فویرباخ در مقایسهی میان فرهنگ و دین از این نیز فراتر میرود و تصریح میکند که هر اندازه افق فکری آدمی محدودتر باشد و از #تاریخ و #طبیعت و #فلسفه کمتر بداند، به همان اندازه به اعتقادات دینی خود وابستهتر است و به آموزش نیاز کمتری احساس میکند. وی در این رابطه به مقایسهی میان #عبرانیان و #یونانیان در جهان باستان میپردازد و خاطر نشان میسازد که عبرانیان در مقایسه با یونانیان نه #هنر داشتند و نه #دانش؛ چرا که آنان در این زمینه اساسا نیازی احساس نمیکردند، زیرا به باور آنان «یهوه» (خدای عبرانیان) همهی نیازهای آنان را برطرف میساخت. به گفتهی فویرباخ، برای انسانهای دینی، خدا جامعیت گنجینهها و ارزشها و همهی دانشها و امور فکری است. اما کسی که همه چیز را در خدا مییابد، روح فقیری دارد و فقط در #تخیل و #فانتزی خود از «رحمت آسمان» لذت میبرد.
از دیدگاه فویرباخ همهی پژوهشهای مربوط به دانشهای طبیعی، به گونهای غیرمستقیم موضوع #آفرینش جهان توسط خدا را معروض #پرسش و #تردید قرار میدهند و به همین دلیل با خطر درغلتیدن به دامن آتهایسم و ماتریالیسم همراهاند. بر این پایه میتوان گفت که ادیان در سرشت خود حامل هیچ اصل و پرنسیبی برای فرهنگ و دانش نیستند، چرا که ادیان صرفا میخواهند از طریق فانتزی و #ایمان به خدا و #اعتقاد به #بهشت، بر موانع و مشکلات زندگی زمینی چیره گردند. بدینسان فویرباخ به گونهای پیشینی (آپریوری) تضادی میان دین و فرهنگ میبیند و معتقد است در جایی که یکی وجود دارد، برای دیگری جایی نیست.
از دیدگاه فویرباخ همهی پژوهشهای مربوط به دانشهای طبیعی، به گونهای غیرمستقیم موضوع #آفرینش جهان توسط خدا را معروض #پرسش و #تردید قرار میدهند و به همین دلیل با خطر درغلتیدن به دامن آتهایسم و ماتریالیسم همراهاند. بر این پایه میتوان گفت که ادیان در سرشت خود حامل هیچ اصل و پرنسیبی برای فرهنگ و دانش نیستند، چرا که ادیان صرفا میخواهند از طریق فانتزی و #ایمان به خدا و #اعتقاد به #بهشت، بر موانع و مشکلات زندگی زمینی چیره گردند. بدینسان فویرباخ به گونهای پیشینی (آپریوری) تضادی میان دین و فرهنگ میبیند و معتقد است در جایی که یکی وجود دارد، برای دیگری جایی نیست.
به گفتهی فویرباخ باید با همهی توان با توهم زیانمند دین مبارزه کرد و بدون میانجی ذاتی خدایی، به جای #تقدس دین، تقدس #انسان را نشاند. وی هدف خود از نقد دین را در جملات زیر خلاصه میکند: «هدف نوشتهها و درسگفتارهای من اینست که آدمیان را از یزدانشناس به انسانشناس، از خدادوست به انساندوست، از کاندیدای #بهشت به دانشجویان اینجهانی، از خدمتکار دینی و سیاسی سلطنتهای آسمانی و زمینی به شهروندان #آزاد و #آگاه زمین تبدیل کنم».
جستجوی حقیقت، پیکار با ادعاهای اخلاقی فریبکارانهی دین، آموزش انسانها برای رساندن آنان به بلوغ فکری و روحی و نیز هدایت نیروهای بشری برای زندگی واقعی اینجهانی، هدفهایی است که فویرباخ در نقد دین، خود را به آنها متعهد میداند.
🔚 پایان...
#لودویگ_فویرباخ #نقد_دین #ایمان #خدا #روح #اراده #احساس #اعتقاد #انسان #صوفیگری #خرافه #حقیقت #دروغ #روان #علمی #عقلی #آتئیست #اخلاق #آگاهی #رهایی #معجزه #دعا #برهان #توهم #پدر #پسر #شعور #خرد #تردید #پرسش #تخیل #فانتزی #تاریخ #فرهنگ #هنر #فلسفه
🗂 @AntiReligionArchives
جستجوی حقیقت، پیکار با ادعاهای اخلاقی فریبکارانهی دین، آموزش انسانها برای رساندن آنان به بلوغ فکری و روحی و نیز هدایت نیروهای بشری برای زندگی واقعی اینجهانی، هدفهایی است که فویرباخ در نقد دین، خود را به آنها متعهد میداند.
🔚 پایان...
#لودویگ_فویرباخ #نقد_دین #ایمان #خدا #روح #اراده #احساس #اعتقاد #انسان #صوفیگری #خرافه #حقیقت #دروغ #روان #علمی #عقلی #آتئیست #اخلاق #آگاهی #رهایی #معجزه #دعا #برهان #توهم #پدر #پسر #شعور #خرد #تردید #پرسش #تخیل #فانتزی #تاریخ #فرهنگ #هنر #فلسفه
🗂 @AntiReligionArchives
#مناسبات_میان_دین_و_فرهنگ
به باور فروید از آنجا که نزد همهی انسانها گرایشهای ویرانگر، ضداجتماعی و ضدفرهنگی وجود دارد، هر فرهنگی به ناگزیر باید بر «جبر و چشمپوشی از رانشها» استوار شود. ولی از آنجا که تودهی مردم تقریبا همیشه بطور ضربتی و با تحریکپذیری، از طریق ضمیر ناخودگاه خود هدایت میشوند، به آسانی تحت تاثیر قرار میگیرند و زود باورند، فقط میتوان آنان را از طریق تاثیر فردی که نقش یک الگو را دارد، یعنی به اصطلاح یک «رهبر»، به چشمپوشی از رانشها برانگیخت.
این کار نیازمند ابزاری است که بتوان با کمک آنها از فرهنگ دفاع کرد؛ ابزار جبر و دیگر ابزارها که موفق شوند انسانها را با فرهنگ آشتی دهند و به آنان بابت ایثاری که در راه فرهنگ از خود نشان میدهند خسارت بپردازند. به باور فروید، یکی از این ابزارها #هنر است که نوعی خشنودی جایگزین برای کهنترین و ژرفترین احساس چشمپوشیهای فرهنگی است و از این رو بیش از هر چیز دیگر تاثیری آشتیجویانه با فداکاریهای فرهنگی دارد. ابزار دیگر «تصورات دینی» است.
دین، آشتی آدمی با طبیعتی را که برای او خطرناک است، از گذرگاه «انسانیکردن طبیعت» برآورده میکند. از این طریق بخشی از خوفناکی طبیعت برای آدمی از بین میرود. ولی دین این هدف را که خوفناکی طبیعت را برای آدمی طرد کند و او را با بیرحمی سرنوشت، که بویژه در پدیدهی مرگ تظاهر میکند آشتی دهد و به آدمی بابت همهی رنجها و ریاضتهایی که همزیستی فرهنگی به او تحمیل کرده پاداش بدهد، از طریق باور به خدایان برآورده میکند.
نیاز به داشتن یک رهبر که فروید آن را «حسرت پدر» مینامد، همانند وضعیت دوگانهی روانشناختی کودکی خرد در برابر پدرش است. عطش چنین حسرتی از طریق باور به خدا برطرف میشود. همانگونه که توتم جانشین پدر است، خدا نیز شکل بعدی این جانشینی برای پدر است.
به باور فروید از آنجا که نزد همهی انسانها گرایشهای ویرانگر، ضداجتماعی و ضدفرهنگی وجود دارد، هر فرهنگی به ناگزیر باید بر «جبر و چشمپوشی از رانشها» استوار شود. ولی از آنجا که تودهی مردم تقریبا همیشه بطور ضربتی و با تحریکپذیری، از طریق ضمیر ناخودگاه خود هدایت میشوند، به آسانی تحت تاثیر قرار میگیرند و زود باورند، فقط میتوان آنان را از طریق تاثیر فردی که نقش یک الگو را دارد، یعنی به اصطلاح یک «رهبر»، به چشمپوشی از رانشها برانگیخت.
این کار نیازمند ابزاری است که بتوان با کمک آنها از فرهنگ دفاع کرد؛ ابزار جبر و دیگر ابزارها که موفق شوند انسانها را با فرهنگ آشتی دهند و به آنان بابت ایثاری که در راه فرهنگ از خود نشان میدهند خسارت بپردازند. به باور فروید، یکی از این ابزارها #هنر است که نوعی خشنودی جایگزین برای کهنترین و ژرفترین احساس چشمپوشیهای فرهنگی است و از این رو بیش از هر چیز دیگر تاثیری آشتیجویانه با فداکاریهای فرهنگی دارد. ابزار دیگر «تصورات دینی» است.
دین، آشتی آدمی با طبیعتی را که برای او خطرناک است، از گذرگاه «انسانیکردن طبیعت» برآورده میکند. از این طریق بخشی از خوفناکی طبیعت برای آدمی از بین میرود. ولی دین این هدف را که خوفناکی طبیعت را برای آدمی طرد کند و او را با بیرحمی سرنوشت، که بویژه در پدیدهی مرگ تظاهر میکند آشتی دهد و به آدمی بابت همهی رنجها و ریاضتهایی که همزیستی فرهنگی به او تحمیل کرده پاداش بدهد، از طریق باور به خدایان برآورده میکند.
نیاز به داشتن یک رهبر که فروید آن را «حسرت پدر» مینامد، همانند وضعیت دوگانهی روانشناختی کودکی خرد در برابر پدرش است. عطش چنین حسرتی از طریق باور به خدا برطرف میشود. همانگونه که توتم جانشین پدر است، خدا نیز شکل بعدی این جانشینی برای پدر است.
فروید تصریح میکند که مرجعی بالاتر از #خرد وجود ندارد و اگر چه #صدای_خرد آهسته و خفیف است ولی آنقدر از پای نمینشیند تا برای خود گوش شنوایی بیابد. به گفتهی او خدای ما «لوگوس» است، ولی این خدا قادر مطلق نیست و فقط قادر است به بخشی از چیزهایی عمل کند که خدایان پیش از او وعده داده بودند. ولی این امر به معنی ناتوانی چنین خدایی نیست. فروید اندک امیدی دارد که آدمیان روزی بتوانند به جهانی رضایت دهند و خود را با آن سازگار کنند که در کل، نیاز به #معنا و #امنیت را برآورده نمیکند. او امیدوار است روزی فرا رسد که آدمیان به #ایمان_دینی نیازی نداشته باشند و قادر شوند از طریق چشمپوشی از معنابخشی به جهان، قابلیت تازهای برای درک #واقعیت برای خود ایجاد کنند.
به باور فروید رشد دانشها به گونهای اجتنابناپذیر به زوال ادیان میانجامد و این امر نه قابل تاسف است و نه خطرناک. زیرا ادیان قادر نشدهاند آدمیان را خوشبخت کنند و حتی نتوانستهاند آدمیان را به رفتاری اخلاقی وادارند. فروید #نقد_دین را سودمند میداند و معتقد است که باید برای رابطهی آدمی با فرهنگ طرحی نو درانداخت. او پیشنهاد میکند که با دین به مثابه یک «رواننژندی» رفتار شود و همانگونه که در رواندرمانی مرسوم است، استدلالهای عقلی جایگزین استدلالهای دینی شوند. اگر دین دیگر پایهی ممنوعیتهای فرهنگی نباشد، شمار زیادی از این ممنوعیتها رفع میشوند.
فروید امیدوار است که عقلانی کردن ممنوعیتها بتوانند به آشتی آدمی با فرهنگ بینجامند. پیششرط آن اینست که خرد آنقدر نیرومند شود تا بتواند بر شور و اشتیاق غلبه کند. وی بدینمنظور دو راه پیش مینهد: یکی اینکه ممنوعیتهای فکری، دینی، جنسی و سیاسی برداشته شوند و دیگر اینکه آدمیان برای واقعیت آموزش داده شوند تا بیاموزند که ناگزیرند با ناتوانی و درماندگی خود کنار بیایند.
🔚 پایان...
📎 #فروید #فرهنگ #دین #آرتور_شوپنهاور #لودویگ_فویرباخ #فریدریش_نیچه #روانکاوی #آينده_یک_پندار #عجز_و_درماندگی #کودکی #محافظت #پشتیبانی #پدر #خدا #تسلیم #ستایش #پرستش #توتم #تابو #داروین #احساس_گناه #ناخودآگاه #هنر #اخلاق #آتئیست #توهم #پندار #آمال_و_آرزوها #حقیقت #واقعیت #طبیعت #بلوغ_روحی #خرد #معنا #امنیت #ایمان_دینی #نقد_دین
🗂 @AntiReligionArchives
به باور فروید رشد دانشها به گونهای اجتنابناپذیر به زوال ادیان میانجامد و این امر نه قابل تاسف است و نه خطرناک. زیرا ادیان قادر نشدهاند آدمیان را خوشبخت کنند و حتی نتوانستهاند آدمیان را به رفتاری اخلاقی وادارند. فروید #نقد_دین را سودمند میداند و معتقد است که باید برای رابطهی آدمی با فرهنگ طرحی نو درانداخت. او پیشنهاد میکند که با دین به مثابه یک «رواننژندی» رفتار شود و همانگونه که در رواندرمانی مرسوم است، استدلالهای عقلی جایگزین استدلالهای دینی شوند. اگر دین دیگر پایهی ممنوعیتهای فرهنگی نباشد، شمار زیادی از این ممنوعیتها رفع میشوند.
فروید امیدوار است که عقلانی کردن ممنوعیتها بتوانند به آشتی آدمی با فرهنگ بینجامند. پیششرط آن اینست که خرد آنقدر نیرومند شود تا بتواند بر شور و اشتیاق غلبه کند. وی بدینمنظور دو راه پیش مینهد: یکی اینکه ممنوعیتهای فکری، دینی، جنسی و سیاسی برداشته شوند و دیگر اینکه آدمیان برای واقعیت آموزش داده شوند تا بیاموزند که ناگزیرند با ناتوانی و درماندگی خود کنار بیایند.
🔚 پایان...
📎 #فروید #فرهنگ #دین #آرتور_شوپنهاور #لودویگ_فویرباخ #فریدریش_نیچه #روانکاوی #آينده_یک_پندار #عجز_و_درماندگی #کودکی #محافظت #پشتیبانی #پدر #خدا #تسلیم #ستایش #پرستش #توتم #تابو #داروین #احساس_گناه #ناخودآگاه #هنر #اخلاق #آتئیست #توهم #پندار #آمال_و_آرزوها #حقیقت #واقعیت #طبیعت #بلوغ_روحی #خرد #معنا #امنیت #ایمان_دینی #نقد_دین
🗂 @AntiReligionArchives
#هنر و #جامعه در طول #تاریخ پیوسته بر یکدیگر تأثیر متقابل داشته اند. آثار ادبی به ویژه رمان، ریشه در اجتماع زمان خود دارند و بیانگر مسائل #اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی جامعه خود هستند.
جنبه واقعگرایانه #رمان سبب شده تا این نوع ادبی همچون آیینه ای واقعیتهای اجتماعی زمان خود را بازتاب دهد.
هدف #جامعه_شناسی ادبیات، بیان پیوندهای جامعه و #ادبیات و نیز آشکارسازی چگونگیِ بازتاب واقعیتهای اجتماعی در آثار ادبی به ویژه در رمان است.
#لوکاچ و #گلدمن به عنوان بزرگترین نظریه پردازان حوزۀ جامعهشناسی ادبیات، سعی داشتند تاثیر متقابل بین ساختارهای اجتماعی و ساختارهای ادبی نشان دهند. آنها، رمان را انعکاس زندگی اجتماعی عصر نویسنده و نیز زاییدۀ جهان نگری خاص او میدانند.
#صادق_هدایت از #داستان نویسان رئالیست معاصر ایران است که محور داستان هایش بیان نوع زندگی اجتماعی انسانهای زمانه اش بوده است و این مسئله را میتوان در آثار او مشاهده کرد.
این نوشتار داستان #حاجی_آقا را با رویکرد بازتاب واقعیّت مورد بررسی قرار میدهد و آنگاه توانایی نویسنده را در بیان تحوّالت اجتماعی نشان میدهد.
جنبه واقعگرایانه #رمان سبب شده تا این نوع ادبی همچون آیینه ای واقعیتهای اجتماعی زمان خود را بازتاب دهد.
هدف #جامعه_شناسی ادبیات، بیان پیوندهای جامعه و #ادبیات و نیز آشکارسازی چگونگیِ بازتاب واقعیتهای اجتماعی در آثار ادبی به ویژه در رمان است.
#لوکاچ و #گلدمن به عنوان بزرگترین نظریه پردازان حوزۀ جامعهشناسی ادبیات، سعی داشتند تاثیر متقابل بین ساختارهای اجتماعی و ساختارهای ادبی نشان دهند. آنها، رمان را انعکاس زندگی اجتماعی عصر نویسنده و نیز زاییدۀ جهان نگری خاص او میدانند.
#صادق_هدایت از #داستان نویسان رئالیست معاصر ایران است که محور داستان هایش بیان نوع زندگی اجتماعی انسانهای زمانه اش بوده است و این مسئله را میتوان در آثار او مشاهده کرد.
این نوشتار داستان #حاجی_آقا را با رویکرد بازتاب واقعیّت مورد بررسی قرار میدهد و آنگاه توانایی نویسنده را در بیان تحوّالت اجتماعی نشان میدهد.
#نتیجه_گیری
در طول #تاریخ و در جریان تحوّالت #اجتماعی و #فرهنگی، نوع ادبی رمان دستخوش تغییرات زیادی شده است. پس از جریان مشروطه، نوع جدیدی از رمان مطابق فرهنگ غرب نوشته شد که در مقابل شکلهای سنّتی این نوع ادبی قرار میگرفت.
رمان نویسان در آثار خود به جنبه های مختلف زندگی و مسائل و معضالت #جامعه توجّه نشان داده اند. به همین دلیل پژوهشگران جهت آشکارایی واقعیتهای اجتمـاعی جـامعه و نحوۀ بازآفـرینی آن در رمـان، به نقد جامعه شنـاختی روی میآوردند.
جامعه شناسی ادبیـات با روشی علمی به بررسی رابطه جـامعه و ادبیـات به عنوان نهـادی اجتمـاعی میپردازد و در این ارتباط، پیوندهای شکل گرفته میان اثر ادبی به عنوان بازتابدهنده جامعه و جامعه به عنوان نهادی تأثیرگذار بر اثر ادبی را مورد بررسی قرار می دهد.
از اندیشمندان این عرصه میتوان از مادام دواستال، ایپولیت تِن، مارکس، انگلس و نیز از لوکاچ و گلدمن به عنوان مهمترین نظریه پردازان جامعهشناسی ادبیات نام برد. مارکس و انگلس و به دنبال آنها لوکاچ و گلدمن، رمان را بازتابی از حقایق جامعه میدانستند و درصدد آشکاراییِ واقعیّات اجتماعی در متن رمان برآمدند. لوکاچ در نظریه بازتاب واقعیّت به بازآفرینی واقعیّت از طریق کلّیتی منسجم میپردازد، همان اصلی که گلدمن در روش ساختگرایی تکوینی آن را به کمال رساند.
هدایت در این داستان، زندگی سرمایه داری را روایت میکند که گویی تنها انگیزۀ او در زندگی ثروت اندوزی است و این موضوع برای او به صورت یک هدف مهم درآمده است. او برای به دست آوردن سرمایه بیشتر از هیچکاری دریغ میورزد تا جایی که برای حفظ سرمایه خود در سیاست کشور هم دخالت میکند و برای موجّه نشان دادن شخصیت خود، با افراد زیادی ارتباط برقرار میکند.
در الیه های پنهان داستان در مقابل شخصیت حاجی، افرادی حضور دارند که زندگی را در سختی و با تحمّل مشقت فراوان پشت سر میگذارند و حاجی بی توجّه به دشواریهای زندگی چنین اشخاصی، زندگی خود را در رفاه ادامه میدهد. در واقع هدایت با ارائه داستان حاجی آقا، آشفتگیها و ناهمسانی های جامعه معاصر خود را به ما نشان داده و حس نارضایتی و تنفّر خود را از آن ابراز میدارد.
🔚 پایان...
📎 #حاجی_آقا #صادق_هدایت #هنر #جامعه #اجتماعی #تاریخ #رمان #ادبیات #جامعه_شناسی #گلدمن #لوکاچ #حـاجی_ابوتراب #اقتصاد #اعتقاد #ابزار #ثروت #پول #قدرت #پررويی #مطیع #پدرسالار #مردسالار #دین #نان_به_نرخ_روز_خور #نان #مذهب #اخلاق #طمع #حاجی #تقيه #صیغه #زن #هشتی_خانه #منادی_الحق #آگاهی #تضاد_طبقاتی #سرمایه #سواد #سیاست #شیئیشدگی #زور #تزویر #سوار #نوکر #ریاکاری #فقر #فرهنگ
🗂 @AntiReligionArchives
در طول #تاریخ و در جریان تحوّالت #اجتماعی و #فرهنگی، نوع ادبی رمان دستخوش تغییرات زیادی شده است. پس از جریان مشروطه، نوع جدیدی از رمان مطابق فرهنگ غرب نوشته شد که در مقابل شکلهای سنّتی این نوع ادبی قرار میگرفت.
رمان نویسان در آثار خود به جنبه های مختلف زندگی و مسائل و معضالت #جامعه توجّه نشان داده اند. به همین دلیل پژوهشگران جهت آشکارایی واقعیتهای اجتمـاعی جـامعه و نحوۀ بازآفـرینی آن در رمـان، به نقد جامعه شنـاختی روی میآوردند.
جامعه شناسی ادبیـات با روشی علمی به بررسی رابطه جـامعه و ادبیـات به عنوان نهـادی اجتمـاعی میپردازد و در این ارتباط، پیوندهای شکل گرفته میان اثر ادبی به عنوان بازتابدهنده جامعه و جامعه به عنوان نهادی تأثیرگذار بر اثر ادبی را مورد بررسی قرار می دهد.
از اندیشمندان این عرصه میتوان از مادام دواستال، ایپولیت تِن، مارکس، انگلس و نیز از لوکاچ و گلدمن به عنوان مهمترین نظریه پردازان جامعهشناسی ادبیات نام برد. مارکس و انگلس و به دنبال آنها لوکاچ و گلدمن، رمان را بازتابی از حقایق جامعه میدانستند و درصدد آشکاراییِ واقعیّات اجتماعی در متن رمان برآمدند. لوکاچ در نظریه بازتاب واقعیّت به بازآفرینی واقعیّت از طریق کلّیتی منسجم میپردازد، همان اصلی که گلدمن در روش ساختگرایی تکوینی آن را به کمال رساند.
هدایت در این داستان، زندگی سرمایه داری را روایت میکند که گویی تنها انگیزۀ او در زندگی ثروت اندوزی است و این موضوع برای او به صورت یک هدف مهم درآمده است. او برای به دست آوردن سرمایه بیشتر از هیچکاری دریغ میورزد تا جایی که برای حفظ سرمایه خود در سیاست کشور هم دخالت میکند و برای موجّه نشان دادن شخصیت خود، با افراد زیادی ارتباط برقرار میکند.
در الیه های پنهان داستان در مقابل شخصیت حاجی، افرادی حضور دارند که زندگی را در سختی و با تحمّل مشقت فراوان پشت سر میگذارند و حاجی بی توجّه به دشواریهای زندگی چنین اشخاصی، زندگی خود را در رفاه ادامه میدهد. در واقع هدایت با ارائه داستان حاجی آقا، آشفتگیها و ناهمسانی های جامعه معاصر خود را به ما نشان داده و حس نارضایتی و تنفّر خود را از آن ابراز میدارد.
🔚 پایان...
📎 #حاجی_آقا #صادق_هدایت #هنر #جامعه #اجتماعی #تاریخ #رمان #ادبیات #جامعه_شناسی #گلدمن #لوکاچ #حـاجی_ابوتراب #اقتصاد #اعتقاد #ابزار #ثروت #پول #قدرت #پررويی #مطیع #پدرسالار #مردسالار #دین #نان_به_نرخ_روز_خور #نان #مذهب #اخلاق #طمع #حاجی #تقيه #صیغه #زن #هشتی_خانه #منادی_الحق #آگاهی #تضاد_طبقاتی #سرمایه #سواد #سیاست #شیئیشدگی #زور #تزویر #سوار #نوکر #ریاکاری #فقر #فرهنگ
🗂 @AntiReligionArchives