزا
سکته کرد و از پس پنجاه و پنج
لحظهای نشمرد ایرج میرزا
مرد آسان لیک مشکل کرد کار
بر بزرگ و خرد ایرج میرزا
گفت بهر سال تاریخش بهار:
وه چه راحت مرد ایرج میرزا
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1xihdmH
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ایرجم، ایرج شیرین سخنم
مدفن عشق جهان است اینجا
یک جهان عشق نهان است اینجا
عاشقی بوده به دنیا فن من
مدفن عشق بود مدفن من
آنچه از مال جهان هستی بود
حرف عیش و طرب مستی بود...»
ایرج میرزا در ۲۲ اسفندماه ۱۳۰۴ در تهران به دلیل سکته قلبی درگذشت و او را در گورستان #ظهیرالدوله به خاک سپردند.
بسیاری از ما تجربهی این را داریم که در خانه، بزرگترها برخی از کتابها را از دسترس نوجوانان و جوانان ِ خانه دور نگاه میداشتهاند تا مبادا نوجوانان آن کتابها را بخوانند و به زعم آنها تحت تاثیر بدآموزیهای آن کتابها قرار بگیرند. برای مثال بسیار از خانوادهها با کتابهای «صادق هدایت» چنین میکردهاند. ایرج میرزا، از شاعران برجستهی عصر #مشروطه نیز از جملهی کسانی بود که برخی گمان داشتند که خواندن اشعارش به دلیل داشتن حرفهای رکیک بدآموزی دارد.
چند سال پیش بود که شهرداری مشهد نام بلوار ایرج میرزا را به «جلال آلاحمد» تغییر داد و با نصب پارچهای در محل بلوار دلایل این تغییر نام را چنین برشمرد: «ایرج میرزا، بنیانگذار نوع خاصی از ادبیات پرونوگرافی (مستهجن) است که تا پیش از از او هرگز مضامین و مفاهیم مبتذل بدینسان در عرصهی فرهنگ مکتوب ما وارد نشده بود. لبهی تیز حملات ادبی ایرج میرزا پیوسته متوجه مفاهیم ارزش دینی و ارکان اصلی شریعت (از جمله نماز) بوده و بر نمادهای اصول و فروع دین و نهادهای برخاسته از آن به طور مکرر حمله شده است. سخیفسازی نمادها ارزشی دین اسلام و تخفیف شان آن و به خصوص نازلسازی جایگاه روحانیت معظم شیعه مهمترین وجه محتوایی اشعار ایرج میرزا بوده است.»
«پروفسور مار»، ایرانشناس نامدار روس، ایرج میرزا را چنین توصیف کرده است: «مردی بود سیاهسوخته و لاغراندام و متوسطالقامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار. اشعار ایرج وقتی خودش آنها را میخواند جان میگرفت… ایرج میرزا را از زمرهی شاعران برجستهی عصر #مشروطیت میدانند. شاید بتوان وی را از شاعران مطرح دوران تجدد در ادبیات ایران نیز به شمار آورد.»
وجود الفاظ رکیک در اشعار ایرج میرزا موجب شد که برخی از منتقدان، آثار تربیتی منفیای بر اشعار او مترتب بدانند. از شعرهای شناختهشدهی دیگر ایرج میرزا میتوان به شعری اشاره کرد که در افواه عمومی به «حجاب» شهره گشته است و در آن کلمات رکیک بسیاری در #نقد حجاب اسلامی به کار رفته است. مخالفت #ایرج_میرزا با برخی از شعائر مذهبی-مانند #شعر #منتقدانه او در مورد عزاداری محرم- و همچنین هجو روحانیت - مثلا شعر او در هجو شیخ فضلالله نوری- و نقد روضهخوانی موجب شد که بخش سنتی جامعه و روحانیان اشعار او را نپسندند. وقتی ایرج میرزا میسرود که در ایران تا بُوَد آخوند و مفتی / به روز بدتر از این هم بیفتی روحانیان کثیری از او رنجیده میشدند.
ملکالشعرای بهار در رثای ایرج میرزا سروده است که:
سکته کرد و مرد ایرج میرزا
قلب ما افسرد ایرج میرزا
بود مانند می صاف ِ طهور
خالی از هر دُرد ایرج میرزا
سعدیای نو بود و چون سعدی به دهر
شعر نو آورد ایرج میرزا
از دل یارن به اشعار لطیف
رنگ غم بسترد ایرج میرزا
دائما در شادی یاران خویش
پای میافشرد ایرج میرزا
برخلافْ آخر ز مرگ خویشتن
خلق را آزرد ایرج میرزا
ای دریغا کانچه را آورده بود
رفت و با خود برد ایرج میرزا
گورکن فضل و ادب را گل گرفت
چون به گل بسپرد ایرج میرزا
سکته کرد و از پس پنجاه و پنج
لحظهای نشمرد ایرج میرزا
مرد آسان لیک مشکل کرد کار
بر بزرگ و خرد ایرج میرزا
گفت بهر سال تاریخش بهار:
وه چه راحت مرد ایرج میرزا
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1xihdmH
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
توانا
ایرج میرزا؛ شاعر مشروطه
بسیاری از ما تجربه این را داریم که در خانه، بزرگترها برخی از کتابها را از دسترس نوجوانان و جوانان خانه دور نگاه میداشتهاند تا مبادا نوجوانان آن کتابها را بخوانند و به زعم آنها تحت تاثیر
زادروز جمال میرصادقی، #داستاننویس ایرانی
#جمال_میرصادقی،داستاننویس ایرانی که تا کنون بیش از چهل #رمان، #داستان کوتاه و #نقد_ادبی نوشته است در میان کتابخوانان ایرانی چهرهای شناختهشده است. میرصادقی با «درازنای شب»، «بادها خبر از تغییر فصل میدهند» و «شبچراغ» برای جامعهی ادبی ایران نامی آشنا است.میرصادقی در آثار #ادبی خود رویدادهای سیاسی و اجتماعی و مسائل و مشکلات طبقات فرودست جامعه را بازتاب میدهد. برخی از آثار میرصادقی مدتها است که در ایران اجازهی انتشار ندارد. کتابهای «دختری با ریسمان نقرهای»، «سپیدهدمان» و کتاب «پیشکسوتهای داستان کوتاه» از جملهی این کتابها هستند. «دختری با ریسمان نقرهای» داستان مرد نقاشی است که «دختری با ریسمان نقرهای به مثابه شخصیتی ذهنی و وهمی منبع الهام او در خلق آثارش میشود.» جمال میرصادقی متولد نوزدهم اردیبهشتماه ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران و در محلهی دردار خیابان ری است. پدر و جد پدریاش همه در تهران به دنیا آمدهاند.
میرصادقی از مادرش به نیکی یاد میکند تا جایی که میگوید:«من هر چه دارم از مادرم دارم». برخلاف مادر میرصادقی پدر را فردی قشری میداند که معتقد بود که «درسخواندن بچه را هرهریمذهب میکند» و از اینرو جمال اجازه پیدا نمیکند که بعد از دریافت تصدیق ششم ابتدایی درس بخواند و به خواست پدر ترک تحصیل میکند و وارد بازار کار میشود.
جمال مدت سه ماه در قصابی پدرش کار میکند. او در این مدت بیمار میشود و پس از بهبودیاش دیگر به خواست پدر گردن نمیگذارد و به کمک پدربزرگ و مادرش دوباره به مدرسه بازمیگردد. جمال تنها سیزده چهارده سال سن دارد که معلم سرخانه میشود و میتواند از این طریق پول توجیبی خود را تامین کند. جمال میرصادقی در سال ۱۳۳۳ و در همان زمان که در سال آخر دبیرستان در حال تحصیل است دورهی تربیت معلم میگذراند و با دریافت دیپلم وارد دانشگاه میشود و در رشتهی #ادبیات به تحصیل میپردازد.
جمال میرصادقی در گفتوگویی از اولین کتابهایی میگوید که در کودکی خوانده است و بر نویسندهشدن او تاثیر فراوان برجا گذاشته است. او زمانی را به یاد میآورد که کلاس چهارم ابتدایی درس میخواند و به دلیل اختلافاتی که مادرش با مادرشوهر داشت از خانه قهر میکند. جمال در یک روز تابستان که از این خانهنشینی خسته شده است تلاش میکند که از خانه خارج بشود اما موفق نمیشود و بیهدف وارد آبانباری میشود. او ماجرا را اینگونه به یاد میآورد: «بعد از کندوکاو در آب انبار کتابی را که جلد و کاغذهايش از فرط کهنهگی زرد شده بود پيدا کردم بنام اميرارسلان. کتاب مصوری بود که خواندنش مرا در خود غرق کرد. مادربزرگ وقتی #کتاب را در دست من ديد تلاش کرد آن را از من بگيرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/JVTRVE
@Tavaana_TavaanaTech
#جمال_میرصادقی،داستاننویس ایرانی که تا کنون بیش از چهل #رمان، #داستان کوتاه و #نقد_ادبی نوشته است در میان کتابخوانان ایرانی چهرهای شناختهشده است. میرصادقی با «درازنای شب»، «بادها خبر از تغییر فصل میدهند» و «شبچراغ» برای جامعهی ادبی ایران نامی آشنا است.میرصادقی در آثار #ادبی خود رویدادهای سیاسی و اجتماعی و مسائل و مشکلات طبقات فرودست جامعه را بازتاب میدهد. برخی از آثار میرصادقی مدتها است که در ایران اجازهی انتشار ندارد. کتابهای «دختری با ریسمان نقرهای»، «سپیدهدمان» و کتاب «پیشکسوتهای داستان کوتاه» از جملهی این کتابها هستند. «دختری با ریسمان نقرهای» داستان مرد نقاشی است که «دختری با ریسمان نقرهای به مثابه شخصیتی ذهنی و وهمی منبع الهام او در خلق آثارش میشود.» جمال میرصادقی متولد نوزدهم اردیبهشتماه ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران و در محلهی دردار خیابان ری است. پدر و جد پدریاش همه در تهران به دنیا آمدهاند.
میرصادقی از مادرش به نیکی یاد میکند تا جایی که میگوید:«من هر چه دارم از مادرم دارم». برخلاف مادر میرصادقی پدر را فردی قشری میداند که معتقد بود که «درسخواندن بچه را هرهریمذهب میکند» و از اینرو جمال اجازه پیدا نمیکند که بعد از دریافت تصدیق ششم ابتدایی درس بخواند و به خواست پدر ترک تحصیل میکند و وارد بازار کار میشود.
جمال مدت سه ماه در قصابی پدرش کار میکند. او در این مدت بیمار میشود و پس از بهبودیاش دیگر به خواست پدر گردن نمیگذارد و به کمک پدربزرگ و مادرش دوباره به مدرسه بازمیگردد. جمال تنها سیزده چهارده سال سن دارد که معلم سرخانه میشود و میتواند از این طریق پول توجیبی خود را تامین کند. جمال میرصادقی در سال ۱۳۳۳ و در همان زمان که در سال آخر دبیرستان در حال تحصیل است دورهی تربیت معلم میگذراند و با دریافت دیپلم وارد دانشگاه میشود و در رشتهی #ادبیات به تحصیل میپردازد.
جمال میرصادقی در گفتوگویی از اولین کتابهایی میگوید که در کودکی خوانده است و بر نویسندهشدن او تاثیر فراوان برجا گذاشته است. او زمانی را به یاد میآورد که کلاس چهارم ابتدایی درس میخواند و به دلیل اختلافاتی که مادرش با مادرشوهر داشت از خانه قهر میکند. جمال در یک روز تابستان که از این خانهنشینی خسته شده است تلاش میکند که از خانه خارج بشود اما موفق نمیشود و بیهدف وارد آبانباری میشود. او ماجرا را اینگونه به یاد میآورد: «بعد از کندوکاو در آب انبار کتابی را که جلد و کاغذهايش از فرط کهنهگی زرد شده بود پيدا کردم بنام اميرارسلان. کتاب مصوری بود که خواندنش مرا در خود غرق کرد. مادربزرگ وقتی #کتاب را در دست من ديد تلاش کرد آن را از من بگيرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/JVTRVE
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
جمال میرصادقی؛ داستاننویس
جمال میرصادقی،داستاننویس ایرانی که تا کنون بیش از چهل رمان، داستان کوتاه و نقد ادبی نوشته است در میان کتابخوانان ایرانی چهرهای شناختهشده است. میرصادقی با «درازنای شب»، «بادها خبر از تغییر فصل
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چند روز پیش ویدیویی از توهین یک معمم به نام حامدرضا معاونیان به علی کریمی، فوتبالیست نامدار ایرانی منتشر شد.
ستاره سابق فوتبال ایران و آسیا، پیشتر و در اعتراض به نذریدادن، با انتشار یک استوری در حساب اینستاگرام نوشته بود: «میلیاردها تومان خرج میکنیم نذری بدهیم و در پایان، آرزوی شفای بیماری را داریم که برای نداشتن پول درمان میمیرد.»
معاونیان که یک روضهخوان است و در برخی هیئتها منبر میرود، در سخنانش که مشاهده میکنید، به علی کریمی شدیدا هتاکی کرد.
اما، علی کریمی هم توهین این معمم را بی پاسخ نگذاشت و در اینستاگرام خود نوشت:
«بىشرف تو دوزارى هستى كه به اسم اسلام هر زر مفتى ميزنى، در پايان هم جربزه اينو ندارى كامنت و تگ هاتو باز بذارى تا مردم نظر بدن!!؟؟
ولى من كامنتم رو باز ميذارم تا مردم نظرشونو در مورد من و تو بدن!!
بسم الله»
- افراد معمم در جمهوری اسلامی، معمولا خود را در جایگاهی برتر میدانند و با احساس امنیت به سایر شهروندان متعرض شده و توهین میکنند و اغلب به خاطر اتصالشان با قدرت، منتقدان را با توهین و تهدید، منکوب میکنند و کسی پاسخ آنها را نمیدهد. تا جایی که این فرد روضهخوان هم به انتقاد ملایم علی کریمی با هتاکی پاسخ داد، اما همیشه توهینها بی پاسخ نمیمانند....
به نظر شما برای آنکه بتوان آزادانه مناسک مذهبی را به نقد کشید، چه لوازمی لازم است؟ چرا نباید کسی بتواند مثلا به نذری، سینهزنی، جمکران، روضهخوانی و ... انتقاد کند؟
لطفا نظراتتان را بدون توهین بنویسید.
#نذری #معاونیان #علی_کریمی #نقد_مذهب #نقد_دین #فقر #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چند روز پیش ویدیویی از توهین یک معمم به نام حامدرضا معاونیان به علی کریمی، فوتبالیست نامدار ایرانی منتشر شد.
ستاره سابق فوتبال ایران و آسیا، پیشتر و در اعتراض به نذریدادن، با انتشار یک استوری در حساب اینستاگرام نوشته بود: «میلیاردها تومان خرج میکنیم نذری بدهیم و در پایان، آرزوی شفای بیماری را داریم که برای نداشتن پول درمان میمیرد.»
معاونیان که یک روضهخوان است و در برخی هیئتها منبر میرود، در سخنانش که مشاهده میکنید، به علی کریمی شدیدا هتاکی کرد.
اما، علی کریمی هم توهین این معمم را بی پاسخ نگذاشت و در اینستاگرام خود نوشت:
«بىشرف تو دوزارى هستى كه به اسم اسلام هر زر مفتى ميزنى، در پايان هم جربزه اينو ندارى كامنت و تگ هاتو باز بذارى تا مردم نظر بدن!!؟؟
ولى من كامنتم رو باز ميذارم تا مردم نظرشونو در مورد من و تو بدن!!
بسم الله»
- افراد معمم در جمهوری اسلامی، معمولا خود را در جایگاهی برتر میدانند و با احساس امنیت به سایر شهروندان متعرض شده و توهین میکنند و اغلب به خاطر اتصالشان با قدرت، منتقدان را با توهین و تهدید، منکوب میکنند و کسی پاسخ آنها را نمیدهد. تا جایی که این فرد روضهخوان هم به انتقاد ملایم علی کریمی با هتاکی پاسخ داد، اما همیشه توهینها بی پاسخ نمیمانند....
به نظر شما برای آنکه بتوان آزادانه مناسک مذهبی را به نقد کشید، چه لوازمی لازم است؟ چرا نباید کسی بتواند مثلا به نذری، سینهزنی، جمکران، روضهخوانی و ... انتقاد کند؟
لطفا نظراتتان را بدون توهین بنویسید.
#نذری #معاونیان #علی_کریمی #نقد_مذهب #نقد_دین #فقر #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به نظر شما یک نقد سازنده چه ویژگیهایی دارد؟
آیا با ویژگیهای نقد آشنایی دارید؟ آیا هنگام انتقاد از «دیگری» چارچوب اصلی نقد را رعایت میکنید؟
به صفحه گفتوشنود بپیوندید و در برنامههای کلابهاوس با اصول نقد آشنا شوید. در این صفحه همچنین درباره جایگاه خداناباوران یا باورمندان به ادیان و مذاهبی غیر از اسلام شیعی در جامعه مینویسیم.
نقد سازنده
طرح از مانا نیستانی
https://tavaana.org/constructive-criticism/
#گفتگو_توانا
#یاری_مدنی_توانا
#کارتون
#نقد
@dialogue1402
آیا با ویژگیهای نقد آشنایی دارید؟ آیا هنگام انتقاد از «دیگری» چارچوب اصلی نقد را رعایت میکنید؟
به صفحه گفتوشنود بپیوندید و در برنامههای کلابهاوس با اصول نقد آشنا شوید. در این صفحه همچنین درباره جایگاه خداناباوران یا باورمندان به ادیان و مذاهبی غیر از اسلام شیعی در جامعه مینویسیم.
نقد سازنده
طرح از مانا نیستانی
https://tavaana.org/constructive-criticism/
#گفتگو_توانا
#یاری_مدنی_توانا
#کارتون
#نقد
@dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
پیرایشگر اسلام از فرقهبازی:
ابوالفضل برقعی
روایت میکند که در سفری به سمت شیراز، اتوبوس در آباده توقف کرد تا مسافران خوراکی بخورند و استراحتی بکنند. او در مسجد آباده نماز میخواند و چون حسب اتفاق، واعظ نتوانسته بود برای وعظ خود را برساند، به جای او از اصول توحید برای مردم میگوید و فوراً برمیگردد تا سوار اتوبوس شود و به ادامه راه بپردازد.
مردم که از سخنرانی او خرسند شده بودند، پیگیر میشوند و او را نمییابند و گمان میکنند که این فرد که ناگهان غیب شد، لابد امام زمان بوده است! گریه و زاری میکنند و حتی خبر به اطراف میرسد که امام زمان در مسجدی در آباده، منبر رفته و بعد دوباره غیب شده است! وقتی به شیراز میرسد، جراید خبر را اینگونه منعکس کردهاند: امام زمان در آباده!
ابوالفضل برقعی که این خاطره را در کتاب سوانح ایام زیر فصلی به نام «حکایتی از آباده» میآورد، معتقد بود امام یازدهم شیعیان هرگز فرزندی نداشت که بخواهد غیب شود!…
برای مطالعهی یادداشت کامل دربارهی ابوالفضل بُرقعی به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/abolfazl-borghaei/
#دگردینی #نقد_دینی #رواداری #گفتگو #ابوالفضل_برقعی
@Dialogue1402
ابوالفضل برقعی
روایت میکند که در سفری به سمت شیراز، اتوبوس در آباده توقف کرد تا مسافران خوراکی بخورند و استراحتی بکنند. او در مسجد آباده نماز میخواند و چون حسب اتفاق، واعظ نتوانسته بود برای وعظ خود را برساند، به جای او از اصول توحید برای مردم میگوید و فوراً برمیگردد تا سوار اتوبوس شود و به ادامه راه بپردازد.
مردم که از سخنرانی او خرسند شده بودند، پیگیر میشوند و او را نمییابند و گمان میکنند که این فرد که ناگهان غیب شد، لابد امام زمان بوده است! گریه و زاری میکنند و حتی خبر به اطراف میرسد که امام زمان در مسجدی در آباده، منبر رفته و بعد دوباره غیب شده است! وقتی به شیراز میرسد، جراید خبر را اینگونه منعکس کردهاند: امام زمان در آباده!
ابوالفضل برقعی که این خاطره را در کتاب سوانح ایام زیر فصلی به نام «حکایتی از آباده» میآورد، معتقد بود امام یازدهم شیعیان هرگز فرزندی نداشت که بخواهد غیب شود!…
برای مطالعهی یادداشت کامل دربارهی ابوالفضل بُرقعی به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/abolfazl-borghaei/
#دگردینی #نقد_دینی #رواداری #گفتگو #ابوالفضل_برقعی
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حکومت امیرالمومنین هم «ولایی» نبود!
قسم به لفظ جلاله میخورد و میگوید میدانم که چه میگویم. حرفش این است که انها که امام علی را به عنوان خلیفه چهارم انتخاب کردند، او را نه به عنوان جانشین [بلافصل] پیغمبر، نه به عنوان «ولیالله» و نه به عنوان «امام معصوم» قبول داشتند. آنها فقط جانشین چهارم پیامبر را انتخاب کردند. بنابراین حکومت امیرالمومنین، «ولایی» نبوده است؛ اما حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه، یک حکومت ولاییست چون موسسان این حکومت، ولی فقیه را به عنوان نایب امام زمان نصب کردند.
ماجرا این است که این مفاهیم برساخته است. این آخوند مدعیست که بعضی شیعیان راستین مانند ابوذر و عمار در معنایی که مدنظر ایشان و شیعیان اعصار متاخر است، «شیعه» بودهاند و به عصمت امام و حق الهی او به حکومت باور داشتند. اما هیچ سندی در این مورد وجود ندارد.
آنچه از تاریخ ثبتشدهی خود شیعیان پیداست، این است که خود امیرالمومنین هم به معنای مدنظر این آخوند و همفکرانش، «شیعه» نبوده است! چون طی نامهای معاویه را نکوهش میکند که به روند انتخاب جانشین پیغمبر، تسلیم نشده است. باور به معصوم بودن امام، و نصبش از ناحیهی خداوند، در جریان «تطور مکتب» حاصل شده است. این را پژوهشگران شیعی تاریخ شیعه هم اعتراف دارند.
شادروان احمد کسروی در کتاب «شیعیگری» در این خصوص مینویسد:
«در آن زمان که اسلام در شاهراه خود میبود و به هوس خلافت افتادن و دوتیرگی به میان مسلمانان انداختن، بیرون رفتن از اسلام شمرده میشدی، پیداست که چنین کاری از امام علیبن ابیطالب، نسزیدی. همان امام در زمان خلافت خود به معاویه مینویسد: «آن گروهی که به ابوبکر و عمر و عثمان دست داده بودند، به من [نیز] دست دادند و کسی را نرسیدی که نپذیرد و گردن نگذارد. برگزیدن خلیفه، مهاجران و انصار راست. اینان هر کس را برگزیده، امام نامیدند، خشنودی خدا نیز در آن خواهد بود.» این را نوشته میخواهد معاویه را بنکوهد که در برابر خلیفه ایستاده، و گناه او، یا بهتر بگویم: بیرون شدنش را از اسلام، به رخش بکشد. کسی که این نامه را نوشته چکونه توانستی در زمان ابوبکر و دیگران ناخشنودی نماید و ایستادگی نشان دهد!؟»
در اپیزود بیستم از پادکست دیگرینامه با نام «احمد کسروی» به انتقادات کسروی از آنچه «شیعیگری» میخواند پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود به صفحه گفتوشنود رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/others-20/
#شیعه #شیعیگری #تشیع #عصمت #کسروی #دیگری_نامه #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
قسم به لفظ جلاله میخورد و میگوید میدانم که چه میگویم. حرفش این است که انها که امام علی را به عنوان خلیفه چهارم انتخاب کردند، او را نه به عنوان جانشین [بلافصل] پیغمبر، نه به عنوان «ولیالله» و نه به عنوان «امام معصوم» قبول داشتند. آنها فقط جانشین چهارم پیامبر را انتخاب کردند. بنابراین حکومت امیرالمومنین، «ولایی» نبوده است؛ اما حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه، یک حکومت ولاییست چون موسسان این حکومت، ولی فقیه را به عنوان نایب امام زمان نصب کردند.
ماجرا این است که این مفاهیم برساخته است. این آخوند مدعیست که بعضی شیعیان راستین مانند ابوذر و عمار در معنایی که مدنظر ایشان و شیعیان اعصار متاخر است، «شیعه» بودهاند و به عصمت امام و حق الهی او به حکومت باور داشتند. اما هیچ سندی در این مورد وجود ندارد.
آنچه از تاریخ ثبتشدهی خود شیعیان پیداست، این است که خود امیرالمومنین هم به معنای مدنظر این آخوند و همفکرانش، «شیعه» نبوده است! چون طی نامهای معاویه را نکوهش میکند که به روند انتخاب جانشین پیغمبر، تسلیم نشده است. باور به معصوم بودن امام، و نصبش از ناحیهی خداوند، در جریان «تطور مکتب» حاصل شده است. این را پژوهشگران شیعی تاریخ شیعه هم اعتراف دارند.
شادروان احمد کسروی در کتاب «شیعیگری» در این خصوص مینویسد:
«در آن زمان که اسلام در شاهراه خود میبود و به هوس خلافت افتادن و دوتیرگی به میان مسلمانان انداختن، بیرون رفتن از اسلام شمرده میشدی، پیداست که چنین کاری از امام علیبن ابیطالب، نسزیدی. همان امام در زمان خلافت خود به معاویه مینویسد: «آن گروهی که به ابوبکر و عمر و عثمان دست داده بودند، به من [نیز] دست دادند و کسی را نرسیدی که نپذیرد و گردن نگذارد. برگزیدن خلیفه، مهاجران و انصار راست. اینان هر کس را برگزیده، امام نامیدند، خشنودی خدا نیز در آن خواهد بود.» این را نوشته میخواهد معاویه را بنکوهد که در برابر خلیفه ایستاده، و گناه او، یا بهتر بگویم: بیرون شدنش را از اسلام، به رخش بکشد. کسی که این نامه را نوشته چکونه توانستی در زمان ابوبکر و دیگران ناخشنودی نماید و ایستادگی نشان دهد!؟»
در اپیزود بیستم از پادکست دیگرینامه با نام «احمد کسروی» به انتقادات کسروی از آنچه «شیعیگری» میخواند پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود به صفحه گفتوشنود رجوع کنید:
dialog.tavaana.org/others-20/
#شیعه #شیعیگری #تشیع #عصمت #کسروی #دیگری_نامه #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«نابگرایان»
دیگرینامه
اپیزود نوزدهم
… مردم آباده نمیدانستند که این روحانی، اساسا باورهای آخرزمانی ندارد و چنین باورهایی را غیراسلامی میشمارد.
ابوالفضل برقعی که در خانوادهای شیعه متولد شده بود، به مرور عقاید سنتی شیعی را کنار گذاشت و مدعی شد که امام یازدهم شیعیان، حسن عسگری، اساسا فرزندی نداشته است. او تمامی عمر خود را صرف مبارزه با عقایدی کرد که به زعم او، سنخیتی با اسلام و قرآن نداشت.
در این اپیزود با نام «نابگرایان» شما داستان ابوالفضل برقعی را خواهید شنید که برای زدودن چهره سنت اسلامی از مفاهیم و باورهای دخیل، یعنی برای پاک و پیراسته کردن آن، برای ناب کردن آن، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و در این راه رنج بسیار به جان خرید.
برای مطالعه ادامه این متن به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-19/
برای شنیدن نسخه کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/WQ_ai-sb8RE?si=IxtgyPi7mlnVNLKD
و در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/KEja7
و در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/678340274
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #ابوالفضل_برقعی #سوانح_ایام #دگردینی #نقد_دینی #شیعی #شیعی_گری #تشیع #اسلام #مهدی_موعود #ناجی_آخرزمان #سوشیانس
@Dialogue1402
دیگرینامه
اپیزود نوزدهم
… مردم آباده نمیدانستند که این روحانی، اساسا باورهای آخرزمانی ندارد و چنین باورهایی را غیراسلامی میشمارد.
ابوالفضل برقعی که در خانوادهای شیعه متولد شده بود، به مرور عقاید سنتی شیعی را کنار گذاشت و مدعی شد که امام یازدهم شیعیان، حسن عسگری، اساسا فرزندی نداشته است. او تمامی عمر خود را صرف مبارزه با عقایدی کرد که به زعم او، سنخیتی با اسلام و قرآن نداشت.
در این اپیزود با نام «نابگرایان» شما داستان ابوالفضل برقعی را خواهید شنید که برای زدودن چهره سنت اسلامی از مفاهیم و باورهای دخیل، یعنی برای پاک و پیراسته کردن آن، برای ناب کردن آن، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و در این راه رنج بسیار به جان خرید.
برای مطالعه ادامه این متن به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-19/
برای شنیدن نسخه کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/WQ_ai-sb8RE?si=IxtgyPi7mlnVNLKD
و در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/KEja7
و در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/678340274
رجوع کنید.
#دیگری_نامه #ابوالفضل_برقعی #سوانح_ایام #دگردینی #نقد_دینی #شیعی #شیعی_گری #تشیع #اسلام #مهدی_موعود #ناجی_آخرزمان #سوشیانس
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
«پشت سر نهادن خدا»
ریچارد داوکینز
ریچارد داوکینز که شاید مشهورترین نظریهپرداز خداناباوری و منتقد همه سنتهای دینیست، برای ایرانیان هم چهرهای شناخته شده است؛ اخیرا یکی از کتابهای او با نام پشت سر نهادن خدا توسط امیر منیعی به فارسی ترجمه شده است. عنوان اصلی این کتاب به انگلیسی Outgrowing God: A Beginner’s Guide است. این کتاب در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و به عنوان یک راهنمای مقدماتی برای افرادی که در جستجوی فهمیدن مبانی علمی و فلسفی دور شدن از باورهای مذهبی هستند، نوشته شده است.
داوکینز در این کتاب، مفاهیمی مانند منشاء اخلاق، رابطه علم و دین، و ایدههای مرتبط با الحاد و شکاکیت را بررسی میکند. او تلاش میکند به شیوهای ساده و قابلفهم برای مخاطبان جوانتر و کسانی که تازه شروع به جستجو درباره این موضوعات کردهاند، این مسائل را توضیح دهد. این کتاب به نوعی ادامهی مباحث کتاب معروف داوکینز به نام پندار خدا (The God Delusion) است، اما به طور خاص به زبان سادهتر و برای افراد تازهکار نوشته شده است.
داوکینز در «پشت سر نهادن خدا» به دنبال این است که به خوانندگان خود نشان دهد که چطور میتوان بدون نیاز به باورهای دینی، یک زندگی معنادار و اخلاقی داشت.
کتاب در مجموع دو بخش دارد: بخش یکم با عنوان «بدرود ای خدا» و بخش دوم: «تکامل و فراتر از آن» نام دارد. در اولین فصل از بخش یکم با عنوان جالب «این همه خدا» روبهرو میشوید و میتوانید حدس بزنید که…
برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/outgrowing-god/
#خداناباوری #آتئیسم #خداباوری #ناباورمندان #باورمندان #گفتگو #رواداری #نقد_دین
@Dialogue1402
ریچارد داوکینز
ریچارد داوکینز که شاید مشهورترین نظریهپرداز خداناباوری و منتقد همه سنتهای دینیست، برای ایرانیان هم چهرهای شناخته شده است؛ اخیرا یکی از کتابهای او با نام پشت سر نهادن خدا توسط امیر منیعی به فارسی ترجمه شده است. عنوان اصلی این کتاب به انگلیسی Outgrowing God: A Beginner’s Guide است. این کتاب در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و به عنوان یک راهنمای مقدماتی برای افرادی که در جستجوی فهمیدن مبانی علمی و فلسفی دور شدن از باورهای مذهبی هستند، نوشته شده است.
داوکینز در این کتاب، مفاهیمی مانند منشاء اخلاق، رابطه علم و دین، و ایدههای مرتبط با الحاد و شکاکیت را بررسی میکند. او تلاش میکند به شیوهای ساده و قابلفهم برای مخاطبان جوانتر و کسانی که تازه شروع به جستجو درباره این موضوعات کردهاند، این مسائل را توضیح دهد. این کتاب به نوعی ادامهی مباحث کتاب معروف داوکینز به نام پندار خدا (The God Delusion) است، اما به طور خاص به زبان سادهتر و برای افراد تازهکار نوشته شده است.
داوکینز در «پشت سر نهادن خدا» به دنبال این است که به خوانندگان خود نشان دهد که چطور میتوان بدون نیاز به باورهای دینی، یک زندگی معنادار و اخلاقی داشت.
کتاب در مجموع دو بخش دارد: بخش یکم با عنوان «بدرود ای خدا» و بخش دوم: «تکامل و فراتر از آن» نام دارد. در اولین فصل از بخش یکم با عنوان جالب «این همه خدا» روبهرو میشوید و میتوانید حدس بزنید که…
برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/outgrowing-god/
#خداناباوری #آتئیسم #خداباوری #ناباورمندان #باورمندان #گفتگو #رواداری #نقد_دین
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«آن دیگری لامذهب: صادق هدایت!»
دیگرینامه
اپیزود بیست و یکم
در بیستویکمین اپیزود از این مجموعه با نام «آن دیگری لامذهب: صادق هدایت»، ضمن نقل ادامه داستان احمد کسروی، دگراندیش مظلوم کشورمان، بنا داریم که دگراندیشی دیگر را معرفی کنیم که متعلق به هیچ اقلیت دینی نبود، و اساسا یک نظریهپرداز در امور دینی محسوب نمیشد.
صادق هدایت که بهعنوان یکی از برترین نویسندگان ادبیات معاصر فارسی برای مخاطبان آشنا و شناختهشده است، و یاس منتهی به خودکشی او دهههاست که موضوع تعبیر و تفسیر پژوهشگران از حیطههای علمی مختلف قرار گرفته است، دگراندیشی بود متعلق به جامعه روشنفکران تجددخواه ایرانی که نقل داستانش در این اپیزود مورد اهتمام همکاران ما قرار گرفته است. هدایت که نگارش مجموعا هشتادودو نامهاش به حسن شهیدنورایی، دوست همفکر و مهاجرتکردهاش، از سال ۱۳۲۴ خورشیدی آغاز میشود، به قتل فجیع کسروی در همین سال واکنش نشان میدهد و چنانکه روایت خواهیم کرد، احساس ترس و تنهاییاش بهعنوان یک دیگری روشنفکر در او شدت میگیرد.
برای مطالعه ادامه این متن به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-21/
برای شنیدن نسخه کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/TkBqOBCXXFk?si=mBOiBTaHRwSN70qG
و برای شنیدن نسخه کامل در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/680484475
و برای شنیدن نسخه کامل در ساند کلود به:
https://soundcloud.com/tavaana/uawsqlonlprj
مراجعه کنید.
#صادق_هدایت #لامذهب #لادین #خداناباور #گیاهخواری #ترور #تروریسم #مسلمان_بازی #اسلام_گرایی #نقد_دین #توپ_مرواری
@Dialogue1402
دیگرینامه
اپیزود بیست و یکم
در بیستویکمین اپیزود از این مجموعه با نام «آن دیگری لامذهب: صادق هدایت»، ضمن نقل ادامه داستان احمد کسروی، دگراندیش مظلوم کشورمان، بنا داریم که دگراندیشی دیگر را معرفی کنیم که متعلق به هیچ اقلیت دینی نبود، و اساسا یک نظریهپرداز در امور دینی محسوب نمیشد.
صادق هدایت که بهعنوان یکی از برترین نویسندگان ادبیات معاصر فارسی برای مخاطبان آشنا و شناختهشده است، و یاس منتهی به خودکشی او دهههاست که موضوع تعبیر و تفسیر پژوهشگران از حیطههای علمی مختلف قرار گرفته است، دگراندیشی بود متعلق به جامعه روشنفکران تجددخواه ایرانی که نقل داستانش در این اپیزود مورد اهتمام همکاران ما قرار گرفته است. هدایت که نگارش مجموعا هشتادودو نامهاش به حسن شهیدنورایی، دوست همفکر و مهاجرتکردهاش، از سال ۱۳۲۴ خورشیدی آغاز میشود، به قتل فجیع کسروی در همین سال واکنش نشان میدهد و چنانکه روایت خواهیم کرد، احساس ترس و تنهاییاش بهعنوان یک دیگری روشنفکر در او شدت میگیرد.
برای مطالعه ادامه این متن به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/others-21/
برای شنیدن نسخه کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/TkBqOBCXXFk?si=mBOiBTaHRwSN70qG
و برای شنیدن نسخه کامل در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/680484475
و برای شنیدن نسخه کامل در ساند کلود به:
https://soundcloud.com/tavaana/uawsqlonlprj
مراجعه کنید.
#صادق_هدایت #لامذهب #لادین #خداناباور #گیاهخواری #ترور #تروریسم #مسلمان_بازی #اسلام_گرایی #نقد_دین #توپ_مرواری
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این روایت برای امنیت همراه صفحه گفتوشنود بازخوانی شده است.
چند سال در کار نقد ادیان بودیم. کوچکترین توهینی از طرف ما به هیچ کدامشان اعم از ائمه یا پیامبر نتونستند ثابت کنند. چون نیازی به توهین نبود، وقتی دستمون از لحاظ نقد مفاهیم قرآنی و رجال پر بود.
و چون دو سال زیر نظرمون داشتند به جرم ارتداد فطری قرار صادر کردند.
به خاطر موضعگیریهایی که در طول فعالیتم علیه سازمان مجاهدین داشتم عنوان ارتداد در کیفرخواست من لحاظ نشد و ۱۸ سال حبس رو برام در نظر گرفتند. به جرم توهین به مقدسات و براندازی نظام، که با گذشت سه سال و نیم عفو خوردم.
اما دو نفر از دوستانم رو اعدام کردند.
منظورم این شما هر طور که در زمینه نقد و انتقاد دینی و مذهبی قلمفرسایی کنید، به دلیل تقدس موضوعات مذهبی، هر دلیلی در رد آنها رو توهین محسوب میکنند.
این خاصه نظامهای ایدئولوژیک هست. ایدئولوژیک یعنی جزمگرایی و قطعیگرایی و دگماتیسم. و نقد، مساوی ست با شک و توهین.
همان شکلی که لازمه خردگرایی ست. در نظامهای ایدئولوژیک، شک و خردگرایی یعنی توهین.
قطعا یاد قرون وسطی افتادید.
#نقد #تقدس_گرایی #سب_النبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
چند سال در کار نقد ادیان بودیم. کوچکترین توهینی از طرف ما به هیچ کدامشان اعم از ائمه یا پیامبر نتونستند ثابت کنند. چون نیازی به توهین نبود، وقتی دستمون از لحاظ نقد مفاهیم قرآنی و رجال پر بود.
و چون دو سال زیر نظرمون داشتند به جرم ارتداد فطری قرار صادر کردند.
به خاطر موضعگیریهایی که در طول فعالیتم علیه سازمان مجاهدین داشتم عنوان ارتداد در کیفرخواست من لحاظ نشد و ۱۸ سال حبس رو برام در نظر گرفتند. به جرم توهین به مقدسات و براندازی نظام، که با گذشت سه سال و نیم عفو خوردم.
اما دو نفر از دوستانم رو اعدام کردند.
منظورم این شما هر طور که در زمینه نقد و انتقاد دینی و مذهبی قلمفرسایی کنید، به دلیل تقدس موضوعات مذهبی، هر دلیلی در رد آنها رو توهین محسوب میکنند.
این خاصه نظامهای ایدئولوژیک هست. ایدئولوژیک یعنی جزمگرایی و قطعیگرایی و دگماتیسم. و نقد، مساوی ست با شک و توهین.
همان شکلی که لازمه خردگرایی ست. در نظامهای ایدئولوژیک، شک و خردگرایی یعنی توهین.
قطعا یاد قرون وسطی افتادید.
#نقد #تقدس_گرایی #سب_النبی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی شاعر، نویسنده و لطیفهپرداز ایرانی قرن هشتم هجری است که طبق قراین موجود در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم ه.ق. در یکی از توابع قزوین چشم به جهان گشود.
عبید شاعری خوش ذوق و آگاهی است که نکته یابی و انتقاد های ظریف اجتماعی او معروف است. شاعری که ناملایمات های اوضاع آشفته روزگار خود را بر نمی تافت و تزویر و ریاکاری حاکمان را در آثارش به تصویر میکشد.
#عبیدزاکانی #عبید_زاکانی #رساله_دلگشا #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی شاعر، نویسنده و لطیفهپرداز ایرانی قرن هشتم هجری است که طبق قراین موجود در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم ه.ق. در یکی از توابع قزوین چشم به جهان گشود.
عبید شاعری خوش ذوق و آگاهی است که نکته یابی و انتقاد های ظریف اجتماعی او معروف است. شاعری که ناملایمات های اوضاع آشفته روزگار خود را بر نمی تافت و تزویر و ریاکاری حاکمان را در آثارش به تصویر میکشد.
#عبیدزاکانی #عبید_زاکانی #رساله_دلگشا #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
از باکتری تا باخ و بالعکس!
معرفی کتاب
«به واسطه لطف سخاوتمندانه پرفسور دنیل دنت، دسترسی رایگان به برگردان فارسی این کتاب میسر گردید و لذا، به همین خاطر بنده هم از طرف خودم و هم از طرف بسیاری از ایرانیان که در حال حاضر متاسفانه از دسترسی آزاد و غیرسانسورشده به دانش محروم هستند، از ایشان عمیقا قدردانی مینمایم…»
این جملات امیر منیعی، مترجم فارسی کتاب «از باکتری تا باخ و بالعس» است. ترجمه این اثر، چنانکه مترجم فارسی یادآوری میکند، در کتابخانههای آنلاین به آسانی در دسترس است. تیم پژوهشی گفتوشنود، مطالعهی آثار دنت را به خداناباوران ایرانی پیشنهاد میکند.
اندیشههای دنت، تداوم منطقی ماتریالیسم اروپاییست که از یک سو خود را از زبان فوقالعاده پیچیده فلسفهی قارهای (کانتیننتال) رهانیده، و از سوی دیگر با آخرین دستاوردهای علم روز خود را بهروز کرده است. حوزه تخصصی دنیل دنت، فلسفه ذهن و علوم شناختی است. او در حوزههایی چون هوش مصنوعی و آگاهی ذهنی تاثیرگذار بوده و به خاطر داشتن دیدگاههای روشنفکرانه و بحثبرانگیز شناخته میشود. دنت همچنین بر روی نقاط اشتراک بین علم و فلسفه تمرکز دارد و سعی میکند این دو را به طوری که برای عموم قابل فهم باشد، به هم پیوند دهد.
دنیل دنت همچنین به خاطر دیدگاههای آشکار خداناباورانهاش شناخته شده است. او طی سالها به صورت فعال در بحثهای مربوط به دین، علم، و خداناباوری شرکت کرده و از منتقدان سرسخت مذهب و دیدگاههای متافیزیکی…
برای مطالعهی ادامه یادداشت به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/from-bacteria-to-bach-and-back/
#دنیل_دنت #خداناباوری #آتئیسم #علم #علم_گرایی #نقد_دین #گفتگو
@Dialogue1402
معرفی کتاب
«به واسطه لطف سخاوتمندانه پرفسور دنیل دنت، دسترسی رایگان به برگردان فارسی این کتاب میسر گردید و لذا، به همین خاطر بنده هم از طرف خودم و هم از طرف بسیاری از ایرانیان که در حال حاضر متاسفانه از دسترسی آزاد و غیرسانسورشده به دانش محروم هستند، از ایشان عمیقا قدردانی مینمایم…»
این جملات امیر منیعی، مترجم فارسی کتاب «از باکتری تا باخ و بالعس» است. ترجمه این اثر، چنانکه مترجم فارسی یادآوری میکند، در کتابخانههای آنلاین به آسانی در دسترس است. تیم پژوهشی گفتوشنود، مطالعهی آثار دنت را به خداناباوران ایرانی پیشنهاد میکند.
اندیشههای دنت، تداوم منطقی ماتریالیسم اروپاییست که از یک سو خود را از زبان فوقالعاده پیچیده فلسفهی قارهای (کانتیننتال) رهانیده، و از سوی دیگر با آخرین دستاوردهای علم روز خود را بهروز کرده است. حوزه تخصصی دنیل دنت، فلسفه ذهن و علوم شناختی است. او در حوزههایی چون هوش مصنوعی و آگاهی ذهنی تاثیرگذار بوده و به خاطر داشتن دیدگاههای روشنفکرانه و بحثبرانگیز شناخته میشود. دنت همچنین بر روی نقاط اشتراک بین علم و فلسفه تمرکز دارد و سعی میکند این دو را به طوری که برای عموم قابل فهم باشد، به هم پیوند دهد.
دنیل دنت همچنین به خاطر دیدگاههای آشکار خداناباورانهاش شناخته شده است. او طی سالها به صورت فعال در بحثهای مربوط به دین، علم، و خداناباوری شرکت کرده و از منتقدان سرسخت مذهب و دیدگاههای متافیزیکی…
برای مطالعهی ادامه یادداشت به صفحهی گفتوشنود رجوع کنید:
https://dialog.tavaana.org/from-bacteria-to-bach-and-back/
#دنیل_دنت #خداناباوری #آتئیسم #علم #علم_گرایی #نقد_دین #گفتگو
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
«شقیترین مردم، متولی شریعت است!»
محمدعلی فروغی
دولتمرد ایرانی (۱۲۵۴-۱۳۲۱)
برگرفته از یادداشتهای روزانه
شنبه ۱۰ ذیالحجه:
«… حکایتی دربارهی ملاها از قول حاجی شیخ هادی نقل میکرد و آن این است که وقتی تاجری پسرش ناخوش شد. همه قسم نذر برای شفای او کرد مثمر نشد. از جمله نذر کرد که صدتومان به شقیترین مردم بدهد. اتفاقاً پسر شفا یافت و تاجر خواست نذر خود را ادا کند. با دوستان خود مشورت کرد که شقیترین مردم کیست!؟ بعداز فکرها گفتند کدخدای محله چون مرد جابری است باید شقیترین مردم باشد.
حاجی این را پسندید و صد تومان را برداشته نزد کدخدا رفت و اظهار مطلب نمود. کدخدا گفت راست است که من مرد شقی هستم ولی مطیع کلانترم و او از من شقیتر است! به او باید برسد. تاجر نزد کلانتر رفت. او محول به حاکم کرد و قسعلیهذا تا به شاه رسید!
شاه گفت من خیلی شقی هستم ولی فرّاش شریعتم. باید این نذر به ملا برسد. تاجر نزد ملا رفت اظهار مطلب نمود. آقا تغیر کرد که این چه تکلیفیست به من میکنی. تاجر، ترسیده خواست برگردد. آقا صدا کرد که بیا مومن. چون تو آدم خوبی هستی و نذری کردی و باید وفا کنی من کاری میکنم که هم نذر تو ادا شود و هم صورت شرعی داشته باشد!
فصل زمستان بود و مبلغی برف در خانه بود. گفت ما اسم این کار را معامله میگذاریم: من این برفها را به تو میفروشم و صد تومان را به عنوان قیمت آنها از تو میگیرم. تاجر راضی شد و صیغه خواندند. تاجر پول داد و خواست برود. آقا گفت خوب حالا این برفها مبک شماست؛ باید ببرید! تاجر هر چه خواست طفره بزند آقا گفت خیر من مال شما را در خانه نگاه نمیدارم.
تاجر آخر خیال کرد جهنم! مبلغی هم میدهیم این برفها را هم ببرند. چنین کرد و رفت. مدتی گذشت و تابستان شد. روزی آقا، تاجر را احضار کرده گفت در معاملهای که من با شما کردهام غبن دارم. برفهای من بیش از صد تومان میارزید. فسخ کردم! برفهای مرا پس داده پول خود را بگیر. هر چه تاجر التماس کرد نپذیرفت. آخر صد تومان دیگر هم تقدیم کرد و آقا را راضی نمود. بعد در حضور آقا سجدهی شکر کرد و گفت از آن شکر میکنم که نذر من به محل واقعی، یعنی به شقیترین مردم رسیده است.»
#گفتگو #رواداری #نقد_دین #دین_گرایی #لامذهب #لامذهبی #کفر #ایمان
@Dialogue1402
محمدعلی فروغی
دولتمرد ایرانی (۱۲۵۴-۱۳۲۱)
برگرفته از یادداشتهای روزانه
شنبه ۱۰ ذیالحجه:
«… حکایتی دربارهی ملاها از قول حاجی شیخ هادی نقل میکرد و آن این است که وقتی تاجری پسرش ناخوش شد. همه قسم نذر برای شفای او کرد مثمر نشد. از جمله نذر کرد که صدتومان به شقیترین مردم بدهد. اتفاقاً پسر شفا یافت و تاجر خواست نذر خود را ادا کند. با دوستان خود مشورت کرد که شقیترین مردم کیست!؟ بعداز فکرها گفتند کدخدای محله چون مرد جابری است باید شقیترین مردم باشد.
حاجی این را پسندید و صد تومان را برداشته نزد کدخدا رفت و اظهار مطلب نمود. کدخدا گفت راست است که من مرد شقی هستم ولی مطیع کلانترم و او از من شقیتر است! به او باید برسد. تاجر نزد کلانتر رفت. او محول به حاکم کرد و قسعلیهذا تا به شاه رسید!
شاه گفت من خیلی شقی هستم ولی فرّاش شریعتم. باید این نذر به ملا برسد. تاجر نزد ملا رفت اظهار مطلب نمود. آقا تغیر کرد که این چه تکلیفیست به من میکنی. تاجر، ترسیده خواست برگردد. آقا صدا کرد که بیا مومن. چون تو آدم خوبی هستی و نذری کردی و باید وفا کنی من کاری میکنم که هم نذر تو ادا شود و هم صورت شرعی داشته باشد!
فصل زمستان بود و مبلغی برف در خانه بود. گفت ما اسم این کار را معامله میگذاریم: من این برفها را به تو میفروشم و صد تومان را به عنوان قیمت آنها از تو میگیرم. تاجر راضی شد و صیغه خواندند. تاجر پول داد و خواست برود. آقا گفت خوب حالا این برفها مبک شماست؛ باید ببرید! تاجر هر چه خواست طفره بزند آقا گفت خیر من مال شما را در خانه نگاه نمیدارم.
تاجر آخر خیال کرد جهنم! مبلغی هم میدهیم این برفها را هم ببرند. چنین کرد و رفت. مدتی گذشت و تابستان شد. روزی آقا، تاجر را احضار کرده گفت در معاملهای که من با شما کردهام غبن دارم. برفهای من بیش از صد تومان میارزید. فسخ کردم! برفهای مرا پس داده پول خود را بگیر. هر چه تاجر التماس کرد نپذیرفت. آخر صد تومان دیگر هم تقدیم کرد و آقا را راضی نمود. بعد در حضور آقا سجدهی شکر کرد و گفت از آن شکر میکنم که نذر من به محل واقعی، یعنی به شقیترین مردم رسیده است.»
#گفتگو #رواداری #نقد_دین #دین_گرایی #لامذهب #لامذهبی #کفر #ایمان
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
«ملایی که مرغداری پیشه کرد!»
علیاکبر حکمیزاده
«ایرانیان! با تعارف و ماستمالی کار درست نمیشود! تا ما چنینیم وضع ما هم همین است!»
۲۴ دیماه ۱۳۹۷ رادیوفردا گزارشی منتشر کرد از فهرست روحانیونی که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و تشکیل دادگاه ویژه روحانیت، «خلع لباس» شدند. از میان نامهایی که در این گزارش دیده میشود، نام علیاکبر حَکَمیزاده شاید از همه جالبتر باشد. چون حکمیزاده بهویژه به عنوان مولف کتابی انتقادی و تند مشهور است به نام «اسرار هزارساله» که در ۱۳۲۲ منتشر شده بود! البته بنیانگذار نظم سیاسی جدید که بعد سالها تبعید از فرانسه به ایران بازگشته، و برای محاکمه «آخوندهای فاسد» دادگاهی ویژه درست کرده بود، خیلی خوب به خاطر میآورد که یکی از اولین رسالههای خود را علیه همین کتاب «اسرار هزارساله» نوشته است؛ نزدیک به چهار دهه پیش، زمانی که خود ۴۲ سال سن داشته است!
علیاکبر حمکیزاده، مانند اغلب کنشگران عصر مشروطه و ابتدای پهلوی اول، تحصیلات خود را در حوزه سپری کرده بود. گفته میشود که او در ابتدای امر، منتقد غرب هم بوده است. کتاب «راه نجات از آفات تمدن حاضر»، در واقع از اولین نمونههای ژانر ادبی انتقاد از غربگرایی، نوشتهی اوست که پیش از «اسرار هزارساله» نوشته شده است. رسول جعفریان از آخوندهای نزدیک به حکومت جمهوری اسلامی و عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران میگوید که…
برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/aliakbar-hakamizadeh/
#اسرار_هزار_ساله #علی_اکبر_حکمی_زاده #روح_الله_خمینی #کشف_الاسرار #گفتگو #مدارا #نقد_دینی
@dialogue1402
علیاکبر حکمیزاده
«ایرانیان! با تعارف و ماستمالی کار درست نمیشود! تا ما چنینیم وضع ما هم همین است!»
۲۴ دیماه ۱۳۹۷ رادیوفردا گزارشی منتشر کرد از فهرست روحانیونی که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و تشکیل دادگاه ویژه روحانیت، «خلع لباس» شدند. از میان نامهایی که در این گزارش دیده میشود، نام علیاکبر حَکَمیزاده شاید از همه جالبتر باشد. چون حکمیزاده بهویژه به عنوان مولف کتابی انتقادی و تند مشهور است به نام «اسرار هزارساله» که در ۱۳۲۲ منتشر شده بود! البته بنیانگذار نظم سیاسی جدید که بعد سالها تبعید از فرانسه به ایران بازگشته، و برای محاکمه «آخوندهای فاسد» دادگاهی ویژه درست کرده بود، خیلی خوب به خاطر میآورد که یکی از اولین رسالههای خود را علیه همین کتاب «اسرار هزارساله» نوشته است؛ نزدیک به چهار دهه پیش، زمانی که خود ۴۲ سال سن داشته است!
علیاکبر حمکیزاده، مانند اغلب کنشگران عصر مشروطه و ابتدای پهلوی اول، تحصیلات خود را در حوزه سپری کرده بود. گفته میشود که او در ابتدای امر، منتقد غرب هم بوده است. کتاب «راه نجات از آفات تمدن حاضر»، در واقع از اولین نمونههای ژانر ادبی انتقاد از غربگرایی، نوشتهی اوست که پیش از «اسرار هزارساله» نوشته شده است. رسول جعفریان از آخوندهای نزدیک به حکومت جمهوری اسلامی و عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران میگوید که…
برای مطالعه ادامه یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/aliakbar-hakamizadeh/
#اسرار_هزار_ساله #علی_اکبر_حکمی_زاده #روح_الله_خمینی #کشف_الاسرار #گفتگو #مدارا #نقد_دینی
@dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا، استاد دانشگاه در این ویدئو پرسشی را به این شرح مطرح میکند:
آیا وقتی دینداران بفهمند دین پدیدهای بشری است و نه امری مقدس و الهی، خشونت کمتر نمیشود؟
#قدسی_سازی
#گفتگو_توانا
#نقد_دین
#خشونت
#باورمندان #ناباورمندان
@dialogue1402
آیا وقتی دینداران بفهمند دین پدیدهای بشری است و نه امری مقدس و الهی، خشونت کمتر نمیشود؟
#قدسی_سازی
#گفتگو_توانا
#نقد_دین
#خشونت
#باورمندان #ناباورمندان
@dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@Dialogue1402
آیا دین باید اخلاقی شود یا اخلاق دینی؟
اگر آموزههای دینی از صافی نقد عبور نکند، آن وقت ممکن است برخی کارهای غیر اخلاقی دینداران با این آموزهها توجیه شود.
باب مباهته در فقه شیعه بر اساس روایت حدیثی از پیامبر اسلام بهتان به بدعتگذاران را مجاز میداند. این حدیث در کتب روایی اهل سنت نیامده است.
#مباهته #شیعه #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
@Dialogue1402
آیا دین باید اخلاقی شود یا اخلاق دینی؟
اگر آموزههای دینی از صافی نقد عبور نکند، آن وقت ممکن است برخی کارهای غیر اخلاقی دینداران با این آموزهها توجیه شود.
باب مباهته در فقه شیعه بر اساس روایت حدیثی از پیامبر اسلام بهتان به بدعتگذاران را مجاز میداند. این حدیث در کتب روایی اهل سنت نیامده است.
#مباهته #شیعه #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
@Dialogue1402
دشمنان آزادی
(قسمت دوم)
«… اگر فرض بگیریم که سیفمظاهری و همکاران او در موسسه بهداشت روان، صرفاً به «راهبرد روشنگری پیشگرانه» پرداخته بودند و جهت برخورد امنیتی و قضایی هیچ مشاورهای به نهادهای ذیربط نداده بودند، باز همچنان قابل درک است که چرا پیروان و هواداران عرفان حلقه، پس از برخورد قضایی با رهبر معنوی خود، جلسات گفتگو را تحریم کردهاند. پیششرط تحقق چنین گفتگوهایی میان نمایندگان ادیان مختلف، احترام به اصل آزادی ادیان و حق شهروندان به ابراز عقیده بدون احساس ناامنی و ترس است.»
نقل از بخش «دشمنان آزادی» از کتابچه «ناباورمندان» که به معرفی سازمانهای به ظاهر فرهنگی در ج. ا. میپردازد؛ سازمانهایی که به احتمال زیاد بازوی معاونت «فرق و مذاهب» در وزارت اطلاعات ج.ا. هستند.
سیف مظاهری که با استفاده از الفاظ و اصطلاحات تازه و غیرسیاسی مانند «بهداشت معنوی» و اخذ بودجه از نهادهای ذیربط، پوششی عادی به فعالیتهای خود میدهد، یکی از دشمنان آزادی دین در ایران امروز است.
مظاهری خود در مصاحبهای به برخورد امنیتی با هواداران محمدعلی طاهری به موازات برگزاری جلسات گفتگو در فرهنگسراها اشاره میکند. برای شنیدن نسخه شنیداری این کتابچه از لینک زیر استفاده کنید:
https://youtu.be/E6sXkwBSQTM?si=-wdfDNEkyNTw_PCl
#گفتگو #مدارا #آزادی #آزادی_دین #نقد_دین
@Dialogue1402
دشمنان آزادی
(قسمت دوم)
«… اگر فرض بگیریم که سیفمظاهری و همکاران او در موسسه بهداشت روان، صرفاً به «راهبرد روشنگری پیشگرانه» پرداخته بودند و جهت برخورد امنیتی و قضایی هیچ مشاورهای به نهادهای ذیربط نداده بودند، باز همچنان قابل درک است که چرا پیروان و هواداران عرفان حلقه، پس از برخورد قضایی با رهبر معنوی خود، جلسات گفتگو را تحریم کردهاند. پیششرط تحقق چنین گفتگوهایی میان نمایندگان ادیان مختلف، احترام به اصل آزادی ادیان و حق شهروندان به ابراز عقیده بدون احساس ناامنی و ترس است.»
نقل از بخش «دشمنان آزادی» از کتابچه «ناباورمندان» که به معرفی سازمانهای به ظاهر فرهنگی در ج. ا. میپردازد؛ سازمانهایی که به احتمال زیاد بازوی معاونت «فرق و مذاهب» در وزارت اطلاعات ج.ا. هستند.
سیف مظاهری که با استفاده از الفاظ و اصطلاحات تازه و غیرسیاسی مانند «بهداشت معنوی» و اخذ بودجه از نهادهای ذیربط، پوششی عادی به فعالیتهای خود میدهد، یکی از دشمنان آزادی دین در ایران امروز است.
مظاهری خود در مصاحبهای به برخورد امنیتی با هواداران محمدعلی طاهری به موازات برگزاری جلسات گفتگو در فرهنگسراها اشاره میکند. برای شنیدن نسخه شنیداری این کتابچه از لینک زیر استفاده کنید:
https://youtu.be/E6sXkwBSQTM?si=-wdfDNEkyNTw_PCl
#گفتگو #مدارا #آزادی #آزادی_دین #نقد_دین
@Dialogue1402